اینهایی که به امام حسین «گذشته» و به امام زمان «آینده» اعتقاد و وفاداری دارند، ولی در زمان حال به وظیفه شان در قبال ظالمیت و سرمایه داران دزد عمل نمی کنند، همان هایی هستند که در زمان اباعبدالله «ع» گفتند که ما وظیفه ای نداریم.
استاد حسن رحیم پور ازغدی
قیام امام حسین «ع» یک بعد الهی و عبادی داشت و یک بعد سیاسی و اجتماعی. این دو بعد از هم تفکیک نمی شوند. بعضی ها خواستند این دو بعد را از هم تفکیک کنند و یک بعد را بر دیگری ترجیح دهند.
کربلا اولا برای خداست نه برای دنیا. یک دعوای سیاسی برای کسب قدرت نبود. برای تحقق عدالت و توحید در زمین بود.
ما در زمان عاشورا حضور نداشتیم. پس اینکه خداوند در حدیث قدسی می فرماید من تا ابد با مقیاس حسین شما را عذاب و پاداش می دهم، یعنی چه؟ معنای آن این است که ما باید جبهه امام حسین «ع» که جبهه ای فراتاریخی است را در هر دو بعد عبادی و سیاسی یاری کنیم.
محبّان امام حسین «ع» ایشان را تنها گذاشتند!
الان همه عزادار امام حسین «ع» هستند ولی کسانی که در آن زمان امام حسین «ع» را تنها گذاشتند هم مخالف ایشان نبودند. بسیاری از آنها محبّ اهل بیت «ع» بودند و حاضر به عزاداری بودند ولی حاضر به «یاری» نبودند. همان هایی که امام حسین «ع» را تنها گذاشتند، اگر امروز بودند به زیارت کربلا می آمدند. امتحان وقتی تمام می شود، آسان به نظر می آید.
کسانی که به یاری انقلاب اسلامی نیامدند مطمئن باشید که اگر در زمان امام حسین «ع» نیز بودند، ایشان را یاری نمی کردند. و مطمئن باشید که در زمان قیام ولی عصر «عج» نیز به ایشان کمک نخواهند کرد. لذا فریب خودمان را نخوریم و خودمان را فریب ندهیم. اگر به شما گفتند تمام افرادی که در پیاده روی اربعین شرکت می کنند، اگر در زمان امام حسین «ع» حضور داشتند به ایشان کمک می کردند، باور نکنید!
نصیحت عبدالله بن زبیر به امام حسین «ع»
یکی از کسانی که امام حسین «ع» را نصیحت می کرد که قیام نکن، عبدالله بن زبیر است. امام رو کرد به اصحاب خود و فرمود می دانید به من چه می گوید؟ می گوید تو هم یکی از کبوتران حرم الهی باش! ولی من نمی خواهم کبوتر حرم باشم و در مکه کشته شوم، ترجیح می دهم تنها در کویر کشته شوم ولی امنیت حرم زیر سوال نرود! یعنی کاری که عبدالله بن زبیر انجام داد. به جای اینکه خود را فدای حرم امن الهی بکند، مکه را فدای خودش کرد!
ما کارهای بی ضرر انجام می دهیم، هرچند ثواب هم دارد. ولی زیارت و توسلی واقعا حسینی است که از دل آن افرادی مانند یاران امام حسین «ع» در عاشورا بیرون بیایند. خود ما و شما اگر در کربلا بودیم دو دسته می شدیم. یک اقلیتی از ما جزو یاران امام می شدیم و اکثریتی از ما ایشان را تنها می گذاشتیم. برای این تنها گذاشتن هم توجیه شرعی می آوردیم!
ماجرای طلب یاری اباعبدالله «ع» از عبیدالله بن حر
مثلا عبیدالله بن حر جوفی کسی است که اباعبدالله «ع» به خیمه او رفته و درخواست یاری کرده است. جوابی که می دهد این است که شما بهترین انسان دنیا هستی. هرکس مطیع تو باشد، سعادتمند ترین انسان است. تو حق هستی و حق با توست. ولی واقعا اگر من با شما بیایم، شما تضمین می کنی که آمدن من فایده ای داشته باشد؟! حالا 72 نفر بشود 73 نفر چه اتفاق مثبتی می افتد؟!
اینها توجیهاتی است که مشابه آن را این روزها درباره مسائل مختلف می شنویم. شیعیانی وجود دارند که حاضرند قمه بزنند ولی حاضر نیستند با داعش و صهیونیست ها بجنگند! صدام بر عراق حاکم بود و حرم اباعبدالله «ع» را به توپ بست و ما فقط نظاره کردیم!
