در حال بارگذاری ...

به اتفاق همراهان وارد رستوران می شود و گوشهای مینشیند و به صاحب رستوران میگوید کمی شراب و یا یکی از انواع مشروبات الکلی را برای من بیاورید. افراد از این خواسته امام تعجب میکنند توجه همه جلب میشود. امام تأکید میکند که درست شنیده اید آنچه را گفتم بیاورید. بعد کافه دار لیوانی شراب نزد امام می آورد...

 شخصیتی همه جانبه 
پیام رهبر انقلاب به کنگره بزرگداشت علاّمه سیدموسی صدر 
بسمالله الرحمن الرحیم 
گرامیداشت عالم فرزانه و اندیشمند پیشرو، علاّمه سیدموسى صدر که اکنون به همت شما حضار محترم صورت میگیرد، اقدامى پسندیده و دیرهنگام است که شاید بتواند قدردانى و سپاس بهجایى محسوب شود از بخشى از خدمات بزرگى که آن عالم مبتکر و پرنشاط در مدتى نزدیک به بیست سال در صحنهى اجتماعى و سیاسى لبنان به شیعه و به لبنان تقدیم کرد. 
وحدت و هویت بخشیدن به شیعهى لبنان و ایجاد همزیستى و احترام متقابل میان پیروان ادیان و طوائف سیاسى در آن کشور از سویى و صراحت در معرفى رژیم غاصب صهیونیست بهعنوان «شرّ مطلق» و اعلام حرمت همکارى با آن از سوى دیگر و بالاخره ابراز ارادت و صمیمت نسبت به رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، چه در عرصهى فرهنگى و نوشتارى و چه با همکارى با عناصر مبارز ایرانى در مدتى طولانى، از این عالم بزرگوار که فرزند حوزهى علمیهى قم و بازماندهى یکى از خاندانهاى بزرگ علمى در جهان تشیع است، شخصیتى همهجانبه پدید آورده بود و چنین بود که امام راحل بزرگوار ما دلبستگى و تکریم خود به این شخصیت معزّز را از اوائل پیروزى انقلاب با بیانات گوناگون ابراز داشتند. 
یقیناً محروم شدن صحنهى لبنان از حضور چنین عنصر ممتاز و ارزشمندى، یک خسارت بزرگ بوده و هست که متأسفانه عکسالعمل مناسب خود را از سوى مدعیان طرفدارى از حقوق بشر دریافت نکرده و امیدواریم بىخبریها در این قضیه با همت صاحبان همت و مسؤولیت، پایان یابد. 
و السّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته 
سیدعلى خامنهاى ۸/۳/۷۸ 
تک و تنها در جنگ با اسرائیل! 
شیخ عبدالامیر قبلان 
روزی یادداشتی نوشتم و برای روزنامه «النهار» فرستادم. عنوان یادداشت این بود: «سلطنت طلب تر از سلطان». از هیچ کس نام نبرده بودم. صبح اول وقت بود که امام صدر پس از خواندن یادداشت با من تماس گرفت. از جریان یادداشت پرسید چیست و اینکه چه کسی را مد نظر داشته ام؟ گفتم: ضمیر، خود به مرجع خویش اشاره دارد... 
پرسید قهرمان یادداشت چه کسی است؟ گفتم: قهرمان آن خود شما هستید!... برای اینکه شما امروز از فلسطینیها فلسطینیتر و بنابراین از سلطان سلطنت طلبتر هستید! امام پاسخ داد: «جناب شیخ عبدالامیر! اگر ملت فلسطین نیز از جنگیدن با اسرائیل دست بردارد، من به تنهایی اسلحه دست خواهم گرفت و به جنگ آن خواهم رفت.» 
وقتی امام موسی صدر درخواست مشروب کرد! 
