ائمه علیهم السلام به مناظره با مخالفین خود، بسیار اهمیت می دادند تا آنجا که این کار جزئی از حیات علمی آنان بلکه تبدیل به شعار و مشخصه آنان شده بود. این شعار تا آنجا شهرت یافت که منجر به ایجاد شدن بعضی صفات برای بعضی از ائمه شد. بعضی از احادیث علت ملقب شدن امام علی بن موسی به رضا به همین خاطر می دانند.
قرآن کریم از اهمیت مذاکره و گفتگو بین گروه های مختلف فکری، اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی غفلت نکرده است بلکه توجه ویژه ای داشته است و بحث خود را بر مفهوم حکمت متمرکز کرده است.
حکمت یعنی هر چیز را در جای خود قرار دادن. و اسالیب علمی که در این عرصه کاربرد دارد متمرکز کرده است کما اینکه از جوانب اخلاقی نیز غفلت نکرده است و تعبیر به موعظه حسنه و مجادله و گفتگو به بهترین شیوه کرده است.
ما الان در صدد این نیستیم که از ویژگی های گفتگو در قرآن کریم و شیوه های آن سخن بگوییم که خود نیاز به بحث های مفصل دارد.
موضوعی که الان میخواهم پیرامون آن صحبت کنم این است که این اهل بیت علیهم السلام هستند که مدل مذاکره قرآنی را به بهترین وجه پیاده کردند. چه اینکه اخلاق آنها قرآن است و آنها همسان قرآن هستند و از قرآن تا لحظه ورود به پیغمبر در حوض کوثر جدا نمی شوند.
آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد این است که خیلی از شیوه های برخورد اهل بیت علیهم السلام با مخالفین شان از بین رفته است و در میان تراث باقی مانده نیز سره و ناسره مخلوط گشته است، تا آنجا که ارزشها جا به جا شده، باطل لباس حق پوشیده است.
سیره اهل بیت در جامعه غریب است
روش اهل علیهم السلام در تعامل با مخالفین خود و حتی ظالمین به آنها همانگونه بوده است که جد بزرگوارشان حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) گفته اند که: «شیوه ما اهل بیت گذشت از ظالم به خود و بخشش به آنکس است که ما را محروم کرده است .»
بله این مدل قرآنی امروزه برای مسلمین بلکه حتی مومنین ناشناخته و غریب است و حتی افراد زیادی از اهل علم هم دیگر این مرام را تاب نمی آورند. در حالی که می بینم آنچه عملا در جامعه جریان دارد، شیوه دشمنان اهل بیت است، حال آنکه اسم اهل بیت را هم با خود حمل می کنند! شیوه ای که با خشونت، غلظت، انتقام، استفاده از الفاظ زشت است. شیوه ای که می گوید بدی را دو برابر جواب بده.
جالب آنکه عده ای از همین افراد سعی در توجیه خود دارند و تلاش می کنند که این شیوه را به اهل بیت علیهم السلام منسوب کنند. به جای آنکه خود را مطابق احادیث کنند، احادیث را طبق امیال خود تاویل میکنند.
گفتگویی غلط
مناظره ای بین مفضل بن عمرو–یکی از اصحاب امام صادق(علیه السلام)- با عبدالکریم بن ابی العوجاء یکی از مادیگرایان زمان خود که هوش و قدرت فکری زیادی داشت و از متکلمین جبهه الحاد به شمار می رفت، در گرفت. ابی العوجاء شریعت را به سخره گرفت که این کلام مفضل را رنجاند.
مفضل گفت که دیگر کنترل خودم را از دست دادم و با عصبانیت گفتم: ای دشمن خدا که به دین خدا کافر شدی و خدای بزرگ را انکار کردی... اگر در خودت به تفکر بنشینی، دلائل و آثار خالقیت او را خواهی یافت.
ابی العوجاء جواب داد:
ای مرد اگر اهل گفتگویی با تو گفتگو می کنیم، که اگر دلیلی برای ما اقامه کردی می پذیریم و اگر اهل گفتگو نیستی که با تو سخنی نداریم.
شیوه گفتگوی امام صادق علیه السلام
ائمه بزرگوار ما قبل از هر مجلسی آغوش خود را برای هر انسانی که شبهه دارد یا موضعی غیر از شریعت اسلامی دارد باز می کردند و با مخالفین خود به گفتگو می نشستند تا شبهات و اشکالات او را برطرف کنند. مخالفین نیز تا آنجا متاثر میشدند که به فضل و عظمت و حسن برخورد آنها اعتراف می کردند.
