در زمان امام صادق(ع) در میان شیعیان نیز گروهی پیدا شدند که مردم را صرفا به دو دسته «مؤمن» و «کافر» تقسیم می کردند یعنی فقط شیعیان را مؤمن می شمردند و همه اهل سنت را کافر می دانستند. امام صادق(ع) این گروه را از این تفکر نادرست باز داشته ، به آنان یادآور شدند که بخشی از مردم نیز مصداق «مستضعف» هستند یعنی نه مؤمن و نه کافرند بلکه حکم دیگری دارند زیرا حقانیت اهل بیت(ع) به نحوی که بر آنان اتمام حجت کند به آنان نرسیده است و راه علمی و عملی برای ایمان آوردن به حقانیت اهل بیت(ع) نداشته اند.
اسلام ملکی معاف،
استاد دانشگاه امام صادق «ع»
آیا طبق احادیث اهل بیت(ع) می توان اهل سنت را کافر نامید؟ با توجه به اینکه از امام صادق(ع) نقل شده که فرموده اند: «مَن شَکَّ فی کُفرِ أعدائِنا و الظالمینَ لَنا فَقَد کَفَرَ»، آیا می توان گفت همه سنیها و بسیاری از شیعیان که درباره کافر بودن برخی از افراد که در حق اهل بیت(ع) ستم کرده اند تردید دارند کافرند؟
در پاسخ باید گفت ترجمه این روایت اینست که «هر کس درباره کافر بودن دشمنان ما و کسانی که به ما ستم کرده اند تردید کند کافر است». این روایت را نخستین بار جناب شیخ صدوق(ره) که متوفای سال 381 هجری است از امام صادق(ع) نقل کرده است [۱]. گرچه صدوق(ره) این روایت را به صورت «مُرسَل» یعنی «بدون ذکر سند» نقل کرده ولی بی تردید خودش آن را در کتابی دیده یا از کسی شنیده است. در هر حال با اینکه درباره صداقت خود شیخ صدوق هیچ تردیدی وجود ندارد اما چون واسطه هایی که از زمان امام صادق(ع) نسل به نسل این روایت را منتقل کرده اند تا به شیخ صدوق برسد مشخص نیست پس نمی توان سند آن را صحیح دانست. طبیعی است بین شیخ صدوق(ره) و امام صادق(ع) بیش از 200 سال فاصله زمانی وجود دارد بنابراین در این میان نام 5 الی 7 نفر از واسطه هایی که روایت را نسل به نسل منتقل کرده اند برای ما مجهول است. حتی اگر یکی از این افراد دچار بی دقتی در نقل احادیث یا اهل تحریف در احادیث یا دروغگویی باشد، ما نمی توانیم به صدور این سخن از امام صادق(ع) تکیه کنیم. شاید کسی بگوید همین که شیخ صدوق(ره) این حدیث را در کتاب الاعتقادات نقل کرده پس حتما سندش صحیح بوده است. در پاسخ می گوییم: شیوه صدوق(ره) نشان می دهد که لزوما اینطور نیست یعنی شیخ صدوق (ره) گاهی به حدیثی که سند ضعیفی دارد اعتماد می کرده است بنابراین نمی توانیم در چنین مسأله مهمی یعنی «کافر نامیدن همه اهل سنت و بسیاری از شیعیان» به هر روایت مرسلی که ایشان نقل می کند استناد کنیم. مثلا شیخ صدوق(ره) به روایات ضعیفی که می گویند پیامبر(ص) در نماز چهار رکعتی اشتباه کرده اند اعتماد بسیار زیادی داشته و آنها را در کتاب الاعتقادات مبنای عقیده خود قرار داده تا جایی که معتقد شده بود "هر کس «سهو النبی(ص)» یعنی «اشتباه کردن پیامبر(ص) در نماز» را انکار کند دچار انحراف عقیدتی است"!!. البته شیخ مفید که خود شاگرد صدوق بوده به ایشان پاسخ داده و برخی از جزئیات عقیدتی و روایات موجود در کتاب الاعتقادات را غیرقابل اتکا دانسته است. [۲]
شیوه شیخ مفید اینست که در مسایل عقیدتی نمی توان به چند روایت ضعیف السند اطمینان کرد اما صدوق(ره) اعتماد بیشتری به روایات دارد. بنابراین اینکه شیخ صدوق(ره) روایت مورد بحث ما را نقل کرده است دلیل کافی برای معتبر بودن آن نیست.
