پاسخ کلی که باید به استدلال داعشی ها درباره اثبات یا عدم اثبات این مسایل تاریخی (آتش زدن مجرمان توسط خلفا) داده شود اینست که «خداوند دستور داده از آنچه نازل فرموده است و از پیامبر(ص) پیروی کنیم و دستور پیروی از سَلَف(صحابه و پیشینیان) را نداده است».
حسن فرحان المالکی
(اندیشمند عرب و پژوهشگر تاریخ و حدیث) [1]
ترجمه و نگارش پاورقیها: اسلام ملکی معاف
توضیح: آنچه داخل پرانتز یا {} آمده و نیز پاورقیها از مترجم است.
توضیح مهم: اگر نخستین بار است نوشته های علامه حسن المالکی را مطالعه می کنید لازم است حتما پاورقیها را نیز مطالعه فرمایید تا سوء تفاهم رخ ندهد.
بحثی که میان ابراهیم عیسی[2] و حبیب الجفری[3] درباره موضوع سوزانده شدن «فجاءة سلمی» توسط ابوبکر[4] درگرفت[5] برای اینکه نتیجه بخش باشد به این «اصل زیربنایی» نیاز دارد که «حتی اگر ثابت شود که این کار انجام شده ، دلیل بر شرعی بودن آن نخواهد بود». اهمیت این «اصل» از اینکه ابوبکر چنین کرده یا نکرده بیشتر است. همچنین آنچه که نواصب به امام علی(ع) نسبت می دهند و ادعا می کنند که زندیقان را با آتش سوزانده است – گرچه دروغ است – [6] اما اگر این اصل کلی را مبنا قرار دهیم که «تشریع صرفا از آن خداست و دیگران حق تشریع ندارند» به تمام این بحثها خاتمه خواهد داد.
پاسخ کلی که باید به استدلال داعشی ها درباره اثبات یا عدم اثبات این مسایل تاریخی (آتش زدن مجرمان توسط خلفا) داده شود اینست که «خداوند دستور داده از آنچه نازل فرموده است و از پیامبر(ص) پیروی کنیم و دستور پیروی از سَلَف(صحابه و پیشینیان) را نداده است».
مسلمانان نخست به این قاعده نیاز دارند. این قاعده همان « اِتَّبِعوا ما أنزِلَ إلیکم مِن رَبِّکُم » (سوره اعراف، آیه 3) است. پس در گام نخست باید این اصل را مبنا قرار بدهیم. سپس در گام بعدی بحث کنید که آیا این روایات درست است یا نه؟ بنابراین نباید سَلَف (صحابه و پیشینیان ) را بیش از خود خداوند مورد تجلیل و تعظیم قرار دهیم. همچنین نباید میراث روایی که به دست ما رسیده است را بالاتر از قرآن قلمداد کنیم.
کسانی که از همین نقطه های طبیعیِ آغازین شروع می کنند نجات می یابند اما کسانی که از همین آغاز به بیراهه می روند تا آخر مسیر در گمراهی خواهند ماند. بنابراین اینکه این روزها بیشتر بحثها بر سر اینست که «آیا از نظر تاریخی اثبات شده که صحابه و فقها کسانی را آتش زده اند یا نه؟» یک امر ناراحت کننده بلکه نگران کننده است زیرا نشان می دهد کسانی که اینگونه بحث می کنند قرآن را منبع شریعت نمی دانند بلکه در واقع انسانها (صحابه و فقها) را معیار و ملاک تشریع می دانند.
هر مقدار که به فلان صحابی یا فلان فقیه علاقه داشته باشی باز هم باید خداوند نزد تو محبوبتر باشد. پس چرا رحمت خداوند را رها می کنی و به قساوت بشری اتکا می کنی؟! چرا تشریع خدا را به کناری می گذاری تا از عملکرد بشر را مبنا قرار دهی و ...؟!
