در حال بارگذاری ...

تلاش این بحث اینست که مرجعیت سیاسی اهل بیت را تاکید کنیم و اینکه بعد رسول اکرم اهل بیت از همه شایسته تر بودند برای اینکه این وظیفه را بر عهده بگیرند، هرچند گفتیم که این مرجعیت اساس امامت نیست و عقیده ای اعتقادی نیست که ایمان به آن بستگی داشته باشد.

*استاد حسین الخشن

مترجم: محمد رحمانیان

 

سوال

♦ایا اصرار بر مسئله غدیر و تعیین امام علی علیه السلام برای خلافت توسط رسول خدا صلی الله علیه واله در منطقه غدیر خم باعث انقسام و جدایی در امت اسلام نمیشود؟

جواب

♦معتقدم که غدیر و وحدت دو مطلب جدا و ضد همدیگر نیستند بلکه غدیر و نصب مولا بهترین نص برای وحدت و انسجام با مبداء وحدت می باشد

امامت در بعد فکری و زمانی

نظر شیعه وقول صحیح اینست که امامت ائمه اهل بیت علیهم السلام حقیقتی اسلامی است که هیچ شکی در آن نیست و با اجتهاد ثابت نمی شود .

لکن سوال اینست که حقیقت امامت چیست؟

متکلمان و غیر آنها میگویند: امامت ریاست دینی در امور دین و دنیا؛ در این تعریف دو بعد برای امام بیان شده، یک بعد زمینی و دنیایی، و بعد دیگر بعد معنوی و دینی.

1. منظور از بعد دنیایی اینست که امام برای بر عهده گرفتن زمام سیاسی امت معین شده است و دارای سلطه شرعی میباشد.

2. مراد از بعد معنوی مرجعیت دینی است ولی نه مانند مرجعیتی که در زمان ما رایج شده است که فقیه امین است در استنباط احکام. شرعی از مصدر آن که اگر درست بود دو پاداش دارد و اگر خطا کرد یک پاداش دارد.

بلکه مرجعیت امام معصوم خیلی عمیق تر از اینست بلکه میتوان گفت مغایر با اینست، چون مرجعیت معصوم مساله اجتهاد در استنباط احکام شرعی نیست بلکه معصوم امین بر بیان حکم واقعی الهی است بدون اجتهاد، و این باعث حفظ دین الهی و شریعت میشود که احکام را بدون اجتهاد و خطا دریافت کند.

حال سوال اینست:

♦جایگاه هریک ازابعاد امامت کجاست، و کدام بعد اصل است؟

در جواب باید گفت:

♦اساس درامامت بعد معنوی و دینی است و امامیه بهمین خاطر امامت را جزء اصول دین میدانند، و واجب است امام معصوم باشد وعصمت شرط است به اعتبار اینکه امام حافظ دین الهی و مبین شریعت و سبب اتصال و ارتباط آسمان و زمین می باشد.

اما بعد زمینی امامت مقوم آن نیست و اگر نباشد باز هم خدشه ای در جوهر و مفهوم امامت ایجاد نمی شود چون تسلط زمینی مساله فرعی فقهی است، البته شکی نیست که امامت سیاسی زمینی از امور مهمه برای معصوم در زمان حضورشان و در زمان غیبت می باشد .

اکنون مواردی بیان میکنیم که نشان میدهد بعد دینی امامت اصل است و بعد زمانی آن فرع می باشد.

اولا: ادله نقلی و عقلی که علما برای ضرورت امامت بیان میکنن ادله ای است که برای ضرورت نبوت بیان شده است وشکی نیست بخاطر مهمات دینی که منوط است امام سبب شده آنرا یک اصل اعتقادی شمرده شود.

ثانیا: اگر مرجعیت سیاسی برای اهل بیت اصل در امامت بود لازم می آمد کسی که معتقد به آن نباشد حکم به گمراهی او شود اگر چه از روی جهل یا غفلت باشد و معذور باشد .

بنابراین اگر کسی به ائمه ایمان بیاورد ولی به مرجعیت سیاسی ائمه معتقد نباشد بخاطر عدم توجهش به ایمانش ضرر نمیزند چون منکر اصلی از اصول دین نیست.

بیان راه حل

با وجود تفکیک مشروعی که برای امامت به بعد زمینی و بعد دینی ذکر شد لازم است در مسئله راه حلی بیان شود. چون مشکل اینست که مباحث کلامی در فرعیات امامت است و اصل آن ترک شده است.

بنابراین تلاش این بحث اینست که مرجعیت سیاسی اهل بیت را تاکید کنیم و اینکه بعد رسول اکرم اهل بیت از همه شایسته تر بودند برای اینکه این وظیفه را بر عهده بگیرند، هرچند گفتیم که این مرجعیت اساس امامت نیست و عقیده ای اعتقادی نیست که ایمان به آن بستگی داشته باشد.

بنابراین اگر غدیر رمزی برای خلافت باشد در بعد زمینی آن نمی شود آنرا دلیلی قطعی برای جدایی مستمر وعنوانی برای تکفیر و اخراج از دین دانست

بنابراین اگر غدیر رمزی برای خلافت باشد در بعد زمینی آن نمی شود آنرا دلیلی قطعی برای جدایی مستمر وعنوانی برای تکفیر و اخراج از دین دانست
.

و اگر امامت را مرجعیت دینی بدانیم شایسته است تعظیم و بزرگداشت آن به بهترین وجه و خیلی بیشتر از انچه الان انجام میدهیم و سزاوار است محول شود به زمانی که عالم افکار و خزائن روحی و دینی اهل بیت را بفهمد.

در نتیجه این راه حل بهترین وکم خرج ترین راه است تا اولویت امروز که فهماندن فکر اهل بیت است وخارج کردن آنها از دایره تقسیم شدن امت و آنها را بالاتر از تعصبات کوته نظرانه قرار دهیم

 




نظرات کاربران