آنچه علمای عالیقدر ما از مجموع روایات متعددی که درباره معیارهای کفر و ایمان نقل شده استنباط می کنند اینست که «هر کس حق را انکار کند کافر است» اما اگر کسی درباره «کافر بودنِ کسانی که به اهل بیت(ع) ستم کرده اند» شک داشته باشد این دلیل بر کافر بودن خودش نیست. زیرا در این مورد فقط یک روایت ضعیف وجود دارد که جناب شیخ صدوق(ره) آن را بدون سند نقل کرده اند و بعد از ایشان نیز علمای بعدی از ایشان گرفته ، مجددا نقل نموده اند. اگر قرار باشد هر کس که درباره کافر بودن مخالفان امیرالمؤمنین(ع) تردید دارد کافر باشد معنایش اینست که حتی بسیاری از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) و بسیاری از شیعیان نیز کافرند. مثلا از مجموع اظهارات و مواضع جناب عمار یاسر در زمان عمر بن خطاب و بعد در زمان جنگ جمل و جنگ صفین فهمیده می شود که ایشان دستکم دو خلیفه نخست و عایشه را کافر نمی دانسته و تا حدی با آنها همراهی می کرده و در اظهاراتش نیز تا اندازه ای احترام برای آنان قایل بوده است.[۳]. ممکن است کسی بگوید عمار یاسر معصوم نیست و اینگونه مواضعِ وی خطا یا حتی گناه بوده است ولی پرسش اینست که آیا می توان گفت این خطا یا گناه در حد «کفر» است و عمّار کافر است؟!
نکته دیگر اینست که معلوم نیست هرگونه ظلم به اهل بیت(ع) مصداق کفر باشد زیرا همه ما شیعیان نیز با کوتاهی ها یا گناهانی که می کنیم احیانا به صورت غیرمستقیم به اهل بیت(ع) ستم می کنیم زیرا عملکرد بد شیعیان نوعی ستم به اهل بیت(ع) و گاهی موجب شرمساری آنان است. اگر هرگونه ستم به اهل بیت(ع) کفر باشد در اینصورت همه ما کافریم زیرا بارها با گناهان خود قلب رسول الله(ص) و اهل بیت(ع) را رنجانده ایم.
علما و فقهای بزرگ شیعه درباره مسایل فقهی جزئی مثل پاک بودن یا نجس بودن خون پشه به بررسی سختگیرانه ی سند احادیث می پردازند و اینطور نیست که چشم و گوش بسته صرفا از فتوای شیخ صدوق(ره) یا روایاتی که ایشان نقل کرده اند پیروی کنند. حال پرسش اینست که آیا می توان با استناد به یک روایت ضعیف، جمع کثیری از شیعیان و همه اهل سنت را کافر بنامیم؟! آیا می توان گفت «چون اهل سنت درباره کفر ظالمان به اهل بیت(ع) تردید دارند پس خودشان نیز کافرند»؟! این شیوه شتابزده در «تکفیر» (کافر نامیدن دیگران) یکی از ویژگی های خوارج است که سر راه مردم را می گرفتند و به تفتیش عقایدشان می پرداختند و هر کس از کافر نامیدنِ عثمان و امام علی(ع) خودداری می کرد به قتل می رساندند. آنان از افراد می پرسیدند: «نظر تو درباره عثمان و علی(ع) چیست؟» اگر کسی پاسخ می داد که امام علی(ع) یا عثمان یا هر دوی آنها مسلمان هستند کافر و ریختنِ خونش حلال بود زیرا به عقیده خوارج ، «کافر ندانستن این دو شخصیت» خود دلیل بر کافر بودن انسان بود!! همین شیوه تکفیریِ خوارج بود که آنان را به تهدید امنیت مردم واداشت و در نهایت امیرالمؤمنین(ع) مجبور شدند آنان را به شدت سرکوب کنند. شتابزدگی و افراطیگری خوارج بود که آنان را به این عقیده منحوس رساند که «علی(ع) چون در جنگ صفین زیر بار حکمیت رفته و مذاکره با نماینده معاویه را پذیرفته است پس کافر است»!!. آنان در نهایت با همین رویکردِ شتابزده ی تکفیری بود که خون امیرالمؤمنین(صلوات الله علیه) را حلال شمردند و آن حضرت را به شهادت رساندند.