موضوع آتش زدن آن خلبان اردنی و امثال او یکی از آزمونهای خداوند برای ماست تا دلها و ذهنهای ما را خالص کند. خداوند می خواهد ببیند چه کسی براستی خداپرست است و چه کسی صرفا ادعای دروغین دارد؟
من درباره داستانهایی که درباره آتش زدن مرتدان و شورشیان توسط ابوبکر و خالد بن ولید نقل می شود پژوهش مستقلی انجام نداده ام ولی درباره اینکه ادعا می شود که علی(ع) ، زندیقان را آتش زده است تحقیق کرده ام و برایم معلوم شده که دروغ بوده است.
کتاب من با عنوان «اسلام خدا و اسلام بشر» - که هنوز چاپ نشده به نمونه های فراوانی از «اسلام بشر» که به میراث روایی مسلمانان نفوذ کرده و بر دل و ذهن مسلمانان مسلط شده می پردازد. یکی از جلوه های «اسلام بشر» همین موضوع «آتش زدن مجرمان» است. البته گزارشهای تاریخی درباره آتش زدنِ افراد همه بر یک منوال نیستند ؛ برخی از آنها ضعیفند و برخی قوی هستند[7] و درباره برخی دیگر تحقیق نکرده ام.
در هر حال این عمل شنیع را فقیهان افراطی به پیروی از «سَلَف»(صحابه و پیشینیان) وارد شرع کرده اند! برای من روشن است که اطاعت از امر خداوند که فرموده از آنچه نازل فرموده پیروی کنیم برای مسلمانان بسیار دشوار است. ما گمان داشتیم که اطاعت از این دستور الهی آسان است زیرا یادمان نبود که خداوند ما را از طریق کسانی که در دلهای ما از جایگاه و منزلت عظیمی برخوردارند[8] خواهد آزمود. گمان نکنید اینکه انسان فقط خدا را بپرستد آسان است بلکه بی نهایت دشوار است. مردم معمولا شرط می گذارند که پرستش خداوند حتما همراه با پرستش دیگران[9] باشد ولی خداوند این شرک را از ما نخواهد پذیرفت. با این حال ما خود را متقاعد می کنیم که خداوند این (شرک عملی) را دوست دارد!!
کسانی که خداوند درباره آنان فرموده که «یخادعون الله و الذین آمنوا» ، بسیار هیاهو و پرحرفی می کنند تا مؤمنان را قانع کنند که خودِ خداوند دوست دارد که در امر تشریع ، دیگران را با او شریک بدانیم. این فریبکاران شاید بتوانند مؤمنان را بفریبند اما خداوند را نخواهند توانست فریب بدهند. اینان که تلاش می کنند خداوند و اهل ایمان را فریب بدهند در مرحله بیان جزئیات و فروعات ، به خوبی و با قدرت سخن می گویند اما در مقدمات و کلیات کم می آورند. اگر مقدماتِ بی اساس آنها را نپذیری ، در فروعات و جزئیات نیز خواهی توانست ادعاهایشان را باطل کنی. مثلا اگر مقدمه هایی مثل « لزوم پیروی از سلف یا صحابه» ، «حجیت عملکرد صحابه» ، «ادعاهای دروغینِ إجماع» و غیره را بپذیری ، در واقع تیر خلاص را به خودت زده ای! و از آنان شکست خواهی خورد.
باید به آنها بگویی که ما اولا مأمور به پیروی از دستورات خداوند(آیات قرآن) هستیم و البته برای اجرای آیات الهی باید مطئمن شویم که آن را به درستی فهمیده ایم. ثانیا مأمور به اطاعت از پیامبر(ص) هستیم ولی باید اولا نسبت به صدور حدیث مورد بحث از پیامبر(ص) اطمینان پیدا کنیم و ثانیا مطمئن شویم که حدیث را به درستی فهمیده ایم. ما هرگز مأمور نیستیم که از صحابه یا سلف یا نسلهای بعدی پیروی کنیم. البته یک آیه هست که می گوید: «و الّذین اتَّبَعوهُم بِإحسانٍ»[10] که از کسانی است که به نیکویی از پیشکسوتانِ مسلمان پیروی می کنند تجلیل می کند. البته این نیز با قید «بإحسانٍ» آمده یعنی در صورتی که «به نیکویی پیروی کنند» مورد تجلیل هستند. این قید نشان می دهد «پیرویِ کورکورانه» مورد نظر نیست زیرا «پیرویِ کورکورانه» مصداق «پیروی نیکو» نیست. اینکه انسان از همه کارهای آنان (صحابه) پیروی کند و کاری به طاعت یا معصیت بودنِ عملکرد آنان نداشته باشد مصداق «پیروی نیکو» نیست. قید «بإحسانٍ» را دستکم نگیرید زیرا خداوند بیهوده از الفاظ استفاده نمی کند.
