در حال بارگذاری ...

برای نیل به اهدافی مقدس و ارزشمند از تامین سعادت و کرامت بشر تا حفظ امنیت و وحدت ملی، چاره ای نیست جز این که راه طولانی اخوت و اعتماد و تولید سرمایه اجتماعی پیموده شود؛ راهی که معنای «وحدت من و تو»، را از «لزوم هماهنگی تو با من» و «تبعیت تو از من»، به «وحدت ما با هم» برای اسلام و برای ایران تغییر دهد!

دکتر فروز رجایی فر
 
 اکنون که افتخار دارم در معیت کاروان اخوت اسلامی به سرزمین برادری سفر کنم، لازم می دانم بعضی نگرانی ها را در حوزه تعامل با « اهل سنت ما» بیان کنم؛[1] اگرچه و بناچار نمی توان به ابعاد و وجوه کامل این قضیه پرداخت. 
بنده که یک فعال حامی فلسطین و نهضت جهانی اسلامم و به اصل «وحدت» در منظومه فکری انقلاب اسلامی اعتقاد کامل دارم، پس از سی و شش سال از پیروزی انقلاب احساس می کنم که اگر چه این اصل در سطح نظری همچنان مورد تایید حاکمیت است و خوشبختانه دچار استحاله نگردیده و به دیدگاه های تند انحرافی تسلیم نشده، اما فی الواقع و به بهانه های مختلف، آن طور که باید و شاید، هم در کلیت نظام و هم در سطح مردمی و عملیاتی، آثار قابل مشاهده و شایان تحسینی نداشته است. این جاست که به عنوان یک ایرانی مسلمان و یک فعال حوزه وحدت اسلامی و به طور خاص یک حامی ملت مظلوم فلسطین احساس خطر می کنم. 
1. من احساس خطر می کنم از این که جریان هایی در این گوشه و آن گوشه محافل علمی دینی، که قاطعانه و علنی با نظریه اسلام سیاسی حضرت امام (ره) مخالف بودند، امروز که تلاش های پربرکت امام در قالب جمهوری اسلامی ایران به بار نشسته، می خواهند میوه چین قدرت حاکم شوند و با اهرم فشار بر حاکمیت، دیدگاه های مهجور خود را دیکته و ترویج کنند و نقاط مرتفع اندیشه امام راحل ـ همچون وحدت اسلامی ـ را نشانه بگیرند و شهید و مدفون کنند. 
جریانی که با تخطئه آرمان «وحدت» حضرت امام و رهبری معظم، بی پروا به دنبال «برائت» است و با انواع شایعات و فریبکاری برای خود پامنبری جمع می کند و با اعمال فشار بر نظام، راه را بر تحولات مطلوب و مورد نیاز و ضروری اصل وحدت مسدود می کند. آیا برای بسیاری از شبهاتی که در پی مانع تراشی این جریان مخالف وحدت اسلامی ایجاد شده و دشمن را شاد و قادر ساخته که از این مسیر بذر تفرقه و اختلاف بر خاک میهن ما بریزد، پاسخ در خوری داریم؟ 
البته این بسیار واضح و مبرهن است که مملکت ما یک جمهوری اسلامی است و نمونه مردمسالاری دینی است و اقلیت ها هم در مجلس شورای اسلامی نماینده دارند. اقلیت های قومی و مذهبی به نظام و مملکت خود دلبستگی دارند و یک موی گربه ایران را با عالمی عوض نمی کنند! اهل سنت کرد و ترکمن و بلوچ و عرب خود را اول ایرانی و مسلمان می بینند و وظیفه اسلامی خود را خنثی کردن وسوسه خناسان و حفظ برادری و وحدت با برادرانی که به برکت ترکیب خون فرزندان همین ملت به قدرت سیاسی دست یافته اند، می دانند. اقلیت های شریف مسیحی و یهودی و زردشتی هم همین قدر که در امور شخصیه استقلال عمل دارند و به میزان جمعیت خود در تعیین سرنوشت کشور دخالت دارند، راضی اند. البته بسیار نارضایتی های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی هم هست که شیعه و سنی و عرب و عجم ندارد و همه ملت به یکسان با عوارض آن درگیرند و رنج می برند. بلی؛ این بخشی از پاسخ است؛ لکن ...... 