هاشم الهاشم؛ رئیس سابق جامعۀ لبنانیهای مقیم سیرالئون 
یک روز امام بین راه در جادهای در منطقه خیزران مقابل رستورانی میایستد تا کمی استراحت کند، گویا از فضایی که در آنجا حاکم بوده احساس میکند که زمینه برای یک کار اقناعی فراهم است، لذا به اتفاق همراهان وارد رستوران می شود و گوشهای مینشیند و به صاحب رستوران میگوید کمی شراب و یا یکی از انواع مشروبات الکلی را برای من بیاورید. افراد از این خواسته امام تعجب میکنند توجه همه جلب میشود. امام تأکید میکند که درست شنیده اید آنچه را گفتم بیاورید. بعد کافه دار لیوانی شراب نزد امام می آورد. سپس امام از او میخواهد که یک جگر گوسفند هم بیاورد. بلافاصله سفارش ایشان انجام میشود. امام قطعهای از جگر را برش زده و روی آن شراب میریزد، پس از لحظاتی تغییرات جدی در ظاهر جگر ایجاد میشود. در اینجا امام خطاب به حاضران میگوید ببینید شراب با این جگر چه کرد همین اتفاق برای جگر کسانی که این نوع مشروبات را استفاده میکنند، میافتد. آیا منطقی است که همچنان به نوشیدن آن اصرار داشته باشید؟ 
مسلمان شدن مسیحی را نپذیرفت! 
یک مسیحی که مدعی علاقه مندی به اسلام و مکتب تشیع شده بود به امام صدر مراجعه می کند و خواستار تشرف به دین اسلام میشود. امام با طرح پرسشهایی سعی میکند از علت این تصمیم او آگاه شود. آن مرد پاسخهایی میدهد، اما امام قانع نمیشود، لذا به او پیشنهاد میدهد که برود و برخی کتابها را بخواند و بعد با تفکر و تأمل بیاید و تصمیمش را بگیرد. خلاصه در حالی که آن مرد اصرار به مسلمان شدن داشت، امام از او دلیل قانع کننده خواسته بود. بالاخره مرد مسیحی به امام میگوید میخواهم مسلمان بشوم تا بتوانم همسرم را راحت تر طلاق بدهم. امام هم در جواب میگوید اگر دلیلش چنین چیزی است به هیچ وجه قبول نمیکنم. اما آدرس خانهات را به من بده تا مشکلت را حل کنم. بعد همراه پدر من و یکی از کشیشهای مسیحی چند بار به منزل آن فرد مسیحی رفتند تا اختلاف او و همسرش را برطرف کنند. جالب این است که این مرد تا همین اواخر زنده بود و تا آخر عمر هم با همسرش زندگی کرد. 
امام موسی صدر به ما یاد داد که «صدری» نباشیم! 
نجیب سید علی خلف از رزمندگان امل 
در روز سوم دوره آموزشی بود که یک مین ضد تانک منفجر گردید. در همان لحظه اول ۱۵ نفر به شهادت رسیدند. عده زیادی مجروح شدند که من هم یکی از آنان بودم. از ناحیه دو چشم، دست و پا به شدت مجروح شده بودم. در لحظات و دقایق اولیه انفجار، هیچ امیدی به زنده ماندن نداشتم. شرایط آن روز و نوع جراحات به گونهای بودند که امیدی باقی نمانده بود. به همین جهت یقین داشتم که به شهادت خواهم رسید. در همان لحظات ناامیدی و به اصطلاح احتضار، متوجه تکه مقوایی شدم که در کنارم افتاده بود. به طور خلق الساعه به ذهنم خطور کرد که جملهای برای بازماندگان مینویسم و رها میکنم، بالاخره برادرانی که از اینجا عبور میکنند آن را خواهند یافت. کسانی که با من رابطه عاطفی دارند، از قبیل خانواده و دوستان تحت تاثیر قرار گیرند و بیشتر از گذشته به حق و حقیقت روی آورند. با همان دست خونین و شکسته، بدون اینکه حسی داشته باشم بر روی مقوا چنین نوشتم: کونوا مومنین؛ نجیب 
نکته مهمی که مایلم به آن تاکید کنم این است، عبارتی که نوشتم اگر چه کوچک است، اما حقیقت مهمی در آن وجود دارد. نوشتم مومن باشید. ننوشتم «املی» باشید. ننوشتم «صدری» باشید. تنها نوشتم «مومن» باشید. یعنی ایمان به خدا بر همه چیز تقدم دارد. و این نتیجه تربیت امام موسی صدر بود. امام صدر جوانان شیعه را این گونه تربیت کرده بود. انسانی که توسط امام موسی صدر تربیت میشد، «املی» و «صدری» نبود. مومن به خدا بود و این خیلی مهم است. 
