امام آمد و یک تعریف جدیدی از حیات اجتماعی شیعه را به جهان ارائه کرد. او گفت هرکسی که صرفا شهادت به ولایت امیرالمومنین «ع» داد کاملا شیعه نیست. بلکه کسی که از نظر اجتماعی و سیاسی هم پیرو اهل بیت «ع» باشد یک شیعه واقعی است. همچنین یک سنی که از نظر فقهی تابع مذاهب اهل سنت است، اما پیرو اهل بیت «ع» است، در خط اصیل اسلام است. مانند بعضی از شهدای کربلا که چنین بودند. این افراد به جایی رسیدند که امام باقر «ع» روی قبور آنها می نویسد: «بابی انت و امی». امروز هم سازمان حماس نمونه ای از این افراد سنّی است که در خط اصیل اسلام حرکت می کند.
حجت الاسلام و المسلمین صادق اخوان
تهمتی که به پیامبر زدند، به امام هم زدند!
بزرگترین معجزه اجتماعی در عصر غیبت انقلاب اسلامی ایران است. ولی مثل ماهی که وقتی درون آب است، قدر آن را نمی داند، ما هم قدر انقلاب را نمی دانیم و شناخت مان نیز از آن کم است. ملت ایران در عمل چیزی برای انقلاب کم نگذاشتند، اما از لحاظ معرفتی و شناختی ضعیف هستیم. اینکه ریشه های این انقلاب کجاست و چه موانعی و آسیب هایی پیش روی آن است را نمی دانیم.
انور سادات ملعون در سال 58 در یک سخنرانی گفت: «خمینی ایرانی ها را دیوانه کرده!» یعنی بزرگترین تهمتی که به پیامبران می زدند، به امام هم زدند. پیامبر «ص» طبق آیه قرآن خودش «بینه» بود و با صحبت ها و رفتارش دلها را جذب می کرد، لذا به ایشان تهمت جادوگر بودن می زدند. این جذبه صدای پیامبر «ص» بود که باعث شد کفار کسانی را اجیر کنند تا به محض صحبت ایشان سوت و کف بکشند تا کسی صدای ایشان را نشنود.
انور سادات هم که جزو کسانی بود که بیشترین سفر را به ایران داشت، با مشاهده انقلابی و جذبه ای که امام در دلهای مردم ایران انداخته بود، گفت که خمینی مردم ایران را دیوانه کرده است. لذا ما نشانه های «رسالتی» در این انقلاب می بینیم.
ما باید «استحاله» می شدیم
من وقتی که در سالهای 55 -56 به بعضی از شهرهای ایران و حتی شهرهای مذهبی سفر کردم، چیزهایی را دیدم که کمتر از چیزهایی نبود که دقیقا 18 سال پس از آن در سال 73 در کثیف ترین و منحط ترین و بی دین ترین کشورهای اروپایی به چشم دیدم. یعنی ما بسیار از لحاظ اخلاقی و غرق شدن در فساد وضع خرابی داشتیم. اگر کسی به روزنامه های کثیرالانتشار آن زمان مانند کیهان و اطلاعات رجوع کند، می بیند که در آگهی های فیلم های سینمایی چه عکس های مستهجن و مفتضحی در روزنامه و حتی در صفحه اول منتشر می شد. و همین عکس ها در سایزهای بزرگ بر سردر سینماها زده می شد.
طبیعی است که در چنین شرایطی نسل جوان باید سریعا استحاله پیدا کند. خود رژیم هم دنبال این استحاله بود. حزب «رستاخیز» که تشکیل شد برای همین هدف بود. «رستاخیز» یعنی انقلاب و دگرگونی و پشت کردن به گذشته. این استحاله باید در میان مردمی شکل می گرفت که در منطقه ای سکونت داشتند که از لحاظ ژئوپلتیکی مقام بالایی داشت که می توانست منافع غربی ها را به خطر بیندازد.
انقلاب اسلامی در چنین شرایطی به وقوع پیوست. حرکت انقلاب هم حرکتی تدریجی و لاک پشتی نبود. اگر ما شروع دوره جدید انقلاب را 19 دی 56 حساب کنیم، آنقدر جریانات به سرعت طی می شد که انسان تعجب می کرد که چه اتفاقاتی دارد می افتد. کسانی بودند که حتی در عمر خود یک بار هم پا به تکیه و حسینیه نگذاشته بودند و حتی یک بار نماز نخوانده بودند، در تظاهراتی شرکت می کردند که شعارهای آن اسلامی بود. این اتفاقات آنقدر عجیب بود که اوایل این شبهه برای ما پیش می آمد که اینها حتما ساواکی اند!