2. من در شگفتم از این که علیرغم استمرار شعار وحدت و برگزاری همه ساله هفته وحدت با مقتضیات خاص و قابل انتقادش، پس از این هفته و پخش تصاویر مداحی ها و دف زنی های زیبای کردی و سخنان بعضی شیوخ اهل سنت کشور در منقبت رسول الله(ص)، اقلیت بزرگ «اهل سنت ما» تا سال دیگر به محاق می رود و کماکان در چارچوب رسانه ملی و رسانه های وابسته به نظام، جای مناسبی برای طرح مسائل و دغدغه ها و نیازهای اجتماعی و اقتصادی خود ندارد. 
این عدم حضور و دیده نشدن « اهل سنت ما» در کنار ما و در زندگی روزمره ما، امکان شناخت بلاواسطه ما از اعتقادات آنان را سلب کرده و پل های ارتباطی روحی ـ روانی و عاطفی ما را با برادران خود قطع می کند و چه بسا قطع کرده است! 
من از بعد مردمی، احساس نگرانی و خطر می کنم که «اهل تشیع ما» ـ که حالا در هرم قدرت سیاسی در جای بالا نشسته است ـ هرگز خود را درگیر وجوه مردمی اصل وحدت اسلامی و انجام وظایف خود نکرده است؛ تفاوت «اهل سنت ما» با «وهابیون» و اعتقادات آن ها را نمی داند و به لحاظ بعضی سوء تفاهم های ناشی از همین قطع مستمر ارتباطات و جریان اطلاعات، با تمام ادعای وفاداری به اصول و آرمان های انقلاب، اصل برادری و وحدت اسلامی را پشت سر انداخته و در عمل معطل ساخته است. 
من از جنبه عملکرد حاکمیت هم احساس خطر می کنم که به «اهل سنت ما» چنین القا و تلقین شود که موضوع «وحدت» نه تنها اصلی از اصول فکری این انقلاب اسلامی نیست؛ بلکه به واقع تمهیدی برای پوشاندن فاصله ها و نمایشی است مفرح که بینندگان را برای ساعاتی سرگرم و از دنیای واقعیت ها دور می کند؛ در حالی که بیرون از سالن نمایش، در دارد بر پاشنه دیگری می چرخد! 
3. من هشدار می دهم که نوعی تقابل مستمر میان دو امر « آزادی » و « امنیت » از بدو انقلاب، تا کنون آثار منفی متعددی در نیل به آرمان های عالی نظام داشته؛ از جمله این که موجب شده است که اقلیت بزرگ اهل سنت تهران ـ که غالباً بسیار متشرع و مقید به آداب اسلامی نیز می باشند ـ از بعضی حقوق اولیه خود مثل برگزاری نماز جمعه و جماعت در محلی شایسته و بایسته باز داشته شوند. 
عدم وجود یک مسجد با شکوه برای «اهل سنت مان» در پایتخت ایران که به واقع امید است ام القرای جهان اسلام باشد و انوار اسلام ناب رسول الله (ص) را به جهان بازتاب دهد، و منادی و طراح اصل وحدت اسلامی است، نقطه ضعف بزرگی است که برای من قابل درک و هضم نیست؛ زیرا بارها مثلا در بیروت، یا چرا راه دور برویم؛ در همین چابهار زیبا، مکرر، اذان مکرر شیعه و سنی را از ماذنه دو مسجد نزدیک به هم شنیده ام. آیا در چابهار به لحاظ وجود دو مسجد در یک محله، دنیا آخر شده است؟! آیا امنیت عمومی و یا ضریب نفوذ قدرت نظام به خطر افتاده است؟! آیا برخورد منفی و تاسف برانگیز با این تقاضای مشروع در نظام انقلابی و اسلامی ما و در کنار آن مطالبه حقوق شیعیان از دولت متحجر و مرتجع سعودی تناقضی آشکار نیست؟! 
