«تقیه ی و مدارا» چیزی نیست جز اینکه امور را به گونه ای مدیریت کنی تا بر دیگران تاثیرگذار باشی. و با آنها رابطه ای داشته باشی به دور از تشنج و بحران. مانند وقتی که می خواهی شخصی را به مسجد و نماز و دین هدایت کنی. با او چگونه رفتار می کنی؟ بدون دروغ ، حقه بازی ، دورویی و یا ریاکاری و بدون این که همان روز اول به او بگویی هزار تا حرام داریم! تا او بلافصله پس از نماز فرار را بر قرار ترجیح دهد! بلکه یواش یواش جلو می روی و طوری با او رفتار می کنی که او را جذب کنی.
استاد حیدر حب الله
شیخ حیدر حب الله در سال 1973 م، در لبنان متولد شد. دروس مقدمات و سطوح حوزه علمیه را گذراند و در سال 1995م به ایران برای تکمیل سطوح عالی حوزه آمد. در سال 2002م، به گروه مطالعات کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث در دانشکده اصول دین پیوست و سپس در علوم اسلامی نیز از جامعه المصطفی العالمیه موفق به اخذ فوق لیسانس شد.
ترجمه: م. س. اقدامی
سوال: نظر جنابعالی در باره ی «هفته ی برائت» چیست؟ که هر سال در نهم ربیع، و توسط جماعتی که تفکر « تقیه ی و مدارا» را قبول ندارند، اعلام میشود. به گونه ای که لعن رهبران سنی را به شکل علنی و در شبکه های اجتماعی، امری واجب میدانند.و برای ما توضیح دهید که از دیدگاه اسلام «تقیه ی و مدارا» چه نقشی در تعامل با مخالف دارد؟ و آیا درست است که به نظر مشهور فقهای اسلام ( مانند شیخ صدوق) وجوب تقیه ی همراه با مدارا فقط مربوط به عصر غیبت است و در عصر ظهور، این وجوب از بین می رود؟
به نظر من، درست نیست ما کاری را انجام دهیم که نص خاص و ثابت شرعی بر حجیت آن نداشته باشیم، و یا دلیل معتبر علمی - طبق قواعد محکم اجتهاد –بر صحت آن نداشته باشیم. و از این بالاتر، اگر باعث تفرقه ی مسلمانان و نشر تنفر و بغض بینشان شود، آن عمل حرام نیز میشود. خصوصا در دورانی که ما در آن به سر می بریم. دورانی که بر مسلمانان گذشته است، یعنی دوران «فتنه ی مذهبی».
حتی اگر با نص صحیح علمی – و نه با استحسان و خواب و حکایات و روایات ضعیف –ثابت شود که فلان امر، مستحب است، اما در زمانی خاص باعث تفرقه مسلمانان است، آن مستحب تبدیل به حرام میشود. زیرا ملاک حرام بر ملاک استحباب تقدم دارد. و این که برخی با سخنان شاعرانه، می خواهند مستحبات را جزو اصول مذهب بدانند، برای ما سودی ندارد.
و اگر ثابت بشود کاری واجب شرعی است، اما در مرحله ی زمانی خاص، موجب تفرقه ی مسلمانان میشود، در اینجا باید نگاه کنیم چه کاری از نظر ملاکها و مصلحت ها اهم است. و بر طبق آن یا واجب را مقدم می شماریم و یا آن مصلحت را. تمام اینها بستگی به نظر مجتهد دارد. و اینکه او در نظام ملاک ها و اهمیت ها ومصالح و مفاسد چه نظری دارد.
هفته برائت بدترین مفاسد است
و اما هفته برائت. نه هفته ی برائت و نه هفته ی وحدت، جزو اموری نیست که نص شرعی در باره ی آن داشته باشیم. بنابراین اگر در هر کدام از این دو مصلحتی نهفته باشد، به خودی خود امر نیکویی است. اما در نظر من کمترین، امروز فعالیت هایی مانند «هفته ی برائت» دربردارنده بدترین مفاسد است. و با تمام احترامی که قائلم برای کسانی که به این فعالیت ها ایمان دارند، اما به شدت با آنها اختلاف نظر دارم. و به نظرم امروز مسلمانان و به خصوص شیعه، به شدت نیازمند وحدت با سایر مذاهب هستند. و فعالیت هایی مانند فحش و ناسزا و توهین به مقدسات دیگران در تلویزیون و شبکه های اجتماعی و... بزرگترین مانع برای نشر تفکر مذهب اهل بیت علیهم السلام محسوب می شود. لذا از برادرانی که این گونه کارها را انجام می دهند و به نظرشان اعمالشان به مصلحت است، می خواهم، تجدید نظر کنند و مسائل را به دور از هیجانات مذهبی و به دور از حس انتقام جویی نگاه کنند. و بحران مذهبی که در یک کشور هست را به تمام شیعیان و سنی هایی که در کشورهای دیگر عالم زندگی میکنند نکشانند.