تدین «عار» بود!
در آن زمان مجرد تدین «عار» بود! بر ما زمانی گذشت که دانشجوی مسلمان مجبور می شد در دستشویی نماز بخواند تا مبادا به او انگ ارتجاع و عقب افتادگی بزنند! زمانی که حتی اگر یک حزب اسلامی می خواست تاسیس شود باید یک عنوان سوسیالیستی یا لیبرالی به خود ضمیمه می کرد.
اینها البته مختص به ایران نبود و تمام دنیا به این سمت پیش می رفت. وقتی امام موسی صدر می خواست گروهی دینی بسازد، جریان «امل» را ایجاد کرد. «امل» یعنی میلیشیای مقاومت لبنان. حتی اسم اسلام در این جنبش نیست، چرا که در آن زمان فضایی نبود که بشود حرف از اسلام زد. سازمان اجتماعی ایشان «حرکة المحرومین» است که باز اسمی از اسلام ندارد. در آن برهه تاریخی «محرومین» پیام سوسیالیستی داشت. ولی حضرت امام از عبارت «استضعاف» که عبارتی اسلامی است استفاده کرد.
امام حق حیات معنوی و روحانی بر ما دارد و هرچه سلام و صلوات الهی بر او بفرستیم کم است. اگر آن روز پیامبر «ص» مردم را از مرگ به حیات رساند، امام نیز در جامعه جاهلی آخرالزمان و بر دلهای مرده ما حیات روحی دمید.
فرق انقلاب ما با انقلاب های دیگر
آن زمان، زمانی بود که ما شبی را به صبح نمی رساندیم مگر اینکه تیتر درشت روزنامه ها کودتا و انقلاب بود. در آفریفا متوسط یک انقلاب روی می داد. نهضت های انقلابی در اکثریت کشورها حضور داشتند که دارای بازوهای مسلح نیز بودند. می توان دهه 40 و 50 را دهه انقلاب ها در جهان دانست. شاید تعداد انقلاب ها در این دو دهه به اندازه کل انقلاب ها در طول تاریخ بوده باشد. فقط در کشور عراق در کمتر از ده سال 9 انقلاب رخ داد. لذا انقلاب در آن زمان چیز مجهولی نبود. فقط یک تفاوت میان انقلاب ما با سایر انقلاب ها وجود داشت. این تفاوت عمده ای بود که سبب «جدید» بودن انقلاب امام شد.
تمام انقلاب ها یا «مسلح» بودند یا توسط جریانات «مسلح» حمایت می شدند که دارای خواسته هایی «معیشتی» یا «سیاسی» بودند. شعار کمونیست ها «نان، کار، مسکن» بود. اما ما گفتیم «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی». این کجا و آن کجا؟! استقلال نه شعاری سیاسی و نه شعاری معیشتی است، بلکه شعاری «ارزشی» است.
با مطالبات اقتصادی و سیاسی به راحتی می شود با رژیم و ابرقدرت ها کنار آمد. با یک تغییر وزیر اقتصاد یا نهایتا نخست وزیر مطالبات اقتصادی پایان می پذیرد و با یک تغییر شاه به بازرگان هم مطالبات سیاسی تمام می شود. برای ابرقدرتها «منافع» خود مهم است و عقد اخوت با محمدرضا نبسته بودند.
درگیری ما با غرب چیز جز «استقلال» نیست!
حضرت امام شعارهای «ارزشی» یعنی شعارهای انبیا و نیاکان طاهرین خود را دوباره مطرح کرد. آن هم در زمانی که این شعارها هیچ نقشی نداشت. درگیری امروز ما با غرب نیز چیزی جز همین «استقلال» نیست. ما در همه چیز صد در صدر مصرف کننده و غرب زده بودیم. حتی متدهای آموزشی و تربیتی ما کپی شده از نمونه های غربی بود.