بعدها در زمان امام صادق(ع) در میان شیعیان نیز گروهی پیدا شدند که مردم را صرفا به دو دسته «مؤمن» و «کافر» تقسیم می کردند یعنی فقط شیعیان را مؤمن می شمردند و همه اهل سنت را کافر می دانستند. امام صادق(ع) این گروه را از این تفکر نادرست باز داشته ، به آنان یادآور شدند که بخشی از مردم نیز مصداق «مستضعف» هستند یعنی نه مؤمن و نه کافرند بلکه حکم دیگری دارند زیرا حقانیت اهل بیت(ع) به نحوی که بر آنان اتمام حجت کند به آنان نرسیده است و راه علمی و عملی برای ایمان آوردن به حقانیت اهل بیت(ع) نداشته اند. این افراد مستضعفان فکری هستند که در اثر جبر محیط یا عدم دسترسی به ابزارهای لازم از دستیابی به حق باز مانده اند. بنابراین مردم دستکم بر سه دسته اند: 1. مؤمن 2. کافر 3. گمراهانِ مستضعف. حتی در برخی از روایات مردم از نظر دینی به 6 دسته تقسیم شده اند. به طور کلی اینطور نیست که هر کس گمراه یا دچار اشتباه در عقیده باشد لزوما کافر نیز باشد زیرا «کفر» شامل «جَحد» و «جُحود» است یعنی مستلزم «لجاجت» ، «عناد» یا «إنکار عمدیِ حق» است. اگر انسان بی دلیل چیزی را انکار نکند و در مسایلی که حجت شرعی ندارد متوقف بماند ، کافر نیست[۴]. در روایتی آمده که هر کس در پیامبر بودنِ حضرت محمد(ص) شک کند کافر است به شرطی که «جَحد»(انکار) کند: «إنما یَکفُرُ إذا جَحَدَ» یعنی «تنها در صورتی که انکار کند کافر است»[۵] کلینی در کافی روایتی نقل کرده که می گوید سه نفر از اصحاب امام صادق(ع) درباره کسانی که «ولایت ائمه(ع) را به رسمیت نمی شناسند» اختلاف نظر پیدا کردند. یکی از آنان می گفت: همه آنها کافرند. دیگری می گفت: اگر بر او اقامه حجت و دلیل شود ولی به حقانیت ائمه(ع) اعتراف نکند کافر است. سومی که محمد بن مسلم بود گفت: اگر بر او اقامه دلیل شود و او اعتراف به حقانیت ائمه(ع) نکند و در عین حال انکار و جَحد نیز نکند باز هم کافر نیست. کافر بودن تنها زمانی است که «جَحد»(انکار) کند. در آنجا امام صادق(ع) نظر محمد بن مسلم را تأیید فرمودند و درباره کسانی که در «کافر نامیدن اهل سنت» شتابزدگی می کنند فرمودند: «سُبْحَانَ اللَّهِ هَذَا قَوْلُ الْخَوَارِج» یعنی «شگفتا! این نظر ، همان نظرِ خوارج است» [۶] در روایت دیگری نیز افراط در تکفیر ، از مصادیق «جهل خوارج» دانسته شده است[۷].
بسیاری از روایات دیگر نیز وجود دارد که ما را از شتابزدگی در تکفیر مسلمانان بر حذر می دارد و تأکید می کند که برخی از مردم مصداق «مستضعف فکری» هستند. این روایات در کتابهای قدیم و معتبر شیعه مثل کافی کلینی و تفسیر عیاشی نقل شده است [۸].
کلینی در کتاب کافی دو روایت نقل کرده که حاکی از آن هستند که امام صادق(ع) از شتابزدگی و جزم اندیشی برخی از اصحاب خود در داوری درباره بهشتی و جهنمی بودن افراد انتقاد فرموده اند[۹].
از برخی از روایات بر می آید که اگر کسی شهادتین را بگوید و اهل نماز و روزه و حج باشد کافر نیست حتی اگر از نظر عقیده سنی باشد زیرا اثبات کفر اشخاص دلیل قطعی می خواهد[۱۰].
اینکه اگر کسی در چیزی شک داشت کافر نامیده شود از نظر لغوی نیز دور از ذهن است. زیرا معنای لغوی «کفر» اینست که کسی حق را بپوشاند یا نسبت به نعمتی ناسپاسی کند. وقتی کسی درباره برخی از حقایق اطلاعات کافی ندارد و در شک و تردید به سر می برد همانطور که نمی گوییم مؤمن است حق نداریم بگوییم کافر یا معاند است.
