تقیه در یکی دو مورد و موارد معین بوده است. همانطور که گفتم سیاسی ها هم تقیه می کنند، متفکرین هم تقیه را به کار می برند. این حالت عادی است که هر کس بر جانش و آبرویش می ترسد، تقیه را به کار می برد. ولی اگر هر چیزی را گفتیم تقیه است این اشتباه است. این ضعف به این خاطر است که شخص نمی تواند بین روایات جمع کند و در روایات تفکر و تدبر کند و سریع می گوید حمل بر تقیه می کنیم.
آیت الله شیخ حسین الراضی
تقیه امری استمراری و همیشگی است. در هر زمان و مکان اگر خطری باشد بر جان و مال و آبروی انسان، تقیه لازم می شود. تقیه را هم شیعه به کار می برد و هم غیر شیعه، هر چند به آن اعتراف نکند.
درباره تقیه یک روایت و دو روایت نیست بلکه ده ها روایت است. در بسیاری از موارد مخالفت بین اهل بیت علیهم السلام و حکومت وقت از جهت سیاسی بوده است. اما از ناحیه فقهی و عقائدی این اختلافات بین خود علما بوده است. علما در قرن دوم و سوم کتاب هایی در اختلافات نوشته اند. طبری صاحب تاریخ کتابی دارد به نام اختلاف الفقها. قبل از او مروزی متوفی310 یکی از علمای اهل سنت، کتابی دارد به نام اختلاف الفقها که منتشر شده است. بین صحابه و بین تابعین اختلاف وجود دارد. پس اختلافات و آراء متعدد وجود دارد و فقط روایت امام صادق یا امام باقر علیهما السلام مخالف دیگران نبوده است.
خیلی از این روایات در فقه و عقائد موافق و متفق با بعضی طرف های دیگر است. پس برای چه در اینجا باعث تقیه است، مادامی که این آرا مختلف در آن ها وجود دارد؟ این جهل است به تاریخ و روایات و به آرا فقهی موجود در قرن دوم و سوم.
پس چگونه این روایات به عنوان تقیه است؟ چه بسا روایتی یا دو روایت که ربط داشته باشد به مسائل سیاسی و خطر وجود داشته و مورد تقیه بوده است. یا اینکه ائمه برحذر بودند و برحذر می داشتند از حکومت ها، نه از مردم. حکومت می گیرد و می بنندد و می کشد. اما سایر مردم چه؟
مثلا در موضوع مسح پا نظر مشهور اهل سنت شستن است. در مقابل این نظر، طبری صاحب تاریخ است که می گوید باید مسح شود که نظرش موافق شیعه است. در میان اهل سنت کسانی که قائل به مسح کردن هستند زیادند. حال چه طور می گویی که اگر این مسح کردن در روایتی باشد مخالف تقیه است یا مورد تقیه است؟ این اشتباه است و این همانطور که گفتم جهل به روایات و مذهب است.
تاکید اهل بیت علیهم السلام نه یک بار و نه دو بار بلکه چندین بار به همزیستی و درآمیختن با آنان و تعامل کردن به گونه ای نیک است. مثلا این قضیه امام صادق علیه السلام که فرمودند که یاران پدرم از موذن و صاحب ودیعه و... آدم های خوش اخلاقی بودند که اینها آدم های موثقی بودند که با طرف های دیگر تعامل می کردند. اگر این ها به این وثاقت بودند و این طور تعامل می کردند، چگونه تمام قضیه تقیه بوده است؟ تقیه در یکی دو مورد و موارد معین بوده است. همانطور که گفتم سیاسی ها هم تقیه می کنند، متفکرین هم تقیه را به کار می برند. این حالت عادی است که هر کس بر جانش و آبرویش می ترسد، تقیه را به کار می برد. ولی اگر هر چیزی را گفتیم تقیه است این اشتباه است. این ضعف به این خاطر است که شخص نمی تواند بین روایات جمع کند و در روایات تفکر و تدبر کند و سریع می گوید حمل بر تقیه می کنیم.