اگر مسلمانان از آنچه بر آنان نازل شده بود پیروی می کردند، در این باتلاق گرفتار نمی شدند که بخواهند چنین کارهای شنیع و فجیعی را به عنوان شرع قلمداد کنند و امروز دچار این تنگناها و بگومگوها و تردیدها نبودیم.
پیروی از آنچه خداوند نازل فرموده موجب رحمت و عطوفت است.
اگر مسلمانان از آنچه خداوند نازل فرموده پیروی می کردند می دانستند که حتی جنگیدن نیز تنها با «متجاوز» - خواه کافر یا مسلمانِ شورشی باشد - جایز است چه رسد به آتش زدن ، مُثله کردن و امثال آن که درباره هیچکس جایز نیست.
اگر مسلمانان از آنچه خداوند نازل فرموده پیروی می کردند می دانستند که سیره پیامبر(ص) در فراخواندن مردم به اسلام چنین بوده که تا وقتی دستشان به خون مسلمانان آلوده نشده بود با آنان نمی جنگید و حتی بعد از آنکه دستشان به خون مسلمانان آلوده می شد پیامبر(ص) باز هم «مسالمت» را به متجاوزان ِ قاتل پیشنهاد می کرد و اگر نمی پذیرفتند جنگیدن با آنان جایز شمرده می شد. امام علی(ع) نیز که پیامبر(ص) او را به سوی یمن گسیل داشت دقیقا همین را از پیامبر(ص) نقل کرده است و عملکردش در جنگهایش چنین بوده که می گفت: «شما آغازگر جنگ نباشید». از این رو بود که امام علی(ع) در جمل ، صفین و نهروان می گفت « تا وقتی آنان شروع به جنگیدن نکرده اند با آنان کارزار نکنید ، فراریان را دنبال نکنید ، هیچ زخمی را به قتل نرسانید و ....». همه این توصیه ها در حالی بود که پیش از آغاز جنگ ، دستِ طرف مقابل ، به خون شیعیان امام علی(ع) آلوده شده بود. اصحاب جمل قبل از آغاز جنگ جمل مرتکب قتل شده بودند و در صفین و نهروان نیز چنین بود. با اینهمه امام علی(ع) به سپاهیان خود توصیه می کرد که «شما آغازگر نباشید». در لینک زیر یک نمونه از عملکرد امام علی(ع) در جنگ جمل به عنوان مثال بیان شده است: (باب لا یبدأ الخوارج بالقتال حتى یسألوا ما نقموا ثم یؤمروا بالعود ثم)
وقتی رفتار امام با شورشیانی که دست به خونریزی زده بودند چنین باشد معلوم است که با کسانی که اساسا در جنگ مشارکت نکرده بودند بسیار مسالمت آمیزتر بوده است.
بخاطر همین خویشتن داری ، پرهیز و اخلاق علوی است که عقاد[11] ، «اخلاق رزم» را به عنوان کلید شخصیت امام علی(ع) شناسانده است اما ناصبیهایی همچون عکرمه[12] که دوست نداشتند امام علی(ع) با چنین اخلاقی شناخته شود کارهایی را به او نسبت دادند که انجام نداده بود. روایت عکرمه را دیگران نیز دست به دست کردند و رواج دادند، فقهای درباری این روایت را وارد فقه و قانون عمومی کردند تا خشونت به همه منسوب باشد. بعدها شیعیان نیز به عنوان گردآوری روایات ، به نقل این روایات دست زدند.
