وقتی ایشان به مریوان آمدند، صدام فهمیده بود و همان نقطه را بمباران کردند. حضرت آقا در این قضیه توسط پیشمرگان مسلمان کرد از مهلکه نجات پیدا کرد. پیشمرگان کرد دور ایشان زنجیرهای به هم پیوسته ای ایجاد کردند و نگذاشتند که به ایشان آسیب برسد. بنابراین ایشان خودشان از نزدیک قضایا را دیدند که این نکته را فرمودند.
محمد الله مرادی
فرمانده سابق سپاه سقز و از بنیانگذاران سازمان پیشمرگان مسلمان کرد است. وی که به همراه برادران و پدر شهیدش که هرچه داشتند در راه انقلاب اسلامی جانفشانی کرده اند، از برخی ذهنیت های نادرست نسبت به کردها و اهل سنت گلایه دارد. می گوید اگر پیشمرگان کرد مسلمان که اکثرا از اهل سنت بودند، نبودند شاید امروز کردستان جزو ایران نبود. این رزمنده دفاع مقدس خاطرات شنیدنی از آن روزها دارد.
حضور اهل سنت در دفاع مقدس و مقابله با گروهک های ضدانقلاب در کردستان در چه سطحی بود؟
با انقلاب اسلامی خیلی از معادلات تغییر کرد. لذا سختم هست که در دوگانه شیعه و سنی صحبت کنم. واقعیت این است که مجموعه ای از انسانهایی به واقع و عملا در رکاب امام شان قرار گرفتند. شیعه واقعی نیز همین است. شیعه یعنی «پیرو» و پیرو یعنی کسی که در رکاب امام زمانش باشد. خیلی ها در مقام حرف ادعای پیروی از امام زمان خود را دارند ولی وقتی که امام زمان شان آنها را به کمک می طلبد، لبیک نخواهند گفت. یعنی برای امام مرده ارزش قائل هستند ولی امام زنده را پیروی نمی کنند! یعنی به دین و مذهبی عمل می کنند که به زندگی مادی شان ضرری نزند. یعنی دینداری ای که ایثار و شهادت و جانفشانی در آن نیست. یعنی همان اسلام آمریکایی. پیرو چنین اسلامی بودن خیلی راحت است و به زبان ساده هیچ ضرری برای گوسفندان ندارد!
اما هرکسی پیرو اسلامی که جهاد و مبارزه در آن هست، نمی شود. مجموعه ای از بعد از انقلاب آمدند و از همه چیز خود گذشتند و واقعا پیرو امام زمان خود که در آن زمان امام خمینی بود، شدند و در این راه به شهادت رسیدند. در این مجموعه فرقی میان شیعه و سنی نبود. اهل سنتی که آمدند و جان خود را فدا کردند، شرف داشتند بر شیعیان شناسنامه ای که هیچ لبیکی به امام ندادند و هیچ نقشی در جبهه های جنگ نداشتند. لذا من خیلی اعتقادی به تقسیم بندی شیعه و سنی ندارم.
یک عده در کردستان که اهل سنت بودند آمدند و این راه را طی کردند. اینها عزیز و مقدس اند. به نظر من جهاد و شهادت در رکاب امام زمان خود برای شیعیان راحت تر است تا اهل سنت که به صورت رسمی به این راه اعتقادی ندارند. در واقع سنّی این راه را انتخاب می کند در حالی که شیعه باید چنین باشد. انتخاب خیلی سخت تر است که نیازمند بصیرت زیادی است. لذا به نظر من که با این شهدا محشور بودم و لیاقت نداشتم که خاک پای آنها باشم، درجه این شهدا خیلی بالاتر است.
ذهنیت بعضی از مردم این است که ما در کردستان با کردها جنگیدیم که سنی بودند! یعنی از این درگیری ها جنگ شیعه و سنی یا فارس و کرد برداشت می کنند. واقعیت درگیری های اول انقلاب در کردستان چه بود؟
نکته خوبی است. در این زمینه هم ما مقصر هستیم. چند روز قبل صدا و سیما فیلمی را در مورد شهید کاوه که در منطقه بوکان مشغول عملیات بود، پخش می کرد. احتمالا با اهالی منطقه مشورت خوبی نکرده بودند. بعضی چیزهایی که نشان می داد خوب بود ولی بعضی قسمت هایش همین ذهنیت غلط را نشان می داد. در حالی که واقعیت این است که خیل عظیمی از شهدای کردستان از کردها و اهل سنت هستند که در برابر ضدانقلاب به شهادت رسیدند. ثانیا بنیانگذاران گروهک های ضدانقلاب اصلا کرد و سنی نبودند. فراریان طاغوت و ساواکی ها بودند و یا بعضا منافقین بودند. باید اینها را به تصویر کشید. یک تعدادی هم کرد در میانشان بود، طبیعی هم هست، چون بستر در کردستان بود. وگرنه خیلی ها از اهل سنت و از کردها و از روحانیت اهل سنت در مقابل گروهک ها قیام کردند و به شهادت رسیدند مثل شهید جلالی زاده که با قرآن و کتاب هایش آتشش زدند.
