ما باید سعی کنیم که اهل سنت ما اهل سنت بمانند. مقام معظم رهبری ده ها بار بر این مساله تاکید کردند. ما نباید کاری بکنیم که اهل سنت افراطی شوند. نباید کمک کنیم که اهل سنت داعشی شود. شاید تفکر تشیع لندنی این باشد که سنی ها باید از سنی بودن خود دست بردارند. این هدف خوبی نیست. مقام معظم رهبری هم فرمودند که هدف ما شیعه کردن اهل سنت نیست. اما اگر هدف هم این باشد، روش آن غلط است. روشی که در آن به مقدسات طرف توهین کنیم تا او دست از مقدساتش بردارد!
یک معرفی مختصری از خودتان بفرمایید
میثم صفری اهل فلاورجان اصفهان هستم. بعد از پایه ششم به قم آمدم و سه سال فقه و اصول را به صورت تخصصی در خدمت حضرت آیت الله وحید و آیت الله فاضل خواندم. کم کم به مباحث مذاهبی علاقه مند شدم. شیعه شناسی خواندم و بعد به رشته مذاهب اسلامی رفتم. بعد در دوره تخصصی نقد وهابیت که آیت الله مکارم برگزار می کردند شرکت کردم. یک دوره پژوهشی دو ساله بود که جریانات سلفی مورد بررسی قرار می گرفتند. الان هم در مناطق متشکل از شیعه و سنی فعالیت هایی را انجام می دهیم.
شیعه شناسی را در موسسه مذاهب اسلامی خواندید؟
نه، شیعه شناسی یک موسسه مستقل بود. یک کارشناسی ارشد شیعه شناسی از این موسسه گرفتم و یک کارشناسی ارشد مذاهب اسلامی از موسسه مذاهب اسلامی.
از دارالاعلام هم مدرک گرفتید؟
نه، موسسه دارالاعلام که زیر نظر آیت الله مکارم فعالیت می کند، اعطای مدرک ندارد. هفته ای یکی دو کلاس داشتیم و باید ماهی صد، صد و پنجاه ساعت زیر نظر استاد راهنما کار پژوهشی انجام می دادیم.
موضوع پژوهشی شما چه بود؟
ما بحث سلفیت را به صورت عمومی شروع کردیم. ما شروع به مطالعه و نقد و بررسی و بعضا گزارش از کتاب های منبع تمام سلفی ها اعم از سلفی های تند و سلفی های معتدل کردیم. چهار ترم مشغول بودیم که باید در هر ترم یک مقاله برای مجله سراج منیر می نوشتیم. هر ماه هم یک مقاله ضمن درس داشتیم.
لطفا به چند نمونه از مقالات خود اشاره کنید
اول پیرامون جنایات وهابیت مقاله ای نوشتم که از منابع خود وهابی ها استخراج شده بود. البته جریانات وهابیت در دوره اول آن، چون وهابیت دو دوره دارد. نه برخلاف تصوری که وهابیت را سه دوره می داند. این مقاله در نشریه حکمت که نشریه ای داخلی دارالاعلام بود منتشر شد.
یک مقاله دیگر نوشتم درباره تضادها و تناقضات علمی ابن تیمیه که آن هم در نشریه داخلی دارالاعلام منتشر شد. مقاله ای دیگر نوشتم پیرامون «نقد ادله وهابیت درباره تقریب مذاهب». 13 دلیل از آثار آنها استخراج کرده و نقد کردیم که قرار است در مجله سراج منیر منتشر شود. در ترم سوم تخصصی روی دیوبند کار کردم و مقاله ای درباره آن با عنوان «نقد و بررسی دیدگاه دیوبند پیرامون تکفیر» نوشتم که آن هم در مجله سراج منیر چاپ خواهد شد.
منظور از دیوبند چیست؟
دیوبندیه یک مکتبی است که از دل حنفی ها بیرون آمده است. حدود 200 سال است که مراکز اصلی آنها در هند و پاکستان است. اهل سنت شرق کشور ما هم از خراسان رضوی تا بیرجند و عمدتا در سیستان و بلوچستان دیوبندی هستند.
چرا اینها در ذیل سلفیت دسته بندی می شوند؟
نزد ما کلمه «سلفی» معنای منفی ندارد. ابن تیمیه مبنایی را گذاشت به نام سلفیت که در منظومه فکری او اهل بیت «ع» و امیرالمومنین «ع» جایگاه بسیار ضعیفی پیدا کردند. یعنی ابن تیمیه نگاهی بسیار حداقلی به اهل بیت «ع» دارد به طوری که بعضی ها او را ناصبی نامیده اند.
