آدام یرلی کایا مسوول انجمن قدس ترکیه است که سالهاست پرچم فلسطین را در ترکیه بلند نگاه داشته و روز قدس را نیز به همراه دیگران با شور و حال خاصی برگزار می کنند. با او درباره خاطراتش از اوایل انقلاب سخن گفتیم. وقتی به ارتحال امام(ره) رسید. گلویش خشک شد. بغض کرد و اشکش جاری شد و با سختی از این حادثه سخن گفت.
♦ آدام یرلی کایا مسوول انجمن قدس ترکیه است که سالهاست پرچم فلسطین را در ترکیه بلند نگاه داشته و روز قدس را نیز به همراه دیگران با شور و حال خاصی برگزار می کنند. با او درباره خاطراتش از اوایل انقلاب سخن گفتیم. وقتی به ارتحال امام(ره) رسید. گلویش خشک شد. بغض کرد و اشکش جاری شد و با سختی از این حادثه سخن گفت. خاطرات او گوشه ای از اثرات انقلاب جهانی ماست که نشان می دهد چه ظرفیت عظیمی با این انقلاب آزاد شده است و ما قدر آن را ندانسته ایم.
کودتا کردند تا جلوی تکرار انقلاب در ترکیه را بگیرند
♦ مردم ترکیه از اسلام و خصوصا تشیع اطلاعات کافی نداشتند. ولی خوب، هویت شان دینی بود و وقتی انقلاب شد همه ما علاقمند شدیم که برویم و تازه دین خودمان یعنی اسلام را بشناسیم و از پدر و مادرمان سوال می کردیم. ما این سوال را هم در ذهن داشتیم که اسلام سازش یا اسلام انقلابی؟ کدام درست است؟ متاسفانه برخی آمدند و روی همین موج اسلام خواهی سوار شدند.
یادم هست که جریان اخوان و متفکرانی چون حسن البنا و سید قطب در ترکیه خیلی محبوبیت داشتند و کتاب هایشان خیلی کم بود. بعد انقلاب جریانات سعودی آمدند و در کنار کتاب های اینها، کتاب های خودشان، درباره عقیده ایمان و شرک و توحید را نیز می دادند و ما که فرق جریانات را نمی دانستیم آنها را هم می خواندیم! از ایرانی ها هم شاید فقط یک کتاب از شهید مطهری، شاید کتاب زن و یک کتاب از شریعتی تا زمان انقلاب ترجمه شده بود و تا بقیه ترجمه شد چند سال طول کشید!
دولت البته قبل انقلاب، اخبار را خیلی عادی پوشش می داد و از انقلابیون به عنوان شورشگر نام می برد ولی نزدیک انقلاب که شد و دیدند که شاه تضعیف شده، یک مقدار صریح تر تظاهرات ها را نشان دادند. البته بعد انقلاب از طریق رادیوی ایران اخبار را می شنیدیم که فقط یکساعت در روز برنامه به زبان ترکی داشت و معمولا سخنرانی های امام(ره) را در آن یکساعت پخش می کرد.
در آن زمان ما همه آهنگ های انقلابی ایران مثل خمینی ای امام و... را حفظ بودیم. با اینکه معنی آنها را نمی دانستیم ولی مدام با دوستان مان این آهنگ ها را دسته جمعی می خواندیم. چون هم کلماتی مثل امام و الله توی آنها بود هم خیلی به ما شور انقلابی می داد. این آهنگها را روی کاست زده بودیم و دست به دست می شد. البته ممنوع بود و نمی شد علنی این کار را کرد.
من آن زمان استانبول نبودم. توی شهرمان یک انتشاراتی داشتیم که همه می دانستند اینجا پاتوق انقلاب اسلامی است و همه در آن شهر، ما را به اسم ایران می شناختند! تصاویر امام را نمی شد پیدا کرد. یادم هست که یکی از روزنامه های دولتی که ضد امام و انقلاب مطلب می زد تصاویر ایشان را چاپ می کرد و ما همان عکس ها را جدا می کردیم و توی خانه های مان نصب می کردیم. در واقع دشمنان عامل گسترش انقلاب بودند و خودشان مروج می شدند بدون آنکه بفهمند دارند این کار را می کنند.
وقتی سفارت آمریکا تسخیر شد مردم ترکیه که همیشه ضد آمریکا بودند خوشحال شدند و این نوع اقدامات، خیلی در افزایش محبوبیت انقلاب موثر بود. اثر انقلاب در ترکیه خصوصا در میان مذهبی ها خیلی زیاد بود. تا این حد که دولتمردان ترکیه این خطر را حس کرده و نگران رخ دادن یک انقلاب در این کشور بودند که همزمان توسط ارتش یک کودتا انجام شد. بعدها مسوولان بلندپایه ترکیه گفتند که اگر ما آن کودتا را نمی کردیم انتظار داشتیم که اینجا هم انقلاب اسلامی تکرار شود!
بعد انقلاب یکسری مباحث مذهبی را مدام مطرح کردند تا مردم را از انقلاب بترسانند
♦ اینجا متاسفانه بین مذهبی ها این حرف های سطحی را ترویج کرده بودند که آمریکا چون مسیحی و اهل کتاب است بهتر از کمونیست های بی دین است و بهتر است ما با آمریکایی ها باشیم! تا جایی که وقتی نیروهای آمریکایی توی ترکیه آمدند برخی جریانات اسلامی از این حضور حمایت کردند!
