در حال بارگذاری ...

این ترس همواره بر استراتژیست های غرب حاکم بوده که بالاخره مسلمانان بر جهان حاکم خواهند شد. گویی خود مسلمانان هم مطمئن اند که جهان را خواهند گرفت! راه حل این است که خود مسلمین به جان هم بیفتند. اگر این اتفاق نیفتد و مسلمانان در کنار هم قرار بگیرند، از پس آنها برنمی آییم و آن ها در نیم قرن آینده بر هر پنج قاره جهان مسلط می شوند.

استاد حسن رحیم پور ازغدی
 
پروژه فروپاشی امت واحده 
باید دید که از بیرون جهان اسلام چگونه به آن نگریسته می شود. چه برنامه هایی برای مسلمانان دارند و برای موفقیت برنامه خود به چه چیزهایی امید بسته اند. دشمن از دو قرن پیش و به طور خاص بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی، پروژه فروپاشی امت واحده اسلامی را کلید زده است و آن را به نتیجه هم رسانده است. 
تا وقتی کشورهای اسلامی نوکر غرب بودند و دیکتاتورهای دست نشانده بر آن حکومت می کردند، خیلی احتیاجی به گسترش تفرقه مذهبی و قومی نبود، هرچند آن زمان هم برای این کار تلاش می کردند، اما الان که کشورهای اسلامی دارند از نوکری در می آیند نقطه مرکزی برنامه شان همین جنگ مذاهب اسلامی با یکدیگر است. بمب هایی که سنی علیه شیعه کار می گذارد و بمب هایی که شیعه علیه سنی، هر دو از یک کارخانه بیرون می آیند! اتاق فرمان هر دو یک جاست. 
کتاب و مقالاتی چاپ می شود به اسم اهل سنت و در آنها به اهل بیت «ع» توهین می شود. معلوم نیست نویسنده و ناشر این کتاب کیست؟! اینها را در مناطق شیعه نشین پخش می کنند تا دشمنی با اهل سنت را ترویج کنند. دست دشمن در این اتفاقات عیان و واضح است. 
رفتم بودم به زاهدان. یک دانشجوی اهل سنت که صددرصد طرفدار انقلاب بود و در جبهه مجروح شده بود، نواری به من داد که در خوابگاه های دانشجویی اهل سنت در سطح وسیع پخش کرده اند. نوار را که گوش دادم دیدم در آن فحش های ناموسی که در شرع برای آن حدّ مقرر شده، به مقدسات اهل سنت آمده است. همان کسی که پول می دهد و این نوارها را تکثیر و پخش می کند، همان کسی که از آن طرف به شبکه های ماهواره ای وهابی پول می دهد. 
در دعوای شیعه و سنی که راه انداخته اند، سخنگویان تسنن را وهابیت قرار دادند و سخنگویان تشیع را غلات! این یک توطئه صددرصد آمریکایی، صهیونیستی و انگلیسی است که دو بازوی اجرایی دارد: وهابیت و غلات شیعه. 
 
روی نقاط اختلاف مطالعه کرده اند
دشمن روی اسلام شناسی و شناخت اقوام در جهان اسلام خیلی کار کرده و به خوبی می داند که نقاط اختلاف کجاست و کجا را باید پررنگ کند تا درگیری مذهبی راه بیندازد. آن ها بیشتر از ما روی اسلام کار کرده اند. بیشتر مستشرقین مانند لورنس عربستان، نه زیرنظر وزارت علوم یا وزارت فرهنگ و حتی وزارت خارجه، که زیر نظر وزارت مستعمرات کشورهایشان اسلام شناسی و شرق شناسی می کردند. 
در اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 تک تک اینها آموزش های دقیق می دیدند بطوری که 7 – 8 زبان را می دانستند. مثلا یک نفر چندین سال در بادیه ای زندگی می کرد تا اختلافات زبانی و مذهبی یک قبیله را با قبیله دیگر کشف کند! در حالی که ما اینقدر برای اسلام فداکاری نمی کنیم، آنها در کفرشان اینطور محکم کار می کنند. ما مسلمانان در دویست سال اخیر تنبل، بی نظم، راحت طلب، متعصب، جاهل، حسود، خودمحور و بی سواد بوده ایم و همین باعث شد که آنها بر ما مسلط شوند. 