نمونه ای از اعتراف بعضی از کافران
ابن ابی العوجاء بعد از انتقاد از مفضل به او گفت: اگر از اصحاب جعفر بن محمد هستی که او اینگونه با ما سخن نگفت و این چنین دلیل نیاورد. او بیش از تو به سخنان من گوش سپرد. در میان کلام ما سخن زشتی نگفت و هنگام جواب دادن به ما تعدی نکرد. او صبور و با وقار بود و هیچ نقص، کمبود و بدخلقی نداشت. به ما گوش سپرد و تمام دلایل ما را شنید آن سان که گمان کردیم ادعای ما را پذیرفته است. آنگاه با کلامی کوتاه دلایل ما را باطل و راه هر استدلال جدیدی را بر ما بست تا آنجا که از جواب بازماندیم. اگر از یاران او هستی چون او با ما سخن بگو. این گفتگو به خوبی نشانگر ادب مناظره امام صادق علیه السلام است.
رابطه لقب «رضا» با روش مناظره
ائمه علیهم السلام به مناظره با مخالفین خود، بسیار اهمیت می دادند تا آنجا که این کار جزئی از حیات علمی آنان بلکه تبدیل به شعار و مشخصه آنان شده بود. این شعار تا آنجا شهرت یافت که منجر به ایجاد شدن بعضی صفات برای بعضی از ائمه شد. بعضی از احادیث علت ملقب شدن امام علی بن موسی به "رضا" به همین خاطر می دانند.
از شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا با سند صحیح تا احمد بن ابی نصر بزنطی در باب وجه تسمیه امام علی بن موسی به "رضا" روایت شده است:
بزنطی: به امام جواد عرض کردم که گروهی از مخالفین شما گمان می کنند که مامون پدرتان را به "رضا" ملقب کرد آن هم به خاطر قبول مسئله ولایت عهدی. حضرت فرمودند: قسم به خداوند که دروغ می گویند و گناه می کنند، بلکه خداوند بزرگ او را "رضا" نامید به این دلیل که او از خداوند و رسول و ائمه دیگر راضی بود.
گفتم: مگر تمام پدران گذشته شما علیهم السلام از خدا و رسول و ائمه علیهم السلام راضی نبودند؟
فرمودند: چرا. گفتم: پس چرا فقط پدرتان به لقب ملقب شدند؟
فرمودند: زیرا دشمنان پدرم نیز مانند شیعیانش، از او راضی بودند و هیچ کدام از ائمه دیگر علیهم السلام اینگونه نبودند لذا فقط پدرم به "رضا" ملقب شدند.
باید به رضایت مخالفان از امام دقت شود. امام علی بن موسی لقبی دارند و آن "رضا" است. از این حدیث فهمیده میشود که این لقب از کودکی به امام داده نشده است بلکه در بزرگی و زمانی که در جامعه حضور داشتند و میزان حق و باطل بودند داده شد. این لقب دلیلی است بر سیره آن حضرت در تعاملات و گفتگوهای حضرت با دشمنان و مخالفینش.
بله حدیثی دیگر هست که می گوید این لقب را پدر بزرگوارشان امام موسی کاظم علیه السلام به ایشان داده اند اما این حدیث که با آنچه گفتیم تنافی ندارد اگر تنافی هم داشته باشد، همان حدیث اول را به خاطر رجحان سندی بر این حدیث دوم، مقدم می کنیم.
اهمیت لقب
لقب اشخاط بیانگر ویژگی ها، رفتار ها و التزامات شخص به معنای آن لقب است. چه آن لقب خوب باشد چه بد. و لقب رضا بیانگر آن است که امام علیه السلام آنگونه رفتار می کردند که حتی مخالفین ایشان هم از ایشان راضی بودند.
نمونه ای از مناظره امام رضا علیه السلام
روشی که اهل بیت برای گفتگو با مخالفین خود پیش گرفتند در حقیقت در نهایت والایی، اخلاق نیک، مردانگی، شهامت، صبر و مهربانی بود. باید متذکر شد این شیوه نیک در زمان رواج استبداد، زور و ظلم است.