امام حتی اصطلاحات را هم عوض کرده و آنان را منطبق بر قرآن کرد. مثلا واژه «طاغوت» را ایشان به فرهنگ جامعه تزریق کرد. با انقلاب اسلامی ظرف مدت کوتاهی یک فرهنگ جدیدی به جامعه وارد می شود که خودش اتوماتیک وار در حال صادر شدن است. به طوری که حتی غیرمسلمانان هم از آن تاثیر پذیرفتند. اکثریت مطلق مسلمانان از لحاظ روحی با مردم ایران همصدا بودند.
من بعد از انقلاب مدتی در کویت بودم. سوار ماشین که می شدیم، راننده ای که سنی و یا حتی وهابی بود، آهنگ های انقلابی ایران را گذاشته بود. بسیاری از آنها رادیو آبادان ایران را گوش می دادند. جوانان که همگی و دیگران هم اکثرا موزیک های انقلابی ایران و رادیو آبادان را گوش می دادند. انقلاب تقابل «عرب و عجم» و «شیعه و سنی» را از ما دور کرد.
در آن زمان حتی انقلاب هایی با ماهیت لیبرالی، شعارهای سوسیالیستی سر می دادند! حزب بعث عراق که یک حزب انگلیسی بود کاملا شعارهای سوسیالیستی سر می داد. چون کسی با شعارهای کاپیتالیستی اصلا نمی توانست وارد میدان شود. و شعار سوسیالیسم هم مشخص است: «دین افیون توده هاست». لذا دین نه تنها نمی تواند یک بازوی کمکی برای انقلاب باشد، بلکه برعکس همیشه در صفوف ضدانقلاب است. در چنین شرایطی کسی که نه تحصیل کرده کمبریج و آکسفورد است و نه انگلیسی و فرانسوی می داند، بزرگترین انقلاب قرن را رهبری می کند. انقلابی که آمریکایی ها نمی توانند شگفتی خود را از سرعت عجیب آن پنهان کنند.
نفهمیدن شعارهای امام، ظلم به ایشان
یک خبرنگاری از امام پرسید شما که انقدر اصرار دارید که شاه برود، آیا خودتان کادری دارید که مملکت را اداره کنید؟ تنها آلترناتیو شما چپ ها هستند. امام جواب داد ما بر اساس تکلیف عمل می کنیم. الان تکلیف ما برانداختن این مرد است. بعد هرچه پیش آمد، بر اساس تکلیف عمل خواهیم کرد. « وإن ما نرینک بعض الذی نعدهم أو نتوفینک فإنما علیک البلاغ» ای پیامبر آن چیزهایی که به تو وعده دادیم را ببینی یا نه، مهم نیست. تو باید به تکلیفت عمل کنی. لذا وظیفه ما عمل به تکلیف است.
بنابراین شعارهای امام تاکتیک نبود. یکی از ظلم هایی که به امام می شود این است که همین نفهمیدن شعارهای امام است. فکر می کردند وقتی امام می گوید وحدت اسلامی، تاکتیکی است برای رسیدن به هدفی کوتاه مدت یا میان مدت. در حالی که تمام شعارهای امام «راهبرد» «استراتژی» بود. نظریه ولایت فقیه هم یک تاکتیک یا ابزار نبود. به خاطر همین هم موفق بود. می گفتند که جدا کردن «جمهوریت» از محتوای غربی آن ناممکن است. اما امام با طرح این نظریه ولایت فقیه، «اسلامیت» و «جمهوریت» را از طریق خالی کردن جمهوریت از محتوای غربی اش با هم جمع کرد. کسی نمی توانست تصور کند که چگونه یک حکومت اسلامی می تواند به «زن» نقشی فعال در جامعه و حکومت بدهد. اما امام ثابت کرد که چنین چیزی در حکومت اسلامی شدنی است. امام در دیدار خانمها گفت که نقش شما در انقلاب بیشتر از مردان نباشد، کمتر نیست. واقعا هم همین طور بود. ما می دیدیم که در تظاهرات های حتی خطرناک تعداد خانم ها بیشتر از آقایان بود. حتی برخی آقایان که می دیدند خانم شان به تظاهرات رفته، غیرتی می شدند و به تظاهرات می آمدند!
سلفی ای که مدافع انقلاب ایران شد!