غرب از اوایل قرن 20 که کاملا بر جهان اسلام سیطره پیدا کرد، ترس از ایجاد شرایط امروز را داشت. مستشرقین غربی در آغاز قرن 20 می گفتند ما الان بر جهان اسلام مسلط شده ایم ولی مسلمانان کسانی هستند که به این سلطه تن نداده و قدرت را از ما پس می گیرند. 
بعضی بزرگان نقل کردند که در زمانی که اولین بار انگلیسی ها عراق را اشغال کردند، فردی را اجیر کرده و به سفارت عثمانی و بعضی مناطق سنی نشین در بغداد می فرستادند تا هر روز روضه حضرت زهرا «س» را بخواند! از او پرسیدند چرا هر روز به اینجا می آیی و روضه حضرت زهرا «س» می خوانی؟ گفت فردی به من پول می دهد که این کار را بکنم. بعدها معلوم شد که یک تاجری این پول را می داده که به سفارت انگلیس متصل بوده است. 
بعضی از احمق ها خیلی هم احمق نیستند!
خودشان می دانند که نمی توانند با مسلمین دربیفتند، لذا تنها راه این است که خود مسلمانان، خود را نابود کنند! مسلمانان به جان هم بیفتند، یا به بهانه قومیت یا نژاد و یا مذهب. این خط دشمن است. همچنین احمق هایی که در مذاهب وجود دارند و در این پازل دشمن بازی می کنند. البته بعضی از این احمق های داخلی، خیلی هم احمق نیستند، بلکه مزدور سرویس های جاسوسی دشمن اند! بودجه افراطی های دو طرف از یک جا تامین می شود. 
هزار و اندی سال است که شیعه و سنی در ایران و عراق راحت با هم زندگی می کنند و حتی وصلت خانوادگی با هم دارند، اما چطور شده که از وقتی استعمارگران وارد کشورهای اسلامی شده اند، این هم دشمنی میان دو طرف زیاد شده است؟! دم خروس پیداست! 
یک مستشار انگلیسی در قرن 19 به وزارت خارجه انگلیس گزارش می دهد: ما حریف مسلمانان نخواهیم شد. مسلمانان با بودایی و هندوها و... فرق دارند. چون اولا دین شان سیاسی است. دوما به جهاد و شهادت معتقدند و جنگ با دشمن را از نماز واجب تر می دانند. نمی توانیم آنان را زمین بزنیم، فقط یک راه داریم: مسلمانان را به دست خودشان زمین بزنیم! باید مسلمانان با قدرت خودشان و با جهاد خودشان به جان هم بیفتند و اسلام را زمین بزنند. 
بعد سه راه حل پیشنهاد می کند. می گوید سه نوع تضاد و شکاف میان مسلمانان وجود دارد که ما باید آن ها را فعال کنیم. اول گشترش اختلافات نژادی و قومی که با پیشرفت اسلام کمرنگ شده بود. دوم تضادهای مرزی و ناسیونالیستی. سوم اینکه تفاوت های فقهی و کلامی میان مسلمین تبدیل به تضاد و جنگ شود. انگلیسی ها این حرف را در قرن 19 زدند و بدان عمل کردند و موفق هم شدند. آن ها وقتی گفتند ما نمی توانیم مسلمانان را شکست بدهیم و باید کاری کنیم که خودشان به دست خود، خود را از بین ببرند که انگلستان آنقدر قدرت داشت که خورشید در مستعمرات انگلستان غروب نمی کرد! 
تنها باید از وحدت مسلمانان ترسید!