نامه ای به امام موسی صدر (دانلود)
کی می شود که صاحب اصلی بیاید 
آیت الله لاری 
ـ آقای لاری! ما وظیفه داریم در قبال پیامبر صلی الله علیه و آله هر کاری را بکنیم تا بتوانیم اسم رسول الله را زنده کنیم.گاه با تشکیل حکومت،گاه با منبر وگاه نوشتن... 
ـ آقای لاری من در این مدت که با روزنامههای اینجا صحبت کردهام، آنها میگویند که سفارت خانهها از ما حمایت میکنند. شما هم اگر بتوانید به ما پول بدهید، حرفهای شما را میزنیم! 
آه کشیدم! امام موسی صدر که کنار پنجره ایستاده بود و به آسمان نگاه میکرد، ادامه داد: 
ـ خدایا! کی میشود که صاحب اصلی بیاید. از قم خبر رسیده که خیلیها کشته شدهاند. مرجع ما و پیشوای ما، خمینی رحمه الله را هم گرفتهاند. 
ـ این واقعیت دارد!؟ 
ـ آری، ایشان را به ترکیه تبعید کردهاند! 
دوستانم این اخبار را به من نگفته بودند. امام موسی صدر به نوشتههای روی میز اشاره کرد: 
ـ چه مینویسی؟ 
ـ مقایسه بین تمدن اسلامی و تمدن غرب. 
ـ احسنت! یکی از راههای مبارزه با دستگاه کفر، نوشتن است. نوشتن، راه را به مردم نشان میدهد. 
کمی مکث کرد و گفت: آقای لاری! من میروم، میترسم مزدوران رژیم شاه مرا تعقیب کرده باشند و به تو آسیبی برسانند. به قم که رفتی، در مورد پولهایی که مجلات خارجی میگیرند و علیه کسی مطلب مینویسند صحبت کن. شاید مراجع تقلید فکری کردند؛ توجیه کنید، بزرگان، مراجع و کسانی که به هرحال اموال عمومی و وجوهات دستشان است بخشی از آن را به خرید رسانه اختصاص دهند. 
باید رویکرد طلاب تغییر کند 
آیت الله جوادی آملی 
... مدتی را به عنوان مهمان در حجرۀ برخی طلبه های اصفهانی در مدرسه حجتیه اقامت گزیدیم. از آقایان بزرگواری که در آنجا رفت و آمد داشتند، جناب امام موسی صدر بود که اگر زنده هست، خدا او را حفظ کند و سالم بدارد. 
امام موسی صدر در درس فقه مرحوم آیت الله محقق داماد نیز شرکت میکرد. ایشان برخی روزها که به حجره دوستان خود در مدرسه حجتیه میآمدند، در ملاقات با آنها سخنان زندهای میگفتند و معلوم بود که میتواند مصلح، مجری و خدمتگزاری جامع باشد. در آن زمان که نزدیک پنجاه سال از آن میگذرد، فرمودند: طلاب حوزه علمیه، اکنون درباره دمای ثلاث حیض، نفاس و استحاضه بحث میکنند که این مسائل چندان محل ابتلا و نیاز نیست؛ این آقایان طلاب در صدد ارائه طرحی جامع و نقشه پیشنهادی عملی برای حل مشکلات سیاسی اجتماعی مردم مسلمان نیستند و فقط منفی بافی میکنند. 
امام موسی صدر معتقد بود که باید دروس حوزوی را به اندازهای خواند که احکام شرعی مشخص شود و باید در کنار درس خواندن، طرحی جامع ارائه و به دنبال آن حرکت کنیم. منفی بافی کاری مثبت به حساب نمیآید و هنر نیست؛ دست کم در کنار این درس و بحث، مسائل مستحدثه را ارزیابی و شناسایی و احتیاج روز مراکز علمی و مردم مسلمان را برآورده کنیم و به پرسشهای آنها پاسخ دهیم یا در بخشهای نظری دیگر، طرح مخصوصی ارائه کنیم. ایشان در همان وقت، در زمینه مسائل اقتصادی تحقیق و در مجله مکتب اسلام چاپ میکرد. 

  




نظرات کاربران