4. چرا احساس خطر نکنیم وقتی که جریان فاسد و ضد اسلام وهابیت و بازوی نظامی جنایتکار آن، نام و تصویر « اهل سنت ما» را مصادره و مخدوش کرده و می رود تا با خوانش قرون وسطایی از اسلام عزیز، طوفان اسلام هراسی را در جهان به پا کند و در سایه مصادره ارزش ها و با شعار جهاد و شهادت و میهمانی سفره حبیب ما، رسول خدا(ص) و استقبال حوریان بهشتی، دل ها و دست های جوانان مؤمن و خداترس مسلمان را با خود همراه کند؟! 
همه باید احساس خطر کنیم از رخنه پدیده شومی که سران خونریز سراپا مسلح و مرتجع آن با نام اسلام و با توطئه اردوگاه کفر و شرک جهانی، مسیر مبارزه اسلام با صهیونیسم غاصب و قصاب را منحرف ساخته و منازعه را به داخل جهان اسلام و امت اسلامی کشانده اند. مصیبتی که مصائب فلسطین را از اولویت جهان اسلام خارج کرده و از قرآن کریم و دین رحمانی اسلام، تروریسم فهم و تروریست تولید می کند! آیا در بدنه اجرایی و عملیاتی این هیولای رعب آور ارهابی، خیل جوانان مسلمان عاشق جهاد و شهادت نیستند که با فریب سران مرتبط با اسراییل و به انگیزه خدمت به اسلام، از اقصی نقاط جهان به اردوی سلاخان قرن بیست و یکم هجرت می کنند و تیغ تیز بر «دیگران»، چه سنی و چه شیعه و چه پیروان دیگر ادیان الهی و نوع بشر می کشند؟! 
و در این میان، فاتح همه میدان ها غاصبان صهیونیست و گوشت قربانی، فلسطین مظلوم است! 
من که انفجار نور را در صبح طلوع انقلاب اسلامی ایران دیده ام و اسلام سیاه این پرچم های سیاه را نمی شناسم و از ظلمات تو در توی آن می ترسم، در پی چراغی هستم که مار را از ریسمان بنمایاند و جوانان ایران، جهان اسلام و چه بهتر که جوانان آمریکا و اروپا و کلاً بشریت را از شر ابلیس و انحطاط برهاند. تفرقه میان امت اسلامی، نور هدایت را خاموش می کند و غبار فتنه ها را برمی انگیزد. اگر «جوان اهل سنت خودمان» به نیت خیر و صداقت ما در ادعا و عمل به شعار «وحدت» اعتماد کند، دیگر محرومیت منطقه خود را نه امری تحمیلی و برخاسته از تبعیض، بلکه بخشی از دشواری مسیر توسعه کشور خواهد دانست که برای رفع آن باید کمر همت بست. 
برای نیل به اهدافی مقدس و ارزشمند از تامین سعادت و کرامت بشر تا حفظ امنیت و وحدت ملی، چاره ای نیست جز این که راه طولانی اخوت و اعتماد و تولید سرمایه اجتماعی پیموده شود؛ راهی که معنای «وحدت من و تو»، را از «لزوم هماهنگی تو با من» و «تبعیت تو از من»، به «وحدت ما با هم» برای اسلام و برای ایران تغییر دهد! 
 
پانوشت:
[1] «اهل سنت خود ما» عبارت زیبایی است که مرجع عالیقدر شیعه آیت الله العظمی سیستانی به جای « برادران اهل سنت » توصیه فرمود که به معنای نبود هرگونه فصل و تفکیک مابین شیعه و اهل سنت است.




نظرات کاربران