در حال بارگذاری ...

گلستانی در شمال ایران که با تمام گلستان های جهان متفاوت است، در اینجا نمونه ای منحصر به فرد از همدلانه های مذهبی مشاهده می شود، اینجا شیعه و سنی معنا ندارد و همه یکی هستند.

 کاروان سرزمین برادری که مدت سه روز مهمان استان گلستان بودند، ضمن حضور در اماکن مختلف پیام آور صلح و عدالت به برادران اهل سنت خود در دیار ترکمن ها بودند که در ادامه به برخی از حواشی این دیدارها اشاره می شود. 
-در دیدار با علما، اساتید و طلاب حوزه علمیه قبا با حضور آخوند محمد عابدی کر، بعد از صحبت های رسمی که دیگران مشغول عکس یادگاری بودند، طلاب امیرحاج رضایی را محاصره کردند و خواستار بازی فوتبال طلاب با کاروان سرزمین برادری شدند، حاج رضایی در حالی که لبخند بر لب داشت، گفت: من با طلاب مسابقه نمی دهم، در واقع در هیچ زمینه ای من حریف طلاب نخواهم شد. 
-زمانی که کاروان سرزمین برادری به شهر بندر ترکمن رسید، هوا سرد و بارانی بود، به محض ورود کاروان آخوند عابدی کر امام جمعه اهل سنت این شهر با بیش از 90 سال سن، با چهره ای گشاده به استقبال کاروان آمد. 
-هنگامی که نوبت به عکس یادگاری به آخوند عابدی کر نخستین مفسر ترکمنی قرآن کریم رسید، دستان حجج اسلام نواب و براتی را در دستانش گرفت تا وحدت را در قاب دوربین هم ثبت کند، البته وی در خلال صحبت هایش انگشتان دستش را در هم گره کرد و گفت: در اینجا همانند این انگشتان شیعه و سنی در کنار هم زندگی می کنند، اصلاً اینجا شیعه و سنی معنا ندارد، اینجا همه برادر هستند. 
-مصطفی رحماندوست در بازدید از کارخانه نئوپان گنبد با مشاهده قطعات چوب نئوپان یاد صددانه یاقوتش افتاد و هنگام عکس یادگاری برای کارگران کارخانه این بیت را خواند: صد دانه تخته، دسته به دسته/با نظم و ترتیب یکجا نشسته 
-اعضای جوان کاروان هم که از دیدن خروارهای چوب در کارخانه نئوپان گنبد به وجد آمده بودند یک عکس یادگاری با الوارها انداختند. 
-در کارخانه نئوپان با توجه به شرایط اقتصادی، اقتصاد مقاومتی با طعم شیعه و سنی در حال اجرا شدن است که برخی قطعات و ملزومات صنعتی هم به دست مهندسان ایرانی تولید شده است که هزاران دلار صرفه جویی داشته است. 
 