استدلال عبیدالله بن حر در ظاهر هم عقلی است و هم شرعی، مثل توجیهات بقیه. همه این توجیهات در تاریخ نقل شده، ما خود را به نشنیدن می زنیم! بعضی ها تشیعی بی ضرر برای خود ساخته اند و تا وقتی منافع شان به خطر نیفتد پای همه چیز هستند. تا وقتی زیارت و عزاداری هست، هستند ولی وقتی باید از جان و مال و آبرویت بگذرند دیگر شیعه نیستند.
امام صادق «ع» فرمود فکر نکنید عاشورا همان یک روز بود و تمام شد. خیر، «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا». یعنی همین الان هم عاشوراست که باید امتحان خود را پس بدهیم.
فردی بود که رسما به اباعبدالله «ع» می گفت من الان آمادگی کشته شدن ندارم! اما یک اسب و شمشیر دارم که آن را به شما می دهم. سیدالشهدا «ع» فرمود ما برای اسب و شمشیرت نیامدیم، برای خودت آمدیم. آن هم نه برای خودمان که برای خودت. آمدیم که تو را نجات بدهیم.
چرا فقط 72 نفر؟!
از بین این همه محبّ امام حسین «ع» چرا فقط 72 نفر به کربلا آمدند؟ همه آنها که نیامدند اهل نماز و روزه و حج بودند. اکثر اینها بعد از کربلا به زیارت قبر اباعبدالله «ع» رفتند.
اباعبدالله «ع» صبح عاشورا یک تعداد را بیرون کرده است. فرمودند هرکس از شما که حق کسی بر گردنش هست و حق الناسی به گردن دارد اردوگاه ما را ترک کند.
هرچه این حرف ها را می زنیم بیشتر مشخص می شود که چقدر شیعه دارد کم می شود و محبّ زیاد می شود! ما همه محبّ هستیم نه شیعه.
خداوند در قرآن می فرماید آیا مجاهدین با قاعدین مساوی اند؟! و پاسخ می دهد هرگز اینطور نیست. در آیه دیگر می فرماید «فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما». این دو دستگی فقط به من و شما منحصر نمی شود. اصحاب پیامبر «ص» و اصحاب اهل بیت «ع» نیز دو دسته بودند. در زمان انقلاب ما هم مراجع دو دسته بودند. یک عده پرچم اباعبدالله «ع» را سر دست گرفته و جهاد می کردند و عده ای دیگر بودند که می گفتند شاه شیعه است و باید تقیه کرد! ما تا ظهور امام زمان «عج» هیچ وظیفه ای نداریم.
وفاداری به امام حسین «گذشته» و امام زمان «آینده»!
اینهایی که به امام حسین «گذشته» و به امام زمان «آینده» اعتقاد و وفاداری دارند، ولی در زمان حال به وظیفه شان در قبال ظالمیت و سرمایه داران دزد عمل نمی کنند، همان هایی هستند که در زمان اباعبدالله «ع» گفتند که ما وظیفه ای نداریم.
هیاتی هایی که عزاداری می کنند و بعد جهاد نیز می کنند مساوی نیستند با کسانی که عزاداری می کنند و پلو هم می خورند ولی اهل جهاد نیستند.
امام حسین «ع» فرمودند دین لقلقه زبان مردم است. تا وقتی که زندگی شان رو به راه باشد و صحنه آزمایش پیش نیامده دین دار هستند اما وقتی باید از آسایش شان بگذرند اقلیتی دین دار هستند. این تقسیم بندی اباعبدالله «ع» تا کنون ادامه دارد.
امام حسین «ع» در صحرای منا در جمع 700 نفر از اصحاب و تابعین و قاریان قرآن و ... فرمودند هرکس به من ملحق نشود ملعون خواهد بود. فرمودند دینداری این است که هرجا ظلم می بینید، مقابله کنید. هر لقمه حرام و استثمار و غارتی که شده باید تلاش بشود که به صاحبش برگردد. با ظالم باید درگیر شد و نبرد کرد. اموال عمومی باید عادلانه بین همه مردم تقسیم شود. مالیات را از ثروتمندان باید گرفت و به محرومین پرداخت کرد. هرکس بگوید من مذهبی هستم ولی این کارها را نکند، از ما نیست.