تقیه و مدار برای «جذب» است
اما در باره ی «تقیه ی و مدارا»؛ من قبلا در این رابطه به طور مفصل صحبت کرده ام. اینجا نیز به طور خلاصه عرض میکنم: «تقیه ی و مدارا» چیزی نیست جز اینکه امور را به گونه ای مدیریت کنی تا بر دیگران تاثیرگذار باشی. و با آنها رابطه ای داشته باشی به دور از تشنج و بحران. مانند وقتی که می خواهی شخصی را به مسجد و نماز و دین هدایت کنی. با او چگونه رفتار می کنی؟ بدون دروغ ، حقه بازی ، دورویی و یا ریاکاری و بدون این که همان روز اول به او بگویی هزار تا حرام داریم! تا او بلافصله پس از نماز فرار را بر قرار ترجیح دهد! بلکه یواش یواش جلو می روی و طوری با او رفتار می کنی که او را جذب کنی.
بنابراین تقیه و مدارا اصل بزرگی در اخلاق و رفتار است. نه فقط در اختلافات مذهبی. بلکه در تمامی اختلافاتمان با تمامی مردم باید این اصل را در نظر داشته باشیم. و انسان متدین با تکیه بر همین اصل، در رفتار و در اختلافاتش با دیگران از وحشی گری، تکبر، خشکی و دشمنی گری به دور میشود. بلکه او قادر است تا جایی که ممکن است به شکل مثبت تعامل ایجاد کند و رابطه برقرار کند. و پیام خود را با ذکاوت، هوشیاری، آرامش و به تدریج و مرحله مرحله به دیگری برساند. و شرایط زمانی و مکانی را نیز در نظر داشته باشد. بدون اینکه بخواهد از عنوان «در راه خدا از سرزنش هیچ نکوهشگری نمی هراسد» خارج شود. (1)
تقیه و مدارا ربطی به اهل سنت ندارد
به نظر این حقیر، این شکل از تقیه ربطی به عصر ظهور یا غیبت ندارد. و نیز فقط ربطی به اهل سنت ندارد. بلکه سبکی از زندگی است که مومن را به انسانی تبدیل می کند که با کسانی که با آنها اختلاف دارد به نرمی رفتار میکند. هر کس که می خواهد باشد. من نظریه ی «تقیه و مدارا» را اینگونه می بینم و می فهمم. و همین اصل است که متدین معتدل و نرم که مشتاق برقراری ارتباط است را از متدین متکبر و خشکی که مشتاق دعوا است جدا می کند. یعنی همان کسی که رفتار و کلامش، رفتار زننده ی افراد بی ادب و خشن است. مانند رفتاری که از برخی افراطیان مذاهب مختلف اسلامی می بینیم.
از همین رو در برخی از نصوص می بینیم که رسول الله فرموده اند«خدا همانطور که مرا به اداء نمازهای واجب توصیه کرد، به مدارا با مردم نیز توصیه کرد.» و نیز از همین رو است که علما می گویند احکام قرآن به تدریج گفته شده است. زیرا این بیان تدریجی، شکلی از تقیه و مدارا - با این معنای وسیعی که ما گفتیم ـ است. البته این نوع از تقیه نیز گاهی اوقات نباید انجام شود. مانند تمامی مسائل شرعی یا اخلاقی که مربوط به قضایای علمی هستند.
پس این قضیه، بر خلاف فهمی که برخی از ما داریم، قضیه ای مذهبی نیست. و اگر اهل بیت علیهم السلام آن را در فضایی مذهبی بیان کردند، بدین دلیل است که در آن زمان به شدت محل ابتلا بوده است. و برخی از شیعیان این شکل از تقیه را انجام نمی دادند که مفاسدی را در برداشت. و حرف هایی می زدند که دیگران تحملش را نداشتند و به حق و حقیقت ضربه وارد می ساختند. پس صحبت از دورویی و دروغ وقول غیر حق نیست. که اینها فقط در «تقیه ی خوف» - آن هم در بعضی از شرایطش - جایز است. بنابراین لازم است بین این دو حالت تفاوت قائل شویم. و اگر این تفاوت را درک کردیم، می توانیم مردم را از اشتباه در موضوع تقیه خارج کنیم. موضوعی که از پیچیده ترین، ظریف ترین و مشکل ترین قضایایی است که در سر راه ارتباط شیعه و سنی قرار گرفته است. والعلم عندالله.
پانوشت:
1- اشاره ای به آیه ی 54 سوره ی مائده ( یجَهِدُونَ فى سبِیلِ اللَّهِ وَ لا یخَافُونَ لَوْمَةَ لائم )