لورانس براون، مستشرق غربی و ضداسلام است. به صراحت می گوید: اگر مسلمانان در جهان وسیع اسلامی متحد شوند، خطر اصلی برای ما ظهور کرده است. می دانم که اگر وحدت اسلامی و تمدن اسلامی بوجود آید، ممکن است برای کل جهان مبارک باشد، ولی برای ما فتنه است! تا روزگاری که مسلمانان متفرقند، بدون وزن و اثر هستند. تا هنگامی که مسلمانان خودشان خود را قبول ندارند از آینده اسلام نترسید! 
ما را از خطر ژاپن و چین و کمونیسم و قبل از آن یهود ترسانده اند. ولی امروز روشن شده است که یهود برادران ما هستند و کمونیست ها همپیمانان ما شده اند. مسئله چین و ژاپن هم حل شدنی است. چون آنها فرهنگ غنی ندارند و ما آنها را در خود هضم می کنیم. ولی خطر واقعی و تنها خطر واقعی برای ما اسلام است. وحدت اسلامی تنها چیزی است که باید از آن ترسید. ابتدا اگر می توانیم باید کاری کنیم که جوامع مسلمان مسیحی شوند. اما من سراغ ندارم که جامعه ای بعد از اسلام آوردن مسیحی شده باشد. لذا از این جهت نمی شود کار کرد. باید از دو جهت دیگر کار کنیم. یکی اینکه جلوه جذابی از غرب به جوانان مسلمان نشان بدهیم و دوم اینکه فکری به حال وحدت اسلامی بکنیم! وحدت اسلامی یعنی نابودی قدرت جهانی ما. باید کاری کنیم که مسلمانان با استدلال مذهبی و قومی و نژادی به جان یکدیگر بیفتند. چون مسلمانان را فقط خود مسلمانان می توانند شکست دهند! 
ویلفرد کنت ول اسمیت از مستشرقین کانادایی است که کتاب به نام "اسلام در عصر جدید" دارد. در این کتاب می گوید تا قبل از ظهور مارکسیسم، غرب فقط یک رقیب داشت و آن اسلام بود. ما آنها را شکست داده و در قرن 19 به جهان اسلام هجوم آوردیم و در قرن 20 تمام آن را به چنگ آوردیم. کشورهای اسلامی را تکه تکه کردیم و بر هرکدام سرسپردگان خود را گماشتیم که دیکتاتور و فاسد و سکولار بودند. وقتی کمونیسم سقوط کرد، دوباره اسلام در جهان اندیشه ها و ارزش ها وارد صحنه شد. در ایران نیز انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. این انقلاب به ایران محدود نخواهد شد. این سربرآوردن دوباره اسلام در عرصه سیاسی و تفکر و تمدن سازی ، همان چیزی است که صدسال است از آن می ترسیم. اسلام تنها قدرت فکری ایجابی تمدن ساز در جهان است که توانسته ده ها میلیون مسیحی را به خود جذب می کند و امروز از تمام ادیان به سمت اسلام روی می آورند و از اسلام کسی به سمت ادیان دیگر نمی رود. ما تبلیغ می کردیم که اسلام قدرت تمدن سازی ندارد، اما با انقلاب ایران و امتداد آن این تبلیغ نقض شد. این ترس همواره بر استراتژیست های غرب حاکم بوده که بالاخره مسلمانان بر جهان حاکم خواهند شد. گویی خود مسلمانان هم مطمئن اند که جهان را خواهند گرفت! راه حل این است که خود مسلمین به جان هم بیفتند. اگر این اتفاق نیفتد و مسلمانان در کنار هم قرار بگیرند، از پس آنها برنمی آییم و آن ها در نیم قرن آینده بر هر پنج قاره جهان مسلط می شوند. 

پول کتب ضد سنی و ضدشیعه از یک جا تامین میشود! 