البته پیش از آنکه به امام علی(ع) افترا ببندند ، به پیامبر صلوات الله علیه نیز دروغهای بسیاری منسوب کرده بودند مثلا گفتند که ایشان به مردم شبیخون می زد[13] ، آنان را شکنجه می کرد و چشمانشان را در می آورد[14] و اعدامهای بزرگ انجام می داد و الی آخر.
من برخی از جلوه های هدایت نبوی را در کتاب «حریة الاعتقاد» بیان کرده ام ولی آنچه {از حقیقت} گفته ام از آنچه حکومتها و فقیهان درباری درباره پیامبر(ص) {به دروغ} نقل کرده اند کمتر است. ما یک امتحان بزرگ را تجربه می کنیم و نمی توانیم به همه جعلیات اینها رسیدگی کنیم.
برای مطالعه کتاب «حریة الاعتقاد فی القرآن الکریم و السنة النبویه» اینجا را کلیک کنید
نوسازی {در عرصه اندیشه و عمل اسلامی} به مردانی نیاز دارد که قرآن را درک کنند، شیطان و پیروانش را و نفاق و منافقان را بشناسند و بدانند که مردم از قدیم گوش به سخن شیاطین می داده اند و تأثیر آنان در فرهنگ چقدر است ...
اما چنین مردانی کجایند؟
لینک متن اصلی این یادداشت :
http://almaliky.org/news.php?action=view&id=1029
پانوشت:
[1] . علامه شیخ حسن فرحان المالکی یکی از اندیشمندان و از محققان برجسته علوم حدیث و تاریخ در جهان اهل سنت است. وی گرچه در یک محیط کاملا سنی و وهابی پرورش یافته و مدتها از دروس بن باز (مفتی سابق عربستان) استفاده کرده اما به خاطر وارستگی شخصی و روحیه حق طلبی اش به تدریج متوجه تناقضهای فراوان در مذهب وهابیت شد. وی هم اکنون از برجسته ترین منتقدان وهابیت است و آثار متعددی در نقد وهابیت نگاشته است. وی در حال حاضر از هیچیک از مذاهب رسمی شناخته شده پیروی نمی کند و خود را یک مجتهد فرامذهبی می داند و اندیشه هایش چیزی بین تشیع و تسنن است. از ویژگیهای بارز علامه حسن فرحان المالکی تجلیل فراوان از اهل بیت علیهم السلام ، نگاه انتقادی نسبت به بنی امیه و بیان صریح و شجاعانه دیدگاههاست. وی حتی نسبت به خلفای ثلاثه نیز ملاحظات انتقادی دارد اما شیفته شخص امیرالمومنین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام است. در حال حاضر مهمترین تفاوت او از نظر عقیدتی با شیعیان اثناعشری اینست که به عصمت مطلق برای انبیاء ع و اهل بیت ع اعتقادی ندارد اما آنان را انسانهای برگزیده ، وارسته و دارای مقامات والای قرب الی الله می داند.
[2] . ابراهیم عیسی شخصیت رسانه و مجری مشهور تلوزیونهای مصری است. وی نگاه انتقادی نسبت به برخی از صحابه دارد از این رو به تشیع متهم شده است. وی تابستان گذشته در برخی از برنامه های تلوزیونی خود درباره ضرورت وحدت اهل سنت با شیعیان و رفع سوء ظن نسبت به تشیع سخن گفت.
[3] . شیخ حبیب علی الجفری یک روحانی جوان سنی و دارای گرایش صوفیانه و ضدوهابی است. وی یمنی الاصل است اما در سراسر جهان عرب به عنوان یک چهره محبوب دینی شناخته می شود. برداشت وی از اسلام بسیار مسالمت جویانه است . ویژگی دیگر وی اظهار شیفتگی نسبت به اهل بیت علیهم السلام است که موجب شده وهابیها او را به تشیع متهم کنند.
