در حال بارگذاری ...

تا آنجایى که می توانید بر مبنای روش بیان محاسن خود عمل کنید، نه بیان سیئات دیگران. این هم نص کلام امام رضا «ع» است که: «فإن الناس لو عرفوا محاسن کلامنا لاتبعونا» شما احتیاجى ندارید که بگویید دیگران بد هستند. شما محاسن و اخلاق و اعتقادات ما را بگویید. خود مردم مقایسه مى کنند و متوجه مى شوند ما چه داریم و دیگران با چه مخالفند.

  آیت الله سید کمال الحیدری

 
اختلافات تمام شدنی نیست 
ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، اکنون حدود یک میلیارد و هفتصد میلیون مسلمان ده ها فرقه و مذهب با عناوین اسلامى در دنیا داریم. مطمئن باشید تا ظهور امام زمان(عج) نه شیعیان از بین می روند و نه سنی ها، نه صوفیان از بین می روند و نه اخباریون، نه متکلمین از بین می روند و نه فلاسفه. حالا امکان دارد یک روز قدرت با اینها باشد و اینها غلبه کنند و یک روز قدرت با آنها باشد و آنها غلبه کنند. یک روز قدرت با مامون است و معتزله غلبه می کنند و یک روز قدرت با متوکل است و حنابله غلبه می کنند. اینها از سنت هاى تاریخى است، اینطور نیست که ما تصور کنیم یک روز همه در یک صراط و هم سوى هم می شوند، این اصلا خلاف سنت هاى قرآنى است. 
پس اختلاف سرجایش خود هست و هیچ کارى هم نمی شود کرد. چون پیشرفت انسان و رسیدنش به هدف، با اختلاف است نه بی اختلاف. این یک اصل قرآنى است و تاریخ هم آن را ثابت می کند. پس ما چه باید بکنیم؟ 
اصل اول: ما دو راه داریم. یک راه اینکه بیاییم هر چه اختلاف داریم، مدام از آن دم بزنیم. اگر قرار باشد هرچه اختلاف باشد، ما دائم از آن دم بزنیم، حتى در مذهب واحد و در جاى واحد مردم به جایى نمی رسند. 
راه دوم این است که مشترکات را تا جایى که می توانیم بیان کنیم. حال این مشترکات، مشترکات تشیع باشد و یا مشترکات شیعه و سنى و یا مشترکات مسلمان ها و مسیحی ها باشد یا مشترکات مسلمان ها و یهودی ها باشد یا حتی مشترکات بنى الانسان باشد. چون خیلى از مسائل بعد انسانى دارد و ربطى به آن شخص ندارد؛ لذا امیرالمومنین «ع» می فرمایند: «إمّا أخ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق» (نهج البلاغه، نامه:53) شما با هرکسی که برخورد کنید یا برادر دینى شماست یا در انسانیت با شما شریک است. دینى هم نداشته باشد در انسانیت با شما شریک است. 
قرآن خیلى روشن این اصل را بیان کرده: «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَکُمْ» ( بگو: «ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است»)(آل عمران:64) این خطاب، خطاب پیامبر به اهل کتاب است و نه خطاب پیامبر به مذاهب قرآنى. می گوید بیایید ما آن مشترکاتى که بین ماست و جاى اختلافى نیست، که «أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّـهَ» را حاکم نماییم. 
عقاید خود را چطور بیان کنیم که به تفرقه نینجامد؟ 
اصل دوم: نتیجتا اختلافاتى هم هست و اتباع هر مذهب هم باید اعتقادات خود را بیان کنند و اینطور نیست که فقط مشترکات را بیان کنند. مثلا امامت از مختصات مکتب اهل بیت «ع» است. آیا ما امامت را بیان نکنیم؟ خیر! باید هم بیان کنیم، چون این از مختصات ما و فصل ممیز ما از دیگر مذاهب و مکتب هاست، اما شما می توانید این مختصات و فصول ممیز را به دو گونه بیان کنید. 
اول اینکه از طریق از بین بردن مخالف حرف خود را ثابت کنید. یعنى هر چه حرف هاى بد را دارید به سمت او روانه کنید تا بگویید ما خوبیم. این یک راه است. یعنى امور منفى طرف دیگر را بیان کنیم تا نتیجه بگیریم ما مثبت هستیم. در رقابت های انتخاباتی نامزدها دو راه دارند. یا اینکه می خواهند حریف را از بین ببرند و خراب کنند، یا اینکه خودشان هر چه مطلب خوب دارند بیان مى کنند. 
خوبی های خود را بگوییم نه بدی های دیگران را 
رویکرد شما این باشد که هر چه خوبی دارید بیان کنید، نه اینکه مدام بدی های دیگران را بیان کنید. اکنون ما برای معرفى خود، اول طرف دیگر را خراب می کنیم! این روش اکنون دیگر خیلى مشترى ندارد. یعنی عصر جهانى شدن تفاوت می کند با آن زمانى که ما می نشستیم و یک منبر داشتیم و 500-1000 نفر گوش می کردند و سپس تمام می شد. 
پس رویکردتان این باشد که تا آنجایى که می توانید بر مبنای روش بیان محاسن خود عمل کنید، نه بیان سیئات دیگران. این هم نص کلام امام رضا «ع» است که: «فإن الناس لو عرفوا محاسن کلامنا لاتبعونا» شما احتیاجى ندارید که بگویید دیگران بد هستند. شما محاسن و اخلاق و اعتقادات ما را بگویید. خود مردم مقایسه مى کنند و  متوجه مى شوند ما چه داریم و دیگران با چه مخالفند. 
روش ائمه «ع» چگونه بود؟ 

 اهل بیت «ع» هیچ صحبت مخالفى با نظام هاى سیاسى نداشتند، اما با همه این ها، نظام هاى سیاسى ایشان را راحت نمى گذاشتند. چرا؟ چون اهل بیت «ع» یک رفتارى داشتند و اخلاق و ادبیاتى داشتند که مردم مى آمدند و گوش می کردند و آن را با سخنان حکّام مقایسه مى کردند. در اثر این مقایسه می گفتند اگر اینها (اهل بیت) اسلامند پس آنها (حکام) چه کسانى هستند؟ 
مامون از امام رضا «ع» خواست که ایشان نماز بخوانند. ایشان مى توانستند بگویند من نماز نمی خوانم، چون وی می خواست از مشروعیت امام سوء استفاده کند. اما امام رضا «ع» فرمودند من نماز مى خوانم ولی همانطور نماز می خوانم که جدم نماز می خواند. آقا طورى شروع کردند آمدند بیرون که وسط راه مامون دید اگر آقا نمازش را بخواند کل نظامش زیر سوال می رود. چون مردم می فهمند نمازجمعه پیامبر «ص» چگونه بود. و می گویند پس این نمازى که این ها می خوانند چه نمازى است؟ آقا می توانست برود منبر و سخنرانى کند که اینها باطل و ملعون هستند، اما احتیاجى نبود. همان یک رفتار درست، ده و صد رفتار غلط را از بین مى برد. 
این هم اصل قرآنى است: «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَ بِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»(با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!)(نحل:125) اگر چنین عمل نمایید، نتیجه اش چه مى شود؟ «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَک وَبَینَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ» (بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است!) (فصلت:34) آن کسى که دشمن شما بود با این روش رفیق شما مى شود. جذب و مجذوب شما مى شود.  

  




نظرات کاربران (1)