اما سلفی های دیگری هستند که با ابن تیمیه فرق دارند. ما نمی توانیم ابن تیمیه را به احمد بن حنبل متصل کنیم. چون احمد بن حنبل سلفیت خاصی داشت که در آن فضایل امیرالمومنین «ع» یک جلد کتاب است. «سلفی» که احمد بن حنبل می گوید با «سلفی» که ابن تیمیه می گوید فرق دارد. لذا همه سلفی ها یک گونه نیستند.
الان در جهان اسلام سلفی به این معناست که به جای افتادن در دام استکبار باید به سلف صالح رجوع کرد. حال در اینکه تفسیر سلف صالح چیست، میان فرقه های مختلف اختلاف است. اهل سنت سلف صالح را افراد سه قرن اول اسلام می داند و شیعه ائمه «ع» را سلف صالح می دانند.
فلسفه شکل گیری دیوبند حرکتی ضدانگلیسی است. آنها از انگلیس شکست خوردند. در علت یابی شکست خود به این نتیجه رسید که از سلف صالح خود پیروی نکردیم. مدارسی منطبق بر این تفکر بنا کردند تا در مقابل غرب بتوانند حرفی داشته باشند. در این کار خود موفق هم شدند. هزاران مدرسه در سراسر کشور خود و حتی در دنیا راه اندازی کردند. این نوع سلفی با سلفی ابن تیمیه خیلی فرق دارد ولو در لفظ مشترک باشد. مثلا یکی از مصداق های سلفی ابن تیمیه ای وهابیت است.
ولی مثلا حسن البنا موسس اخوان هم می گوید «حرکتنا حرکة سلفیة» اما این حرکت ضداستکباری است و خود ایشان تصریح می کند که کسی حق ندارد مذاهب دیگر را تکفیر کند. اما وهابیت وقتی که به قدرت رسید چندصد هزار مسلمان که عمدتا اهل سنت بودند را کشت. چون با آن معنا از سلفیت تطابق نداشتند. دیوبند هم مثل وهابیت نیست.
اما ما می بینیم که دیوبند و اخوان هم بعضی رفتارهایی دارند که به متاثر بودن از وهابیت بودن متهم می شوند. مثلا در جنوب شرق کشور این اتهام زده می شود.
شاه ولی الله دهلوی در سال 1114 به دنیا آمد. محمد بن عبدالوهاب در سال 1115 به دنیا آمد. یکسال تفاوت سنی آنهاست. شاه ولی الله دهلوی قسمتی از عمر خود را به مدینه رفت و زیر نظر اساتید اهل حدیثی یک سری آموزش هایی را دید. ایشان از آنجا یکسری گرایشات اهل حدیثی پیدا کرد. البته شاه ولی الله دهلوی دیوبندی نیست. چون قبل از تاسیس دیوبند زندگی می کرده است. اما این فرد در تفکرات دیوبند خیلی موثر بوده است. این فرد به پاکستان می آید و تفکرات خود و عقاید سلفی اهل حدیثی را منتشر کرده است. اما آیا شاه ولی الله دهلوی وهابی است؟ خیر. اما کمی به وهابیت نزدیک شده است.
این دو تفاوت دارند. مثلا محمد بن عبدالوهاب می گوید هرکسی که به قصد زیارت مسافرت کند تا حاجتی از یک امام یا اولیا بگیرد، عمل او شرک اکبر است و ما او را می کشیم! اما شاه ولی الله دهلوی می گوید اگر کسی برای زیارت و طلب حاجت سفر کند، فعل حرام انجام داده است. یعنی این کار از نظر فقهی مشکل دارد. ایشان بلافاصله تصریح می کند که کسی حق ندارد چنین فردی را تکفیر کند و بکشد.
در واقع یک اشتراک ظاهری است. چون از دل آن تکفیر بیرون می آید اما از دل این نه
بله. به مبانی آنها برمی گردد. وهابیت می آید بحث را کلامی و اعتقادی می کند، لذا تکفیر می کند اما شاه ولی الله دهلوی می گوید این بحثی فقهی است. این فعل از احکام 5 گانه فقهی چه حکمی دارد؟ حرام است. اما از نظر کلامی این فعل باعث کافر شدن آن فرد نمی شود. من در میان بزرگان دیگر دیوبند مانند نانوتوی، کشمیری و ... هم ندیده ام که شخصی را به خاطر مسائلی مانند توسل، زیارت و استغاثه تکفیر کرده باشند. حتی در بحث فقهی هم بعضی از بزرگان دیوبند زیارت و توسل و استغاثه را جایز و مسحب می دانند. اساسا نگاه دیوبند نگاه فقهی است نه نگاه کلامی. نمی توان گفت که مثلا بزرگان دیوبند بر حرام بودن سفر برای زیارت اجماع دارند. نظرات مختلف فقهی دارند. اما آنچه مهم است این است که هیچ کدام از لحاظ کلامی شیعه را به خاطر این اعمال کافر نمی دانند.
