برخی با ساده سازی مساله دلیل آن را هزینه های هنگفت عربستان سعودی می پندارند ولی بنظر می رسد که این عامل در عین اثربخشی خود عاملی بسیار جزئی و فرعی است و در حقیقت زمینه های اجتماعی مستعدی وجود داشته که این عامل نیز در بستر آن بطور نسبی موتر افتاده است.
در سالهای اخیر از تاجیکستان و بالکان تا پاکستان و هند و از مصر و ترکیه تا سوریه و سودان، که همگی زمانی مهد گرایشات صوفیانه در اهل سنت بوده اند شاهد نوعی عقب نشینی این جریانات و پررنگ شدن روزافزون جریانات سلفی – چه اعتدالی و چه تکفیری و جهادی- بوده و هستیم!
برخی با ساده سازی مساله دلیل آن را هزینه های هنگفت عربستان سعودی می پندارند ولی بنظر می رسد که این عامل در عین اثربخشی خود عاملی بسیار جزئی و فرعی است و در حقیقت زمینه های اجتماعی مستعدی وجود داشته که این عامل نیز در بستر آن بطور نسبی موتر افتاده است.
در این مجال و با این نگاه که رشد گرایشات سلفی – حتی از نوع اعتدالی آن که متاسفانه زمینه گرایش به تکفیری و جهادی را دارا هستند- به نفع جهان اسلام نیست، به بررسی ریشه های این پدیده مهم می پردازیم.
اندیشه های صوفیانه با همه تنوعی که دارند نوعا دارای ویژگی های زیر هستند که همین ها نیز عامل عقب نشینی نسبی آنها در عصر کنونی بوده است.
فقدان اندیشه سیاسی:
نوعا این جریانات اندیشه سیاسی اجتماعی منسجمی ندارند و صرفا در باب سلوک فردی مسلمانان سخن می گویند از همین روست که در جوامع بدنبال اهداف معنوی و اخلاقی می باشند که حیطه زندگی فردی را شامل می شود و به حکومت و رویکردهای آن کمتر توجه می کند.
فقدان برنامه اجتماعی:
داشتن نگرش فوق باعث شده که این جریانات برنامه های اجتماعی سیاسی لازم را نیز نداشته باشند لذا می بینیم که با اینکه جمعیت معتنابهی در برخی کشورها دارند ولی اثربخشی آنان باندازه یک اقلیت هم نیست! مثلا بریلوی ها در پاکستان با اینکه بیش از 60 درصد این جامعه را تشکیل می دهند ولی اثربخشی اندکی در میدان های سیاسی و اجتماعی دارند.
مدارا با ظالمان:
متاسفانه غلبه نگرش فردی در این جریانات باعث شده تا نوعا با ظالمان و حکام سکولار و مستبد و وابسته کشورهای اسلامی نیز بسازند! لذا اینها به یکی از ابزارهای سوء استفاده این حکام در بقاء خودشان بدل شدند و نفرت بخشی از جریانات ظلم ستیز و عدالت طلب را نیز از خود ایجاد کردند. این روحیه در کنار زمینه اجتماعی که از آن سخن خواهیم گفت به عاملی برای گرایش به سلفی ها بدل شد.
برخی انحرافات:
وجود برخی انحرافات رفتاری و بدعت ها در رفتارهای جمعی از صوفیان نیز عاملی دیگر در کم فروغ شدن این جریانات بوده است. رشد علم و آگاهی های عمومی و نیز دغدغه های خلوص گرایانه دینی، باعث شده تا اکثریت جامعه بجز کم سوادان نسبت به این رفتارها حساس شوند و بتدریج از آنان فاصله بگیرند! البته در سالهای اخیر جریانات اصلاحی بسیاری نیز در میان صوفیان ایجاد شده است.
سرکوب مسلمین، زمینه مهم:
شاید بتوان مهمترین زمینه اجتماعی رشد جریانات سلفی در عصر حاضر را سرکوب مسلمانان دانست. خصوصا پس از فروپاشی امپراطوری های بزرگ اسلامی یعنی گورکانیان، صفوی و عثمانی که اتفاقا همگی حکومتهایی با گرایشات صوفیانه بودند، تقریبا همه تحرکات اسلامگرایان چه توسط جریان کمونیستی و بیرحم شوروی و چه توسط غربی ها و آمریکایی ها سرکوب شدند و اجازه بروز و ظهور نیافتند از همین رو نوعی عقده تاریخی و حس حقارت در مسلمانان وجود دارد که جز اندیشه انقلابی چیزی درمان آن نیست.
گسترش اندیشه انقلاب اسلامی ایران نیز بخاطر همین رویارویی با عامل سرکوب مسلمین یعنی ابرقدرتها بوده و قطعا اندیشه هایی که دم از سازش و همراهی با آنها بزنند توفیق چندانی نخواهند داشت.
از همین روست که اقبال به صوفی گری در قرن اخیر کاهش یافته و گرایش به سلفی هایی که ادبیات اعتراض یا جهاد را همراه خود دارند فزونی یافت.
توهین های شیعیان افراطی
گرچه توهین شیعیان افراطی به مقدسات اهل سنت عامل اصلی نیست ولی با بزرگنمایی دشمن توانست که نقشی موثر در گرایش اهل سنت صوفی مسلک به کسانی داشته باشد که در نقد اعتقادی شیعه صاحبان خط مقدم هستند و او را اهل بدعت و شرک می دانند!
بعنوان مثال در پاکستان اورنگزیب فاروقی از بزرگان صوفیه بود که بعد از انتشار برخی توهین ها به افراط گرایید و اینک رهبر سپاه صحابه کراچی است! این در حالی است که میان سلفی ها و صوفی های این کشور نیز درگیری کلامی و حتی عملی در جریان است ولی توهین به مشترکات اهل سنت هر دو دسته را از شیعه دور ساخته و بتدریج مخاطب را جذب کسانی می کند که جانانه تر از مقدسات خود دفاع می کنند!
چه باید کرد؟
1. ترویج اندیشه انقلابی ضداستکباری در میان صوفیان جهان می تواند گفتمان آنها که اتفاقا بخاطر تمرکز بر امور معنوی و اخلاقی مورد استقبال عامه جامعه هست را جذاب تر نماید.
2. ترویج نگرش های سیاسی اجتماعی و الگوهایی که در عین داشتن گرایشات عرفانی، افرادی ظلم ستیز نیز بوده اند نیز می تواند در بلندمدت موثر افتد. شخصیت حضرت امام از جمله آنهاست.
3. زدودن انحرافات و بدعتهای برخی صوفیان و تطبیق بیشتر آموزه های آنان با شریعت اسلامی.
4. محکومیت صریح و دائمی توهین هایی که به اسم شیعیان علیه مقدسات اهل سنت صورت می گیرد توسط علمای بزرگ شیعه نیز یک ضرورت همیشگی است.
5. نهایتا هم اینکه باید سعی در تعدیل جریانات سلفی اعتدالی و حفظ آنان داشت چرا که شاید تغییر دستگاه فکری صوفیان امری بلندمدت باشد و فرصت از دست برود.