[4] . در کتب تاریخ و حدیث آمده که ابوبکر دستور داد شخصی به نام فجاءة السلمی را زنده زنده در آتش بسوزانند. وی بعدها در هنگام احتضار از چند کار خود اظهار پشیمانی کرد از جمله به دست گرفتن خلافت ، هجوم به خانه فاطمه {س} و سوزاندن فجاءة سلمی. منبع: تاریخ طبری ، دار التراث – بیروت ، ج3 ، ص430 و سیر أعلام النبلاء ، ذهبی، دار الحدیث- القاهرة ، ج2 ، ص364
[5] . اخیرا پس از سوزانده شدن معاذ الکساسبه (خلبان اردنی) توسط داعش ، یک بحث رسانه ای میان ابراهیم عیسی و حبیب علی الجفری درباره آتش زدن مجرمان توسط ابوبکر در گرفته است. شیخ حبیب الجفری روایت مربوط به آتش زدن فجاءة سلمی توسط ابوبکر را رد می کند اما ابراهیم عیسی در برنامه ای در شبکه تلوزیونی اون تی وی مصری اصرار دارد که ابوبکر این کار را انجام داده ولی عمر بن خطاب با این کار مخالف بود و بعدا ابوبکر نیز از آتش زدن فجاءة پشیمان شده است. ابراهیم عیسی می خواهد بگوید که اندیشه مسلمانان از جنایات داعش مبرا نیست و صحابه نیز از این شاتباهات کرده اند و باید دیدگاه خود در خصوص عدالت و تقدیس صحابه را اصلاح کنیم.
[6] . از قرن سوم در برخی از کتب روایی شیعه و سنی نقل شده که امام علی ع چند نفر از جمله عبدالله بن سبأ را که به الوهیت آن حضرت اعتقاد داشتند با آتش سوزانده اند. تحققیات جدید نشان داده که ریشه اصلی این داستان به دروغهای شخصی به نام سیف بن عمر تمیمی که از ناصبیها بوده بر می گردد و بعدها برخی از شیعیان ساده لوح نیز به نحو دیگری همین داستان را رواج دادند. علامه سید مرتضی عسکری کتاب با عنوان «افسانه عبدالله بن سبا» نوشته و اثبات کرده است که این شخصیت وجود خارجی ندارد.
[7] . مقصود نوینسده از «ضعیف» اینست که اسناد و قرائن تاریخی و روایی ضعیفی درباره آن وجود دارد و قابل اثبات نیست و مقصودش از «قوی» اینست که اسناد و قرائن تاریخی و روایی قوی برای اثبات این موضوع وجود دارد. مثلا روایت آتش زدن برخی از مرتدان توسط امیرالمومنین علی ع ضعیف بلکه جعلی است.
[8] . نویسنده این مقاله قبلا سنی بوده و امروزه وضعیتی بین شیعه و سنی دارد و در این مقاله روی سخنش با اهل سنت و وهابیهاست. بنابراین منظورش از « کسانی که در دلهای ما از جایگاه و منزلت عظیمی برخوردارند » ، دقیقا صحابه و خلفای ثلاثه است.
[9] . توضیح مترجم. مقصود نوینسده از «دیگران» ، غیر خداوند است یعنی صحابه و شخصیتهای محبوب اسلامی در جهان اهل سنت.
[10] . سوره توبه ، آیه 100
[11] . عباس محمود العقاد نویسنده کتاب «عبقریة الامام علی رضی الله عنه»
[12] . عکرمة بن عبد اللّه بربری متوفای سال 105 هجری که غلام عبدالله بن عباس بوده و روایات فراوانی در کتب حدیث و تفسیر و تاریخ از او نقل شده است. وی از نظر عقیدتی دارای گرایش به خوارج و دشمنی با اهل بیت ع است.
[13] . صحیح البخاری(چاپ دار طوق النجاة)، ج3 ، ص148 ، حدیث شماره 2541
[14] . صحیح البخاری(چاپ دار طوق النجاة)، ج4 ، ص62 ، حدیث شماره 3018