تجربه زندگی با برخی بزرگان نشان می دهد که خیلی ها در تحمل مخالفان و خصوصا توهین ها کم صبر اند. وجود این روحیه در اهل بیت نشان از دل دریایی و بزرگی دارد که از آن برخوردار بودند. از همین روست که ایشان تاکید دارند که اگر نمی توانید اینگونه باشید خود را شیعه نخوانید چون به ما ضربه می زنید:
امام حسن بن علی علیه السلام در صفاتی مشهور گشته اند و از جمله آنها کرامت و فقیر نوازی بوده است و چنانچه مشهور است ایشان سه بار در طول عمر مبارک شان نیمی از اموال شان را به فقرا بخشیده اند. اما صفت بارز دیگری که برای همه دوستداران این مرد بزرگ درس آموز است نوع برخورد کریمانه و همراه با بزرگواری با برخی مخالفان و منتقدان بوده است.
در این مجال به دو سه مورد اشاره می نماییم:
رأى هیبة الامام ووقاره بعض الأغبیاء من الحاقدین علیه فقال له إن فیک عظمة فاجابه الامام ان فی عزة ثم تلا قوله تعالى : ( وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ )
شخصی از مخالفان ایشان وقتی ابهت و عظمت امام حسن را دید (آقا سوار بر اسب در یک نماد و هیئت بسیار زیبا بودند) یک نگاهی کرد و گفت: من در شما تکبر می بینم!
امام خیلی مودبانه و آرام در جوابش چنین فرمودند که اینکه در من می بینی عزت است این تکبر نیست و بعد هم این آیه قرآن را تلاوت کردند که: «عزت از آن خدا و رسول و مومنان است»
(بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج 24 / ص305/ باب 67 جوامع تأویل ما أنزل فیهم علیهم السلام و نوادرها.)
روی ان شامیا ممن غذاهم معاویة بن أبی سفیان بالحقد على آل الرسول صلى الله علیه وآله, رأى الإمام السبط علیه السلام راکبا, فجعل یلعنه والحسن علیه السلام لا یرد علیه, فلما فرغ الرجل, اقبل الإمام علیه ضاحکاً وقال: (ایها الشیخ, اظنک غریبا ولعلک شبهت؟ فلو استعتبتنا اعتبناک, ولو سألتنا اعطیناک, ولو استرشدتنا ارشدناک, ولو استحملتنا حملناک وان کنت جائعا أشبعناک, وان کنت عریانا کسوناک, وان کنت محتاجا اغنیناک, وان کنت طریدا آویناک, وان کان لک حاجة قضیناها لک, فلو حرکت رحلک الینا وکنت ضیفا إلى وقت ارتحالک کان أعود علیک, لان لنا موضعاً رحباً وجاهاً عریضاً ومالاً کبیراً).
فلما سمع الرجل الشامی کلامه بکى, ثم قال: اشهد انک خلیفة الله فی ارضه, الله اعلم حیث یجعل رسالته, کنت انت وابوک ابغض خلق الله الیَّ والان انت وابوک احب خلق الله الیَّ. ثم استضافه الإمام علیه السلام حتى وقت رحیله, وقد تغیرت فکرته وعقیدته ومفاهیمه عن أهل البیت علیهم السلام.
مردی از شام که تحت تاثیر تحریکات معاویه بود به امام مجتبی (ع) ناسزا گفت. امام (ع) صبر کرد تا سخن او به پایان رسید. آنگاه به سوی او رفت، تبسمی کرد و به او سلام نمود و سپس فرمود: فکر می کنم غریب هستی و شاید در اشتباه افتاده باشی. اگر به چیزی نیازی داری، برآورده کنیم. اگر راهنمایی می خواهی، راهنمایی ات کنیم و اگر گرسنه هستی تا سیرت کنیم. اگر برهنه ای لباست دهیم و اگر نیازمندی، بی نیازت کنیم. اگر جا و مکان نداری، مسکنت دهیم و تا بازگشت به وطنت میهمان ما باشی و.... مرد شامی در برابر این خلق عظیم شرمنده شد، گریه کرد و گفت: «أَشْهَدُ أَنَّکَ خَلِیفَةُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه؛ گواهی می دهم که تو جانشین خدا در زمین هستی. خدا بهتر می داند که رسالت خویش را کجا قرار دهد.» سپس عرضه داشت: «تو و پدرت پیش من مبغوض ترین افراد بودید؛ ولی اکنون محبوب ترین افراد در نزدم هستید.»
(مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج ۴۳، ص ۳۴۴)
تجربه زندگی با برخی بزرگان نشان می دهد که خیلی ها در تحمل مخالفان و خصوصا توهین ها کم صبر اند. وجود این روحیه در اهل بیت نشان از دل دریایی و بزرگی دارد که از آن برخوردار بودند. از همین روست که ایشان تاکید دارند که اگر نمی توانید اینگونه باشید خود را شیعه نخوانید چون به ما ضربه می زنید:
قال له رجل : یا ابن رسول الله إنی من شیعتکم!
فقال علیهالسلام : یا عبد الله إن کنت لنا فى أوامرنا و زواجرنا مطیعا فقد صدقت، وان کنت بخلاف ذلک فلا تزد فی ذنوبک بدعواک مرتبة شریفة لست من أهلها، لا تقل أنا من شیعتک ولکن قل أنا من موالیکم و محبیکم و معادى اعدائکم وأنت فی خیر والى خیر (مجموعة ورام صفحة ٣٠١)
مردی به امام حسن علیه السلام گفت: ای فرزند رسول خدا من از شیعیان شما هستم.
ایشان فرمود: ای بنده خدا! اگر در اوامر و نواهی تابع ما هستی راست می گویی والا اگر غیر آن عمل می کنی با ادعای این مرتبه بلندی که جزو آن نیستی گناه خودت را زیاد مکن! نگو که من از شیعیان شما هستم بلکه بگو من از دوستداران و مخالفان دشمنان شما هستم که آنگاه در نیکی و به سوی آن خواهی بود.