در میان علمای بزرگ دیوبند در ایران هم این اعتقادات وجود دارد؟
من کتابی از آقای سهارنپوری که از بزرگان دیوبند است در جواب وهابی ها خواندم. چرا که وهابی ها دیوبند را به شرک و کفر متهم کرده بودند. با این استدلال که شما بعضا توسل و زیارت و ... را قبول دارید. آقای سهارنپوری شروع می کند به مناظره با وهابی ها. حدود سی سوال و جواب رد و بدل می شود. این مناظره به کتابی تبدیل شد به نام «المهند علی المفند». این کتاب را جناب آقای مولانا سربازی به فارسی ترجمه کرده اند و اسم آن را گذاشته اند: «عقاید اهل سنة و الجماعة» . ایشان الان زنده هستند و در چابهار زندگی می کنند. من وقتی این کتاب را خواندم، تفاوت خاصی با عقاید شیعه در آن ندیدم. ایشان را از نزدیک در کنگره تکفیر قم دیدم. می فرمودند که حواشی زیادی بر این کتاب نوشته ام که در دست چاپ است.
ایشان یک کتاب دیگر هم در فضائل اهل بیت «ع» خصوصا امام حسین «ع» نوشته اند به نام «شهسوار کربلا». البته من کتاب های دیگری هم از ایشان دیدم که عنوان آن درباره اهل بیت «ع» نبود ولی در متن کتاب فضایل اهل بیت «ع» خصوصا امام علی «ع» و امام حسین «ع» را به کرات یافت می شود. ایشان نسل خود را از سادات می دانند و عمامه مشکی می گذارند.
لذا نمی توان این تفکری که در کلام و کتاب هایش به فضایل امیرالمومنین «ع» افتخار می کند را با فرقه ضاله وهابیت یکی کرد.
نگاه اهالی سیستان و بلوچستان به شیعه چگونه است؟
الحمدلله چون نظام ما نظام اسلامی است تعاملات ما زیاد شده است. ما با همکاری ارگان های مختلف چون مجمع تقریب و ... در سیستان و بلوچستان حضور پیدا کرده ایم. من در نماز جمعه های اهل سنت زاهدان، نیکشهر، سراوان، چابهار و ... حاضر شده ام. در هر جایی که رفتم، عزت و احترامی که برای ما قائل می شدند بسیار زیاد بود. در حدی که یکبار یکی از اهل سنت آمد و عمامه دوست من که در کنارم ایستاده بود را بوسید!
در نماز جمعه اهل سنت نیکشهر که وارد شدم، خطیب آنقدر از فضایل امام حسن «ع» و امام حسین «ع» و شجاعت و دلاوری ایشان صحبت کرد که جمعیت همه با هم یک صدا چنین بار با صدای خیلی بلند ذکر «حسین» را تکرار کردند.
آنچه ما در رفت و آمد به سیستان و بلوچستان یافته ایم این است که ممکن است بعضی از افراد به تفکر ابن تیمیه ای و وهابیت نزدیک شده باشند، ولی نمی توانیم به یک مکتب بزرگ به خاطر نزدیکی چند نفر به وهابیت، تهمت وهابی بودن بزنیم. مقام معظم رهبری هم در کتابی که درباره نهضت مسلمانان هند نوشته اند می فرمایند که از بزرگترین ابزارهای استعمار این است که این فرقه را به وهابیت منتسب کنیم.
خلاصه اینکه اگر یک شباهت ظاهری بین وهابیت و هر مکتبی از مکاتب اهل سنت، چه کلامی، چه فقهی و چه صوفی، پیدا کردیم نباید آن مکتب به وهابی گری متهم کنیم. این اشتباه است و بر خلاف مصلحت نظام هم هست. داریم جبهه دشمن خود را بزرگ می کنیم در حالی که اینها دشمن ما نیستند.