بعد از سقوط نامبارک هیئتی از مصر به ایران آمد. از همه احزاب در این جمع حضور داشتند. حتی بعضی از آنها ضددین و لائیک بودند. در دیداری که با آنها داشتیم، یک خانم محجبه ای بلند شد و شروع کرد به صحبت. مسئول زنان یکی از بزرگترین احزاب سلفی مصر بود. گفت «من سلفی ام و به آن افتخار می کنم و از خدا می خواهم که با این عقیده از دنیا بروم. من یکی از بزرگترین مخالفین ایجاد حکومت اسلامی در مصر بودم! به این علت که نظام اسلامی برای ما زن ها هیچ جایگاهی قائل نیست. وقتی که پای من به فرودگاه امام خمینی «رضی الله عنه»[!!] رسید و هرچه بیشتر در ایران ماندم، بیشتر نظرم تغییر می کرد. و الان اعلام می کنم که بزرگترین مدافع حکومت اسلامی هستم و الگوی ما حکومت اسلامی ایران است!» اینکه یک سلفی اینطور جذب انقلاب و مدل حکومتی ما بشود، پیروزی بزرگی برای ماست.
امام آمد و یک تعریف جدیدی از حیات اجتماعی شیعه را به جهان ارائه کرد. او گفت هرکسی که صرفا شهادت به ولایت امیرالمومنین «ع» داد کاملا شیعه نیست. بلکه کسی که از نظر اجتماعی و سیاسی هم پیرو اهل بیت «ع» باشد یک شیعه واقعی است. همچنین یک سنی که از نظر فقهی تابع مذاهب اهل سنت است، اما پیرو اهل بیت «ع» است، در خط اصیل اسلام است. مانند بعضی از شهدای کربلا که چنین بودند. این افراد به جایی رسیدند که امام باقر «ع» روی قبور آنها می نویسد: «بابی انت و امی». امروز هم سازمان حماس نمونه ای از این افراد سنّی است که در خط اصیل اسلام حرکت می کند.
خوجه های هندی از شیعیان اثنی عشری هستند که بسیار ثروتمند هستند ولی خیلی انقلابی نیستند. بزرگترین مرکز آنها در اروپاست. رهبر خوجه های هند که خیلی هم انقلابی نبود، در یک سخنرانی در انگلستان می گفت: «ما در اروپا خجالت می کشیدیم که بگوییم مسلمان هستیم، چه رسد به اینکه بگوییم شیعه هستیم! ما در کنار حسینیه و زینبیه و حسنیه، یک آمفی تئاتر هم درست می کردیم که مثلا بگوییم ما متجدد و امروزی هستیم! بسیاری از زنان ما هم بی حجاب بودند. اما امام خمینی کاری کرد که ما با افتخار بگوییم ما مسلمان و شیعه هستیم. ما پیرو دینی هستیم که خمینی رهبر آن است.»
یک دانشجوی عراقی در سال 58 در مصر بازداشت بود. می گفت در زندان هم سلولی یکی از رهبران سازمان جهاد اسلامی مصر بودم. می خواستند من را از مصر تبعید کنند. رفتم که با او خداحافظی کنم. گفت اگر تو را به عراق بفرستند صدام تو را اعدام می کند. گفتم نه قرار است من را به ایران بفرستند. گفت به ایران که بروی پیش خمینی هم می روی؟ گفتم آرزویش را دارم که بشود. گفت اگر پیش خمینی رفتی این پیغام مرا به او برسان: «الشعب المصری لیس شیعة و لا سنة، بل کلهم شیعتک! ملت مصر نه شیعه هستند و نه سنی. بلکه همه پیرو تو هستند!»
امام موسس و پدیدآورنده عرفان اجتماعی بود. در حالی که تصور ما از عارف، کسی است که گوشه ای بنشیند و مدام سرش را پایین بیندازد و ذکر بگوید، امام عرفانی را به صحنه آورد که اهل قیام و جهاد بود.
غرب برای آلترناتیوسازی در مقابل انقلاب ایران، جریان هایی مثل طالبان را درست کرد. غرب به مردم می گفت اگر می خواهید اسلامی باشید، باید مثل طالبان سر ببرید، به زنان اجازه فعالیت ندهید، کثیف باشید و به حمام نروید، مثل بدوی ها زندگی کنید و ... و اگر نمی خواهید اینطوری باشید، باید لائیک شود! یعنی دوگانه ای را درست کردند که اسلام را زمین بزنند. لذا بعد مدل حکومت ترکیه که مدلی لائیک است را علم کردند. همه اینها بخاطر این بود که مدل انقلاب اسلامی گسترش پیدا نکند.