چه باید کرد تا سلطه بر جهان اسلام تداوم یابد؟
هانری پیرن از دیگر مستشرقین غربی مقاله ای دارد که در کتاب "التفسیر و الاستعمار" منتشر شده است. در آن می گوید: ما همواره اسلام را شیء خارجی می دانستیم که تمام قدرت اروپا را در قرون وسطی تهدید می کرد و جزئی از فرهنگ سازی اروپا، ضدیت با اسلام بوده است. هرگز در تاریخ اتفاق نیفتاده که ملتی مسیحی مسلمان شوند و دوباره به مسیحیت بازگردند. محال است ملتی مسلمان شود و سپس از اسلام خارج شود. کینه ای که رجال مسیحی از اسلام داشتند، کماکان تا امروز که جامعه غربی مذهبی نیست وجود دارد. 
نمونه ای دیگر یولیوس وچته است که می گوید: ما در زمانی بی خبر نشستیم و مسلمانان در صدر اسلام همه روم را منهدم کردند و مرکز مسیحیت مسلمان شد و بعد امپراتوری بیزانس در جهان اسلام محو شد. اگر الان که بر جهان اسلام مسلط هستیم، دوباره کوتاهی کنیم به شما می گویم که مسلمانان تا پیش از 50 سال آینده به لحاظ فرهنگی و نظامی بر کل جهان مسلط خواهند شد. بنابراین باید تمام توان خود را برای درگیری داخلی در جهان اسلام به کار ببندیم. 
تعبیر دیگر از ویل دورانت است که صاحب کتاب معروف "تاریخ و تمدن" و پدر تمدن شناسی غرب محسوب می شود. وی در حدود 80 -90 سال پیش یعنی زمانی که مسلمانان شکست خورده و ذلیل شده بودند در "تاریخ و تمدن" گفت: همه می گویند غرب بر جهان اسلام مسلط شده و کار تمام است، اما من که تمدن شناس هستم به شما می گویم که از این پس دوره زوال اروپا شروع خواهد شد. ما به قله منحنی رسیدیم و از این پس در سرازیری قرار خواهیم گرفت. جهان اسلام به طور خاص و آسیا به طور عام از این کف منحنی بالا خواهد آمد. ما در دهه های آینده شرایطی را خواهیم داشت که ما در این منحنی به سرازیری می رویم و مسلمانان به بالا خواهند آمد. آن لحظه ای که روبروی هم قرار می گیریم، لحظه سرنوشت سازی است که کدام یک بر دیگری غلبه کند. 
شاتو بریان مستشرق دیگر می گوید: جنگ های جدید ادامه جنگ های صلیبی به شکل جدیدی است. جنگ های صلیبی هم در واقع مذهبی نبود، بلکه پرچم مذهبی داشت و بر سر قدرت بود. جنگ های صلیبی دعوای دو تمدن و فرهنگ بود بر سر حاکمیت بر جهان، نه جنگ های رستگاری مقدس. در آینده نیز این جنگ ها ادامه خواهد یافت. منتها در این جنگ ها بیش از آنکه سلاح به کار آید، نبوغ و خردمندی حرف اول را خواهد زد. 
لطیفه هایی که بوی توطئه می دهد
اختلاف را به هر طریقی ایجاد می کنند. اگر اختلاف مذهبی نبود، اختلافات قومی و طائفی و نژادی را پررنگ می کنند. گفتند این فارس است و او ترک و آن یکی عرب. او شیعه است و آن یکی سنی. آن یکی حنبلی است و دیگری حنفی. یکی شافعی است و دیگری مالکی. وهابیت آمد و گفت غیر از من همه کافرند! این مرید فلان مرجع است و او مقلد فلان مرجع! درست است که پشت اینها اختلاف نظرهایی وجود دارد ولی پشت پررنگ شدن این اختلافات و ایجاد درگیری آمریکا و انگلیس هستند. اسناد این ادعا در لانه جاسوسی کشف شد و بعضا خود غربی ها به آن اعتراف کرده اند. 