- عبدالجلیل گوگلانی روابط عمومی شرکت نئوپان در خلال بازدید از رسم و رسومات ترکمن ها می گفت، از جمله رسومات ازدواج شان که فقط دختر به ترکمن ها می دهند. 
-هنگامی که کاروان سرزمین برادری برای زیارت وارد بارگاه امامزاده یحیی بن زید(ع) شدند، کودک خردسالی از سر شوق به سمت مصطفی رحماندوست آمد و حتی تا غبارروبی مزار شهدا او را همراهی می کرد، در نهایت هم یک عکس یادگاری با رحماندوست انداخت. 
-اعضای کاروان که مشغول تماشای مسابقه اسبدوانی بودند، رحماندوست و حجت الاسلام نواب با دیدن مانیتورهای صداو سیما فرصت را غنیمت شمردند و از نزدیک در جریان پخش برنامه زنده قرار گرفتند. 
- غلامرضا امامی از اعضای کاروان هنگامی که عکس شهید عبدالغفور حلیمی فرزند عالم اهل سنت ترکمنی خدابردی قاری سلیمی را مشاهده کرد، گفت: زمینه تصویر آبی فیروزه ای است و با لباس من هم همرنگ است، من عاشق رنگ پیروزه هستم، اصل کلمه پیروزه است، اما هنگامی که زبان عربی وارد ایران شد به نام فیروزه مشهور شد. 
-پسر خدابردی قاری سلیمی می گفت، پدرش در راهپیمایی 22 بهمن با ویلچر حضور پیدا کرد و از آنجایی که می خواست شعار بدهد، مشتش را گره کرده بود که بعد از راهپیمایی ساعت ها مشتان دست خدابردی قادری باز نشد، دو تن از اعضای کاروان سرزمین برادری با شنیدن این حرف بر دستان این عالم اهل سنت بوسه زدند. 
-از آنجایی که گروه مستند سازی هم همراه با کاروان حضور داشتند، روح الله رضوی معاون بین الملل امت واحده در چهار زبان فارسی، انگلیسی، عربی و اردو در دست خدابردی به تشریح اهداف سفر این کاروان پرداخت و به مزاح گفت: دو سه زبان دیگر هم بلد هستم که بعداً برملا می کنم! 
-اسم نوه خدابردی قاری سلیمی محمدحسین بود که با زبان شیرین کودکی اش سعی می کرد خودش را به پدربزرگش برساند. 
-حضور کاروان در منزل شهیدان قربانی موجب شور و شعف این خانواده شده بود، به گونه ای که از چند روز قبل خودشان را برای استقبال از کاروان سرزمین برادری آماده کرده بودند و با غذای سنتی «بورگ» از مهمانان پذیرایی کردند، البته هنگام خداحافظی مادر شهیدان قربانی که به علت کهولت سن از عصا استفاده می کرد، عصایش را بر زمین انداخت و با ظرف حاوی بورگ ها به سمت حجت الاسلام براتی و امامی رفت و تعارف کرد که از بورگ ها بیشتر بردارند، حتی به نوه اش گفت مشمع بیاورد تا اعضای کاروان با خودشان به همراه ببرند. 
-همسر حاجی محمد قربانی هنگامی که از خوبی های مادر شهید صحبت می کرد، دختر شهید گفت: مادربزرگم خیلی کم حرف است، در این هنگام حجت الاسلام براتی گفت: مادرشوهر خنده رو، خوشرو و کم حرف معلومه مادرشوهر خوبی است! با این سخن صدای خنده در فضای خانه بلند شد. 
-امیرحاج رضایی در مدرسه مختومقلی فراغی برای دانش آموزان سؤال سختی طرح کرد: چرا یک پنالتی سه امتیاز ندارد؟! که هیچ دانش آموزی نتوانست پاسخ دهد و در آخر خود حاج رضایی پاسخ معمایش را داد. 
-در بازدید از برج قابوس، علی مرادخانی از خبرنگاران کاروان سرزمین برادری با آواز سنتی خود جمع را مستفیض کرد که پژواک صدا بر زیبایی صوت او افزود، این اتفاق منجر شد که اعضای کاروان سرود «ای ایران، ای مرز پر گوهر» را با یک دیگر زمزمه کنند. 
-حجت الاسلام براتی برای دانش آموزان از پاسی که یک شیعه(دژاگه) داد و گلی که یک سنی(سردار آزمون) زد، سخن گفت که ماحصل تلاش آن ها یک گل ملی شد که به نام ایران ثبت شد و بیان کرد: در خصوص مسائل وحدت هم همین طور است و باید شیعه و سنی همیشه را در کنار هم باشند تا کارهای بزرگی انجام شود. 
-حضور ترکمن ها با لباس های محلی در برنامه نشست نخبگان، اساتید و دانشجویان گنبد با اعضای کاروان سرزمین برادری حال و هوای خاصی به مراسم بخشید، از اجرای برنامه رقص خنجر تا اجرای سرود دختران نوجوان موجب شد که حضار با تشویق های ممتد خود آن ها را تشویق کنند. 
-از آنجایی که در نمازجمعه اهل سنت شهر گنبد تنها آقایان حضور دارند، خانم های خبرنگار برای اقامه نمازجمعه به سوی نماز جمعه اهل تشیع این شهر رهسپار شدند. 
-دیدار با زهرا دانایی طوس آخرین برنامه کاروان سرزمین برادری بود که به دلیل کمبود وقت و رسیدن به فرودگاه قرار بود در مدت کوتاهی انجام شود، اما پدر زهرا دانایی طوس اصرار داشت که مهمانان چایی میل کنند و به شوخی گفت: اگر چایی بخورید پروازتان تأخیر خواهد داشت! همین هم شد و پرواز گرگان به تهران با نیم ساعت تأخیر انجام شد. 
-هنگامی که کاروان سرزمین برادری به سمت فرودگاه در حرکت بود، اعضای جوان کاروان در اتوبوس برای خودشان جشن وحدت گرفتند و دقایقی را به شادی و سرور سپری کردند. 




نظرات کاربران