خطاب آیة شریفه، به همة مؤمنان بوده و خلافت به شخص، گروه، طبقه یا نژاد و ملت خاصی اختصاص ندارد؛ درنتیجه همة مؤمنان، شایستة امر خلافت هستند؛ این حق را باید تمام افراد به رسمیت بشناسند و همه باید حرمت و احترام آن را پاس دارند و کسی حق ندارد دیگران را از این حق محروم کند.
علی امیرخانی
مودودی با استناد به آیة شریفة «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» (نور، 55) نظریة «خلافت» را با تفسیری نو و منحصربه فرد، مطرح کرده و می گوید:
در محیط اسلام و در قلمرو نفوذ آن، تنها حقی که برای بشر محفوظ است این است که کلیة وظایفی را که بر عهده دارد، به عنوان خلیفه و نمایندة خداوند متعال انجام دهد و این خلافت دو صورت دارد: 1. آن خلیفه و جانشین، فرستاده خدا باشد؛ 2. آن خلیفه و جانشین، کسی باشد که آنچه فرستادة خدا به عنوان شرع و قانون الهی ابلاغ کرده است، بتمامه تبعیت و اجرا کند.(1)
مولانا مودودی به این آیة شریفه در جای جای نوشته هایش استناد کرده و از آن «نظریة حکومت» و همچنین موارد ذیل را استخراج کرده است:
1 - از آنجایی که از دیدگاه اسلام، حاکمیت فقط از آن خداست، قرآن کریم از حکومت هایی که حاکمیت قانونی خدا را اجرا می کنند، با واژة «خلافت» تعبیر کرده است؛ به این معنا که حکومت های مشروع، از خود هیچ قدرتی ندارند و صرفاً نیابتی از قدرت و حاکمیت مطلق الهی را دارا می باشند(2):
2 - خطاب آیة شریفه، به همة مؤمنان بوده و خلافت به شخص، گروه، طبقه یا نژاد و ملت خاصی اختصاص ندارد؛ درنتیجه همة مؤمنان، شایستة امر خلافت هستند؛(3) این حق را باید تمام افراد به رسمیت بشناسند و همه باید حرمت و احترام آن را پاس دارند و کسی حق ندارد دیگران را از این حق محروم کند.(4)
3 - مسلمانان می توانند حق مذکور را به یک نفر به عنوان جانشین خود واگذارند و آن شخص بر اساس آیه شریفة «إِنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أتْقاکُم» (حجرات، 13) انتخاب خواهد شد؛ یعنی تنها شخصی می تواند به مقام رهبری انتخاب شود که از اعتماد کامل عموم مسلمانان برخوردار باشد.(5) رضایت افراد به سوی هرکس که معطوف شود، وظایف خلافت از سوی آنان به او انتقال می یابد و او نمایندة همه خلفا و خداوند بر روی زمین خواهد بود.
البته این انتقال حاکمیت، مشروط به تداوم رضایت مسلمانان و رعایت اصول شریعت از سوی خلیفه است. هرگاه خلیفه اعتماد عمومی را از دست دهد یا احکام الهی را زیر پا نهد، از منصب خلافت عزل می شود. همچنین خلیفه از انتقاد مبرّا نیست. هر فرد مسلمانی حق دارد به فعالیت های عمومی حاکم، بلکه به زندگی خصوصی او نیز انتقاد کند؛(6) ازاین رو اگر کسی با زور و قهر و غلبه به قدرت برسد و بدون رضایت مردم بر مسند تکیه بزند، از لحاظ دینی خلافت را غصب کرده است و حکومتش مشروعیت ندارد؛ درنتیجه اطاعت از او واجب نیست.(7)
4- در چنین نظامی، محملی برای بروز و توجیه پدیدة دیکتاتوری و استبداد به چشم نمی خورد؛ زیرا اساس مشروعیت خلیفه، رضایت عموم مسلمانان است. همچنین حاکم و خلیفه باید در چارچوب شرع و قوانین خدا حکومت کند؛ در غیر این صورت از مقام خلافت سلب می شود(8)
5 - اساس واقعی دمکراسی در اسلام، در همین «خلافت همگانی» نهفته است؛ همچنین فکر تشکیل حکومت انتخاباتی در اسلام، از همین جا سرچشمه گرفته که هر فرد از افراد اجتماع، سهمی در خلافت داشته و حق بهره برداری از آن را دارد(9)
ویژگی های حکومت اسلامی
با توجه به جهان بینی توحیدی که در آن حق حاکمیت و قانون گذاری منحصر در خداست، مودودی درخصوص حکومت اسلامی، ویژگی های ذیل را بیان می کند:
1 - نظام حکومتی اسلام «دمکراسی» ـ به مفهوم رایج غربی ـ نخواهد بود؛ زیرا در دمکراسی غربی، حق حاکمیت و قانون گذاری با مردم است؛ همچنین اطلاق جمهوری ـ به مفهوم رایج ـ نیز، بر نظام حکومت اسلامی صحیح نیست؛ بلکه تعبیر درست، حکومت الهی یا «تئوکراسی» است.(10) بااین حال مودودی به درستی می فهمد که این عنوان (تئوکراسی) نظام تئوکراسی مسیحی در غرب را تداعی می کند که چیزی جز حکومت خودسرانه و ظالمانه اربابان و متولیان دینی نبوده است و چندان خوش نام نیست؛ ازاین رو به صراحت اعلام می کند که تئوکراسی مورد نظر او با تئوکراسی اروپایی، تفاوت اساسی دارد؛ چه آنکه نظام تئوکراسی اروپایی بیش از آنکه نظام الهی باشد، نظام طاغوتی است.(11)