این لطیفه هایی که میان ما رواج یافته که قومیت های مختلف را تمسخر می کنیم، یک مقداری اش ریشه در بی فرهنگی خودمان دارد و مقداری اش عادی نیست و پشت آن پروژه ای تعریف شده است. پروژه ای که می خواهد تعصبات ایمانی و دینی را به تعصبات قومی و نژادی تبدیل کند. پیامبر اکرم «ص» به شدت با این تعصبات جاهلی مبارزه می کند و صریحا فرمود هیچ نژاد و قومی بر دیگری برتری ندارد. قرآن می فرماید کرامت و ارزش فقط به تقواست و لاغیر. 
اگر نبود حمایت انگلستان، وهابیت به قدرت نمی رسید و گسترش پیدا نمی کرد. کمااینکه بهائیت و بابیت هم گسترش پیدا نمی کرد. همانطور که در پاکستان قادیانیه گسترش پیدا نمی کرد. 
از اولی که انقلاب پیروز شد یکی از راهبردهای اصلی استکبار علیه انقلاب ایجاد تفرقه میان شیعه و سنی بود. مستندات آن در اسناد لانه جاسوسی وجود دارد. در این اسناد آمده که در ایران روی دو موضوع باید کار جدی شود: یکی ایجاد شکاف های قومی و دیگری ایجاد شکاف های مذهبی. این برنامه ها را در این سی و اندی سال ادامه داده اند. برای مقابله با انقلاب اسلامی به نام دفاع از قومیت عرب، صدام را علیه ما تحریک کردند. 
بعد از انقلاب ایران فتنه ها شروع شد!
تا قبل از انقلاب اسلامی، در مساجد و میان مسلمانان بمب گذاری نمی شد. وقتی انقلاب بحث بازسازی امت واحده اسلامی را مطرح کرد، فتنه ها را شروع کردند. در ایران در طول تاریخ جریان همزیستی مسالمت آمیز و مدیریت اختلافات، بهتر از کشورهای دیگر بوده است. البته در این 20 -30 سال اخیر تعارضات و دشمنی ها زیاد شده است. 
قطعا صهیونیست ها در ایجاد این اختلافات و درگیری ها سهم جدی دارند. صهیونیست ها دیدند که استشهادیون لبنان و فلسطین توانستند ارتش اسرائیل به زانو دربیاورند. لذا مدل دیگری به نام "انتحار" را تقویت کردند که علیه خود مسلمانان به کار گرفته شود! 
در جنگ 33 روزه که شیعه و سنی به حمایت از حزب الله در برابر اسرائیل برخاستند، بعضی حکام لائیک عرب یکدفعه مذهبی شدند و شروع کردند به تبلیغات که خطر شیعه بوجود آمده و اهل سنت در خطر است! در حالی که اینها اساساً آمده بودند تا ریشه مبارزان مذهبی اهل سنت را در کشورهای خودشان بخشکانند! همان کسانی که آمده بودند اسلام را از بین ببرند، یک دفعه دغدغه اهل سنت پیدا کردند! جالب اینکه در جنگ 22 روزه حماس با اسرائیل که دیگر شیعه ای در کار نبود، باز هم از حماس سنی حمایت نکردند. اینها دغدغه «سنی گری» ندارند. با اصل اسلام مشکل دارند. 
حبیب بورقیبه کسی بود که در تونس مسجد رفتن را ممنوع اعلام کرد. کارت هایی توزیع کرد که هرکس می خواهد به مسجد برود باید با این کارت ها برود. روزه گرفتن را ممنوع کرد با این استدلال که مردم ضعیف می شوند و نمی توانند خوب کار کنند و اقتصاد کشور تضعیف می شود. حجاب را ممنوع کرد. احکام فردی اسلام را تعطیل کردند چه رسد به احکام اجتماعی. اما همین فرد یک دفعه دغدغه تسنن پیدا کرد! اینها همان قدر سُنی اند که شاه ایران شیعه بود و به حرم امام رضا «ع» می رفت. 