اگر خاطره ای از روحانیون اهل سنت که به شهادت رسیدند دارید بفرمایید.
شهید ملامحی الدین بیانی از روحانیون اهل سنت بود که به روستاهای اطراف سنندج می رفت و مردم را بسیج می کرد برای مسلح شدن علیه گروهک های ضدانقلاب. ایشان مقداری معترض بود. همیشه درگیر بود با کسانی که می گفتند اهل سنت و کردها شورشی هستند و ... بعضی ها با اینکه همرزم او بودند، باز هم تفکرات این چنینی داشتند. ما هم هرچه تلاش می کردیم که به آنها بگوییم که این بنده خدا خودش روحانی سنّی است و نه تنها خودش علیه ضدانقلاب اسلحه دست گرفته، بلکه سایر مردم را هم مسلح می کند. همین نمادی است از اینکه شما قضایا را بد فهمیده اید. مثلا به ایشان می گفتند که اگر شما راست می گویید چرا شیعه نمی شوید؟!
من و ایشان در یک اتاق بودیم و با هم به عملیات می رفتیم. به من میگفت که شما به این آقایان بگو که من قبل از آنها به امام حسین می پیوندم. بارها این حرف را یادآور می شد. بالاخره شب شهادت ایشان فرارسید و آن جمعی که به ایشان انتقاد می کردند زودتر از همه به بالای این سر شهید بزرگوار رسیده بودند. این ماموستا را به شکل بسیار فجیعی در خانه اش به شهادت رسانده بودند. طوری که من هیچ گاه شهادت کسی را به این شکل فجیع ندیدم. جالب این است که شب شهادت ایشان، دقیقا شب عاشورا بود. اینجا بود که همه معنای اینکه او می گفت زودتر از شما به امام حسین می پیوندم را فهمیدند.
حضرت آقا در دیداری که چندی قبل با پیشمرگان کرد مسلمان داشتند، فرمودند که اگر ما بالاترین توان نظامی را هم به کردستان گسیل می کردیم، ولی مردم کردستان با ما همراه نبودند نمی توانستیم موفق شویم. بفرمایید که نقش مردم کرد دقیقا چه بود و آنها چه کمکی به نیروهای انقلابی می کردند؟
این نکته حضرت آقا عین واقعیت است. چون ایشان در زمان جنگ در کردستان حضور داشتند. وقتی ایشان به مریوان آمدند، صدام فهمیده بود و همان نقطه را بمباران کردند. حضرت آقا در این قضیه توسط پیشمرگان مسلمان کرد از مهلکه نجات پیدا کرد. پیشمرگان کرد دور ایشان زنجیرهای به هم پیوسته ای ایجاد کردند و نگذاشتند که به ایشان آسیب برسد. بنابراین ایشان خودشان از نزدیک قضایا را دیدند که این نکته را فرمودند.
واقعیت این است که امنیت یک مقوله صرفا نظامی نیست. مقوله ای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ... هم هست. گروهک ها در کردستان فعالیت فیزیکی زیاد داشتند ولی هیچ گاه در قلب مردم جایگاهی نداشتند. ما پایگاه های فیزیکی گروهک ها را به راحتی توانستیم جمع کنیم به این دلیل که آنها پایگاهی در قلوب مردم نداشتند.
به محض اینکه ما وارد منطقه ای می شدیم تا پایگاهی را از کومله یا دموکرات بگیریم، خیلی راحت موفق می شدیم. چون قلب مردم با انقلاب اسلامی بود. اینها بودند که بلد بودند و نیروهای غیربومی را راهنمایی می کردند. پیشمرگان کرد خیلی جاها واقعا «پیشمرگ» می شدند! ده پانزده تا از این پیشمرگان جلوتز از دیگران می رفتند و خیلی از آنها شهید می شدند تا مقر ضدانقلاب گرفته می شد و بعد نیروهای غیربومی می رفتند و در آنجا مستقر می شدند. اگر اینها پیشمرگی نمی کردند ما کردستان را از دست می دادیم. اگر مردم علیه ضدانقلاب وارد نمی شدند قطعا الان کردستان جزو ایران نبود و آن مشکلات برای همیشه ادامه پیدا می کرد.