بنابراین حکومت اسلامی در نظر مودودی، دمکراسی و تئوکراسی آن گونه که در غرب رواج دارد - نیست؛ ازاین رو اگر او در جایی از سازگاری اسلام با روح دمکراسی سخن می راند، فقط نظر به حاکمیت محدود مردم در حکومت اسلامی تحت کنترل و نظارت خداوند دارد، نه چیز دیگر؛(12)به همین دلیل می گوید:
اگر اجازه داشتم تا واژة جدید بیفزایم، این نظام حکومتی را «تئو- دمکراسی» (13)یا حکومت خدا بر مردم و یا به عبارتی «حکومت دمکراتیک الهی» می نامیدم؛ زیرا در این نوع حکومت، به مسلمانان یک حاکمیت محدود عمومی تحت نظارت خداوند داده شده است.(14)
2 - حکومت اسلامیِ مورد نظر مودودی، حکومتی ایدئولوژیک است؛ درنتیجه امور آن را باید کسانی اداره و تدبیر کنند که به مبانی و اصول آن اعتقاد داشته باشند. هرکس که به اسلام ایمان داشته باشد و شریعت را مبنای زندگی خود قرار دهد، می تواند به جرگة حکومت کنندگان بپیوندد؛ اما کسانی که مسلمان نیستند، هیچ حقی در این خصوص ندارند.(15)
3 - هدف حکومت اسلامی، تنها برقراری امنیت و نظم نیست؛ بلکه اهداف دیگری دارد که عبارتند از حفظ مال و جان و ناموس شهروندان؛ حفظ آزادی های شخصی؛ فراهم کردن احتیاجات ضروری فردفرد مسلمانان ساکن؛ استقرار عدالت و ریشه کردن ستم؛ برقراری احکام و برپایی نماز، زکات، امربه معروف و نهی از منکر؛ پرورش اخلاق و صفات پسندیده و سرکوبی پلیدی ها(16)
4 - مبنای یک پارچگی نظام اسلامی، اصول فکری و عقیدتی است، نه شاخص های قومی، زبانی، تاریخی و سرزمینی؛ ازاین رو مرزهای حکومت اسلامی در نظر مودودی، اعتقادی است نه جغرافیایی. (17)
( برای مطالعه بیشتر در این زمنیه مقاله اندیشه های سیاسی ابوالاعلی مودودی و جنبش احیاطلبی اسلامی نوشته سیدعباس عراقچی از قسمت ضمائم قابل دانلود است. همچنین می توانید مقاله تمدن غرب در اندیشه سیاسی ابوالاعلی مودودی را هم در قسمت ضمائم دانلود کنید)
پانوشت:
1 - ابوالاعلی مودودی، برنامة انقلاب اسلامی، ص13.
2 - . همو، قانون اساسی در اسلام، ص64؛ همو، تئوری سیاسی اسلام، ص41؛ همو، نظر سیاسی اسلام یا جمهوری اسلامی، ص40؛ همو، الحکومة الاسلامیه، ص64.
3 - همو، ، تئوری سیاسی اسلام، ص40؛ همو، قانون اساسی در اسلام، ص65؛ همو، الخلافة و الملک، ص21.
4 -. همو، «تفکر سیاسی در صدر اسلام از دیدگاه اهل تسنن»، در: تاریخ فلسفه در اسلام، ج2، ص101 ـ 102.
5 - . همو، تئوری سیاسی اسلام، ص45؛ همو، الحکومة الاسلامیه، ص94.
6 -. همو، تئوری سیاسی اسلامی، ص46.
7 - رد صریح نظریة استیلاء بالقهر و الغلبه و نظریة اطاعت بی قید و شرط از حاکمان که در جهان اهل سنت ـ به ویژه در دوره میانه تاریخ اهل سنت ـ کم طرف دار نداشته است. ر.ک: محمد حیدری زاد، تطور مفهوم حاکمیت در اندیشة سیاسی اهل سنت.
8 -. ابوالاعلی مودودی، تئوری سیاسی اسلام، ص41؛ همو، برنامة انقلاب اسلامی، ص12 ـ 13.
9 -. همو، روش زندگی در اسلام، ص45 و ر.ک: سیدعباس عراقچی، «اندیشه های سیاسی ابوالاعلی مودودی و جنبش احیاطلبی اسلامی»، فصلنامة مطالعات خاورمیانه، ش19، ص88.
10 -. ابوالاعلی مودودی، نظر سیاسی اسلام یا جمهوری اسلامی، ص25؛ همو، تئوری سیاسی اسلام، ص28.
11 -. همو، تئوری سیاسی اسلام، ص28.
12 - همان، ص41 ـ 42 و ر.ک: سیدعباس عراقچی، «اندیشه های سیاسی ابوالاعلی مودودی و جنبش احیاطلبی دینی»، فصلنامة مطالعات خاورمیانه، ش19، ص84.
13 -. Theo – Democracy.
14 -. ابوالاعلی مودودی، تئوری سیاسی اسلام، ص29.
15 -. همو، تئوری سیاسی اسلام، ص38؛ همو، برنامة انقلاب اسلامی، ص14 ـ 15؛ همو، قانون اساسی در اسلام، ص68.
16 - . ر.ک: همو، قانون اساسی در اسلام، ص74 ـ 75 و 135 ـ 140؛ همو، الخلافة و الملک، ص27 ـ 30؛ همو، تئوری سیاسی اسلام، ص35 ـ 36.
17 -. همو، تئوری سیاسی اسلام، ص37.