نگاه علمای آن منطقه به قم چطور است؟
البته رفت و آمد آنها به قم خیلی کم است. من که با بزرگان علمای آن منطقه صحبت می کردم، نقطه مشترک همه شان این بود که خیلی دوست داشتند به قم بیایند. سال گذشته حدود 40 نفر از آنان به قم آمدند، از اینکه خدمت مراجع تقلید رسیده بودند اظهار خشنودی کرده بودند. می گفتند دیدگاه ما خیلی عوض شد. به هرحال اگر اینها بیایند و نگاه بزرگان ما را ببینند، مبلغ ما در مناطق خود می شوند و نگاه اعتدالی شیعه را بیان می کنند.
یک جریاناتی در شیعه بوجود آمده که به قول مقام معظم رهبری شیعه ای که از انگلیس منتشر شود به درد شیعه نمی خورد. اهل سنت هم با ماهواره ها و امثال این شیعیان انگلیسی، تشیع را می شناسند. اگر این رفت و آمدهای علمای شیعه و اهل سنت بیشتر شود، انشاالله اثرات مخرب شبکه های ماهواره ای و تصویر اشتباهی که از شیعه نشان داده می شود، خنثی خواهد شد.
با توجه به ترورهایی که در سیستان و بلوچستان اتفاق افتاده، یک ذهنیتی متاثر از رسانه ها ایجاد شده که اهالی آن مناطق وهابی اند و به کشتار شیعه دست می زنند. این مطلب چقدر درست است؟
هیچ شکی نیست که گروه های افراطی در هر مذهبی وجود دارند. این گروه ها مخربند و نام آن مذهب را خراب می کنند. سپاه صحابه و طالبان از دل دیوبند برخاستند. اما چقدر بزرگان دیوبند این گروههای افراطی را قبول دارند؟
باید دید بزرگان دیوبند ایران چقدر گروه جندالله و جیش العدل را تایید کردند؟ یک نمونه هم پیدا نمی شود. عده ای هستند که چند سال درس خوانده اند و تفکرات ابن تیمیه را پذیرفته اند و قائل به اجتهاد خود شده اند. اما قاطبه علمای دیوبند در برابر اینها موضع گرفتند. کمااینکه قاطبه علمای دیوبند پاکستان هم در برابر جنگوی و سپاه صحابه و طالبان و جیش محمد موضع گیری کردند. خود مولانا سربازی می فرمودند که ما نامه نوشتیم به رییس طالبان و به او گفتیم که شما با چه مبنای علمی شیعه را تکفیر می کنید؟
این نگاه اعتدالی دیوبند است که ما باید آن را تقویت کنیم. ما نمی گوییم طالبان و سپاه صحابه دیوبندی نیستند، اما گروههای افراطی دیوبندی هستند و نمی توان اعمال این گروهها را به پای مکتب دیوبند نوشت. کمااینکه نمی توان اعمال تشیع لندنی را به حساب تشیع ناب نوشت.
اثرات این تشیع لندنی در منطقه سیستان و بلوچستان چطور است؟
همین اربعین امسال در یکی از شبکه های اجتماعی یکی از عزیزان اهل سنت که با ما رابطه خوبی داشت و پیام های خوبی به ما می داد، یکدفعه شروع کرد به پیام های ضدشیعه فرستادن. یک عکسی فرستاد با این مضمون که روافض در اربعین پرچمی بزرگ را زیر پا انداخته اند که در آن سبّ و توهین خلفا آمده بود!
همه این جمعیت 20 میلیونی اربعین که شیعه نبودند، بخشی از آنها اهل سنت محبّ امام حسین «ع» بودند. اما وقتی که به عشق امام حسین «ع» در راه زیارت ایشان به زیر پای خود نگاه می کنند و توهین به مقدسات خود را می بینند، چه حسی پیدا می کنند؟ طبیعی است که چنین فردی کم کم به تفکر داعشی گرایش پیدا کند.
ما باید سعی کنیم که اهل سنت ما اهل سنت بمانند. مقام معظم رهبری ده ها بار بر این مساله تاکید کردند. ما نباید کاری بکنیم که اهل سنت افراطی شوند. نباید کمک کنیم که اهل سنت داعشی شود. شاید تفکر تشیع لندنی این باشد که سنی ها باید از سنی بودن خود دست بردارند. این هدف خوبی نیست. مقام معظم رهبری هم فرمودند که هدف ما شیعه کردن اهل سنت نیست. اما اگر هدف هم این باشد، روش آن غلط است. روشی که در آن به مقدسات طرف توهین کنیم تا او دست از مقدساتش بردارد!
منبع: حاشیه