از ناب ترین روایاتی که به دست ما رسیده است در موضوع مناظره با مخالفین روایت مرحوم ثقه الاسلام کلینی است. محمد بن جعفر اسدی از محمد بن اسماعیل برمکی رازی از حسین بن حسن بن برد دینوری از محمد بن علی از محمد بن عبدالله خراسانی که خادم امام رضا علیه اسلام بود گفت: فردی از کفار زمانی که عده ای از افراد نزد امام رضا علیه السلام بودند آمد. امام رضا علیه السلام فرمودند: ای مرد! بر فرض اگر حرف شما درست باشد-حال اینکه اینطور نیست- آیا ما با شما مساوی نیستیم و این نماز و روزه و زکات به ما صدمه ای نمی زند؟ مرد ساکت شد. سپس حضرت فرمودند: و اگر حرف ما درست باشد- که حتما همین گونه است- آیا شما هلاک نشده اید و ما نجات پیدا کرده ایم؟
آن کافر گفت: خدا رحمتت کند به من بگو او چه طوری است و کجاست؟
حضرت فرمودند: وای بر تو آنچه به سمتش رفته ای اشتباه است. او مکان را ایجاد کرده است بدون اینکه خودش مکانی داشته باشد و همو چگونگی را رقم زده است بدون اینکه خود کیفیتی داشته باشد. پس او نه مکان دارد و نه کیفیت که به آن شناخته شود همان سان که با حواس ادراک نشود و با چیزی قیاس نشود.
آن شخص گفت: اگر با حواس ادارک نشود پس نیست که ادراک شود.
امام فرمودند: وای بر تو که چون با حس نتوانی درک کنی او را، ربوبیتش را انکار کنی و ما چون حواس مان قاصر از درک او هستند، یقین می کنیم که او پروردگار ماست و به خلاف باقی اشیاست.
-به من بگو از کی بوده است؟
- بگو از کی نبوده است تا به تو بگویم از کی بوده است؟
- چه دلیلی بر وجود او هست؟
- چون به این بدنم نگریستم و دیدم که توان زیاد و کم کردن، دفع بدی ها و کسب خوبی ها را برای آن ندارم، دانستم که برای او بنا، بنایی است پس به خاطر همین بدن و آنچه از دوران روزگار به قدرت او و ایجاد باد و چرخاندن نسیم و جریان دادن خورشید و ماه و ستارگان و غیر این از نشانه های عجیب و گویای او، دانستم که برای این همه اندازه گیر و خالقی است.
بعد از اینکه امام علیه السلام تمام سوال های مرد را در کمال آرامش دادند و مرد قانع شد، بلا فاصله اذعان به ربوبیت کرد و به دستان امام رضا علیه السلام مسلمان شد.
در پایان سخن از سیره امام رضا علیه السلام با مخالفین خود، خوب است که یکی از مواعظ حضرت را که به شیعیانشان فرموده اند را مرور کنیم.
این حدیث را شیخ مفید در کتاب "اختصاص" از عبدالعظیم حسنی نقل کرده است که امام رضا علیه السلام فرمودند:
ای عبدالعظیم! سلام گرم مرا به دوستدارانم برسان و به آنان بگو: در دلهای خویش برای شیطان راهی نگشایند و آنان را به راستگویی در گفتار و ادای امانت و سکوت پرمعنا و ترک درگیری و جدال در کارهای بیهوده و بی فایده فراخوان و به صله رحم و رفت و آمد با یکدیگر و رابطه گرم و دوستانه با هم دعوت کن، چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء اوست. دوستان ما نباید فرصتهای گرانبهای زندگی و وقت ارزشمند خود را به دشمنی با یکدیگر تلف کنند. من با خود عهد کرده ام که هر کس مرتکب اینگونه امور شود یا به یکی از دوستانم و رهروانم خشم کند و به او آسیب رساند از خدا بخواهم که او را به سخت ترین کیفر دنیوی مجازات کند و در آخرت نیز اینگونه افراد از زیانکاران خواهند بود.
به دوستان ما توجه ده که خدا نیکوکرداران آنان را مورد بخشایش خویش قرار داده و بدکاران آنان را جز ، آنهایی که بدو شرک ورزند و یا یکی از دوستان ما را برنجانند و یا در دل نسبت به آنان کینه بپرورند، همه را مورد عفو قرار خواهد داد اما از آن سه گروه نخواهد گذشت و آنان را مورد بخشایش خویش قرار نخواهد داد. جز اینکه از نیت خود بازگردند و اگر از این اندیشه و عمل زشت خویش بازگردند، مورد آمرزش خواهند بود اما اگر همچنان باقی باشند، خداوند روح ایمان را برای همیشه از دل آنان خارج ساخته و از ولایت ما نیز بیرون خواهد برد و از دوستی ما اهل بیت(ع) نیز بی بهره خواهند بود و من از این لغزشها به خدا پناه می برم .»