ممکن است کسی بگوید کسانی که در «کافر بودن ظالمان به اهل بیت(ع)» تردید دارند دچار کفر شرعی و فقهی نیستند ولی دچار درجه نازلی از کفر هستند که شاید بتوان آن را «کفر اخلاقی» یا «کفر خفی» نامید. در پاسخ می گوییم اگر مقصود از کفر اخلاقی همان شرک خفی باشد همه ما کافر هستیم زیرا غیرمعصوم همه دچار گناه و شرک خفی است. حال آیا می توان گفت همه مردم کافرند بجز معصومان؟! همه ما با کوتاهی در حق اهل بیت(ع) به آنان ظلم کرده ایم. آیا ما کافریم و کسانی که در کفر ما شک دارند نیز کافرند؟! این ادبیات تکفیری در این روایت ما را به یاد سخنان احمد حنبل می اندازد که می گفت: هر کس درباره «کافر بودن کسی که درباره خالق بودن قرآن شک دارد» شک کند کافر است.!!! احمد حنبل همان کسی است که وهابیها(تکفیریهای سنی) خود را پیرو او می دانند زیرا وهابیت در واقع شاخه افراطی مذهب حنبلی است.
شاید این نکته شگفت آور باشد که در میان شیعیان نیز گروهی وجود دارند که در تکفیر دیگران شتابزدگی دارند و عباراتی شبیه به عقاید تکفیریها و حنبلی ها را به عنوان حدیث امام صادق(ع)!! ترویج می کنند. در هر حال این واقعیت تلخ وجود دارد و واقعا در میان ما شیعیان نیز افراطیهایی هستند که مثل آب خوردن به دیگران برچسب کافر می زنند.
لزوم احتیاط در نسبت دادن روایات به معصومان(ع)
تا زمانی که اطمینان پیدا نکنیم حدیثی را معصوم(ع) فرموده اند حق نداریم بگوییم: «معصوم(ع) چنین فرمود» بلکه صرفا می توانیم بگوییم:«از معصوم(ع) چنین نقل شده است». اینکه بسیاری از مردم و حتی اهل منبر هر جمله ای را که به نظرشان زیبا می آید به سادگی به عنوان حدیث معصوم(ع) قلمداد می کنند یک بیماری فرهنگی است. متأسفانه حتی بسیاری از روحانیون نیز دچار این اشکال هستند. ممکن است حدیث نامیدنِ برخی از عبارات زیبا در برخی از موضوعات عادی، در کوتاه مدت آسیبی نزند اما این رویه در درازمدت خطرات بزرگی برای فرهنگ عمومی شیعیان در بر دارد. راه حلش اینست که اهالی منبر و رسانه ها معیارهایی را برای خود تعریف کنند و در نقل احادیث به این معیارها پایبند باشند. نباید هر روایت ضعیفی در میان عموم مردم ترویج شود. تنها روایاتی قابل نشر هستند که از برخی از صافی ها عبور کرده باشند و حد نصابی از اعتبار را دارا باشند و اطمینان نسبی به صدور آن از معصومان(ع) حاصل شده باشد.
پانوشت:
1. اعتقادات الإمامیة ، شیخ صدوق، ص104 و وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج28، ص345 و بحار الأنوار (ط - بیروت)، مجلسی، ج8، ص: 366
2. شیخ مفید(ره) کتابی در نقد کتاب «الاعتقادات» صدوق نوشته است و آن را «تصحیح الاعتقاد» نامیده است. همچنین درباره نقد موضوع «سهو النبی(ص)» یک جزوه مستقل نوشته و عصمت پیامبر(ص) از شهو و اشتباه را مورد تأکید قرار داده است.
3. در این باره به اظهارات و مواضع جناب عمار یاسر که در کتب تاریخ شیعه و سنی آمده رجوع فرمایید.
4. الکافی (ط - الإسلامیة)، کلینی، ج2، باب الکفر، ص: 388 ، حدیث 19.
5. الکافی (ط - الإسلامیة)، کلینی، ج2، باب الشک، ص: 399 ، حدیث 3.
6. الکافی (ط - الإسلامیة)، کلینی، ج2، باب الضلال، حدیث اول ، ص401 و 402
7.. الکافی (ط - الإسلامیة)، کلینی، ج2، باب المستضعف، ص: 405 ، حدیث شماره 6
8. الکافی (ط - الإسلامیة)، کلینی، ج2، باب آصناف الناس ، ص: 381 و تفسیر العیاشی، ج1، ص: 269
9. الکافی (ط - الإسلامیة)، کلینی، ج2، باب الکفر، ص: 385، حدیث 7 و باب الضلال، حدیث 2، ص403
10. الکافی (ط - الإسلامیة)، کلینی، ج2، باب الضلال، حدیث اول ، ص401 و 402
منبع: ماسال نیوز