جالب است بدانید همان زمان یک عده شروع کردند به پخش مسائل تاریخی که زمان یاووز سلیم با صفوی ها رخ داد و به آن مسائل تاریخی ضریب دادند با اینکه دولتمردان سکولار بودند! یعنی این قانون وجود دارد که هر وقت علاقه به ایران افزایش پیدا کند یک عده ای می آیند و درگیری های تاریخی صفوی عثمانی را مطرح می کنند تا احساسات مثبت مردم را به منفی تبدیل کنند که گاهاّ نیز موثر است! همان مسوولینی که قبل انقلاب با شاه رابطه خوبی داشتند و اصلا مساله شیعه، سنی مطرح نبود، بعد انقلاب یکسری مباحث مذهبی را مدام مطرح کردند تا مردم را از انقلاب بترسانند!
وقتی هم که عراق به ایران حمله کرد دولت از صدام حمایت کرد ولی مردم سمت ایران بودند. این مساله در دهان ها مطرح بوده و هست که برای حمله به ایران، آمریکایی ها اول با ترکیه طرح بحث کرده اند ولی دولت ترکیه که از محبوبیت انقلاب در اینجا خبر داشته ترسیده است که این کار را انجام دهد و بعد از آن عراق این اقدام را انجام داده است. سند این حرف را نمی دانم. ولی یادم هست که همه جا مطرح بود!
بعد از انقلاب ما به همه ایرانی هایی که به ترکیه می آمدند احترام فراوان می گذاشتیم و آنها را برآمده از یک سرزمین مقدس می دانستیم ولی کم کم فهمیدیم که اینها اکثرا ضد انقلاب هستند که به اینجا فرار کرده اند و پشیمان شدیم (می خندد)!!
چیز زیادی از جنگ تحمیلی هم نمی دانستیم و در سانسور شدید بودیم. ولی بعد از مدتی از مساله کشتار مردم حلبچه، فیلم مستندی دیدیم که نشان می داد مردم حلبچه از ایرانی ها استقبال کردند و جنایات صدام را معلوم می کرد! حتی یکبار دیدم توی یک مغازه ای که من صاحب آن مغازه را انقلابی نمی دانستم، فیلمی گذاشته و همه مردم دارند نگاه می کنند که فهمیدم تصاویری مستند از حلبچه است که خود او گرفته است و به خوبی جنایات صدام را نشان می داد.
ما بعد انقلاب به بهانه های مختلف نسبت به مسائل جهانی عکس العمل نشان می دادیم. مثلا حتی درباره کشتار مردم در حج اعتراض کردیم و نیز حمله آمریکا در جنگ کویت و... همه را راهپیمایی می کردیم و همیشه هم با پلیس درگیری و زد و خورد داشتیم!
امام(ره) که به رحمت خدا رفت زندگی من کلا سیاه شد
♦ اولین باری که روز قدس را برگزار کردیم همان سالی بود که امام(ره) آنرا اعلام کردند. البته در قالب راهپیمایی بعد از نماز جمعه بود. یعنی بعد از نماز جمعه در مسجد سلطان احمد، شعارهایی علیه اسرائیل و در حمایت از فلسطین دادیم که پلیس با ما درگیر شد. البته ما این تجربه را کم کم پیدا کردیم که پلیس نگاه می کرد به زن ها، ببیند کجا می روند و همانجا را می بست چون می دانست برای تجمع می آیند. ما هم زن ها را به مسجدی دیگر سوق می دادیم و در مسجدی دیگر تجمع را برگزار می کردیم و اینطوری پلیس را گول می زدیم! از آن سال تا حالا روز قدس در ترکیه برگزار شده است و حالا با همکاری چندین تشکل و در چند شهر برگزار می شود.
امام(ره) که به رحمت خدا رفت زندگی من کلا سیاه شد و نمی دانستم چطور باید زندگی ام را ادامه بدهم. امام(ره) برای من یکی از سلاله های پاک نبوی بود که راه ایشان را احیا کرده بود. او یک مرد بزرگ معنوی در دنیای سیاست بود که الگوی ما بود. امام(ره) که فوت کرد من باور نمی کردم و آنقدر داغون شدم که خودم را می زدم. دوستانم من را گرفتند و 24 ساعت زندانی کردند تا بلایی سر خودم نیاورم! همه مردم ناراحت بودند و اسلامگراها نیز احساس ناراحتی شدیدی داشتند.
من چون معتقد بودم نباید به سربازی این نظام رفت امکان خروج از کشور نداشتم لذا تا سه چهار سال قبل که جریمه اش را پرداختم، نتوانسته بودم به ایران بیایم. به دوستانی که مرا دعوت کرده بودند گفتم که من اول باید بروم حرم امام(ره)! اول گفتند"باشد" ولی چون مهمان ها زیاد بودند گفتند "اول باید برویم هتل مستقر بشویم بعد برگردیم"! من ولی می دانستم که حرم امام(ره) نزدیک فرودگاه است لذا قبول نکردم و گفتم "من خودم می روم". گفتند "برای ما مسوولیت دارد" و نگذاشتند. خلاصه من را به زور به هتل بردند. وقتی رسیدیم من گفتم "ماشینی بدهید تا من بروم". همسر یکی از شهدای کشتی ماوی مرمره که حال من را دید گفت "من همراه شما می آیم تا کاری دست خودت ندهی"! خلاصه به هر زوری بود یک ماشین گرفتیم و رفتیم بسمت حرم امام(ره) که من دیگر طاقتم را از دست دادم و توی ماشین مدام گریه می کردم. نفهمیدم آن ساعاتی که آنجا بودم چطور گذشت ولی خیلی حال خاصی بود. این خانم بعدا به من گفت من کسی را ندیده بودم که برای یک نفر اینقدر اشک داشته باشد.