خط های ضداسلامی که در غرب چه از طرف جریانات سکولار و چه جریانات مسیحی پی گرفته می شود، همان خطی است که از قرون وسطی و جنگ های صلیبی پی گرفته شده است. کشیش های صلیبی و مسیحی با لائیک های ضددین در اینکه باید علیه اسلام و وحدت اسلامی باشند، در گذشته و حال به وحدت رسیده اند. تهمت هایی که امروز به اسلام و پیامبر «ص» نسبت می دهند، همان است که در قرون وسطی می گفتند. 
استخدام قرآن در جهت اختلاف مسلمین!
سیمون کشیشی مسیحی است که چندین قرن قبل و در دوران جنگ های صلیبی می زیسته است. او می گوید: ما دریافته ایم که خطر واقعی و جدی برای ما در جهان اسلام است. در اسلام قدرت و ظرفیت توسعه یافتن در سراسر جهان وجود دارد. آنچه که مشکل اصلی ماست وحدت اسلامی است. چون وحدت اسلامی آرزوهای ملل مسلمان را بیدار می کند و به آنان کمک می کند تا از سلطه ما خارج شوند. ما باید در کنار جنگ با مسلمین، اختلافات میان آنان را گسترش دهیم بطوری که همدیگر را کافر بخوانند. همچنین باید مبشران مسیحی با برنامه های تبلیغی و تبشیری عظمت اسلام را بشکنند و برای جوانان مسلمانان جلوه جذابی از اروپا نشان دهند و ریشه روح جهادی و وحدت آنان را برکنند. اگر مبلغین ما بتوانند اروپا را بدون لباس استعمارگری و به عنوان مردمی مترقی و دوست داشتنی نشان دهند، آنگاه سوژه اصلی اتحاد اسلامی و علت وجودی آن از بین می رود. 
براون در کتاب "اسلام و مبلغین"، صفحه 44 – 48 می گوید: ما باید مسیر فکری وحدت اسلامی را منحرف کنیم تا بتوانیم میان مسلمانان نفوذ کنیم. مسلمانان باید به تردید اساسی درباره اینکه «همه مسلمانان یک امت اند» بیفتند. جان تاکلی می گوید: ما نتوانستیم قرآن را نابود. باید سعی کنیم آن را در جهت اختلاف مسلمانان استخدام کنیم! 
تا امپراطوری عثمانی وجود داشت مرزی میان کشورهای اسلامی نبود، اما بعد از جنگ اول جهانی، میان کشورهای اسلامی مرز کشیده شد و میان استعمارگران تقسیم شد. اکثر مرزها را انگلیسی ها کشیدند به طوری که در هرکدام، نطفه یک جنگ باشد! طوری این مرزها تنظیم شد که هر لحظه امکان جنگ میان آنان وجود داشته باشد. 
پروژه بعدی اختلاف پیروان یک مذهب است
اگر دشمن بتواند میان مذاهب مختلف تفرقه بیندازد، به این اکتفا نخواهد کرد و پروژه اختلاف میان معتقدان به یک مذهب با همدیگر را در پیش خواهد گرفت. جناب شافعی توسط طرفداران فقه مالکی کشته شده است. ابوحنیفه توسط اهل حدیث تکفیر شده است. وقتی جناب طبری که رهبر یکی از مذاهب اهل سنت به نام جریریه بود، فوت کرد، حنابله بغداد اجازه ندادند ایشان در قبرستان مسلمین دفن شود و او را کافر دانستند. شیعیان اخباری و اصولی تا پای جنگ با هم پیش رفته اند. اینها یعنی حتی ممکن است که بین پیروان یک مذهب هم درگیری ایجاد بشود. 
مسیر تاریخ عوض شده است. اسلام به دوران عزت خود نزدیک می شود. دشمن برای جلوگیری از این اتفاق برنامه ریزی می کند و ما در این زمنیه مسئولیم. باید جبهه وحدت اسلامی در برابر کفر را تقویت کنیم و اجازه ندهیم دشمنان اسلام که همیشه با استفاده از خود مسلمین بر مسلمین مسلط شده اند، دوباره بر ما چیره شوند. 
 




نظرات کاربران