معرفی اجمالی آیت الله شاه آبادی استاد حضرت امامعارف حکیم، آیت الله محمد علی شاه آبادی (قدس سره) به اذعان دیگر علما و عرفای معاصر از عرفای قرن حاضر است و تا جایی که می دانیم، ایشان را مؤثرترین فرد در شکل دهی عرفان حضرت امام خمینی(ره) دانسته اند
علیرضا کمیلی
معرفی اجمالی آیت الله شاه آبادی استاد حضرت امام
عارف حکیم، آیت الله محمد علی شاه آبادی (قدس سره) به اذعان دیگر علما و عرفای معاصر از عرفای قرن حاضر است و تا جایی که می دانیم، ایشان را مؤثرترین فرد در شکل دهی عرفان حضرت امام خمینی(ره) دانسته اند که اگر همین یک سخن را بپذیریم، بسنده است از آن که برای شناخت ایشان و افکارشان تلاش کنیم؛ هر چند تنها دو کتاب و سه رساله مکتوب از ایشان در دست باشد.
ایشان نظریات خود را پیرامون محور فطرت الهی انسان سامان داده اند تا جایی که به «فیلسوف فطرت» ملقب شده اند که در جای خود، محل تأمل است. معروف است که حضرت امام(ره) درباره ایشان فرمودند: « من در عمر خود، روحی لطیفتر از روح مرحوم شاه آبادی ندیدم»
امام(ره) هفت سالی که مرحوم شاه آبادی در قم حضور داشتند، در درس ایشان شرکت کردند و تأکید داشتند که « اگر آیت الله شاه آبادی هفتاد سال تدریس می کرد، من در محضرش حاضر می شدم، چون هر روز حرف تازه ای داشت»
عارف کامل آیت الله شاه آبادی از مبارزان دوران رضاخانی است و تحصن یازده ماهه وی در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در اعتراض به جنایات رضاخان معروف است. در همان دوران و در ایام محرم، ایشان یک دهه منبر می روند و این سخن را سه بار، اول، وسط و پایان منبر هر شب تکرار می کنند: «خدایا! تو شاهد و گواه باش که این مرتبه که این جمله را بگویم، در این ده شب سی مرتبه تکرار کرده ام و اتمام حجت نموده ام و برای علمای نجف، علمای قم، اصفهان و مشهد تمام نقاطی که می دانستم و توانستم هم نامه نوشته ام و امشب هم برای آخرین مرتبه در این مجلس می گویم و آن این است که رضاخان، دست نشانده انگلیس است و هدفش، اعدام قرآن و اسلام است و اگر با من روحانی مبارزه می کند، نه به خاطر خود من است، بلکه به این دلیل است که من مبلغ قرآنم. به دنیا اعلام می کنم که اگر حرکت نکنید، این خبیث اسلام را از بین می برد.»
معرفی اجمالی کتاب شذرات المعارف
«شذرات المعارف» از گزیده های ناب اندیشه های ایشان است. به گفته شارح این کتاب، یعنی فرزند ایشان، آیت الله نورالله شاه آبادی، خلاصه ای از اندیشه وی نیز به شمار می آید، برای همین است که بررسی آن مفید فایده فراوان خواهد بود. بررسی سه فصل نخست این کتاب در این مجال، نگرش ایشان به تحزب اسلامی و مبانی معرفتی آن را تا حدودی مشخص خواهد کرد و انشاءالله افقهای نویی را در مقابل سایر طالبان حقیقی دین خواهد گشود.
به نظر می رسد توجه جدی به این نگرش معرفتی فطرت محور برای کار تشکیلاتی و حزبی گروه های مسلمان حاضر می تواند مهم باشد و موضوع شناسی، نیازشناسی، مخاطب شناسی و روش شناسی های کارشان را در صورت تأمل شایسته مورد بازخوانی و اصلاح قرار دهد.
این کتاب کوچک که در حدود سال های حکومت رضاخان نوشته شده است، دارای نثری مخلوط از فارسی آمیخته به عربی رایج در مجامع علمی حوزوی آن دوران است که مشابه آن را در متونی چون «اربعین حدیث» امام یا «تنبیه الامة و تنزیه الملة» مرحوم نایینی و کتب بسیار دیگر دیده ایم.
آسیب شناسی جامعه اسلامی
بخش نخست کتاب که نام «الشذرة الأولی؛ توضیح مرام الإسلام فی شفاء صدور الأنام» را بر خود دارد، با طرح مساله ضعف و ذلت مسلمانان در شرایط کنونی آغاز می شود: «مدتی است مملکت اسلام به انتشار عقاید باطله و اخلاق رذیله و افعال قبیحه مبتلاست... و سپس اظهار تعجب می نماید که در همین حال می بینیم بسیاری از مسلمانان همواره از این وضعیت فقط اظهار تأسف می کنند، غافل از آنکه درد را باید معالجه نمود و مذاکره مرض و تعدد آن، راه علاج نیست! پس باید برای علاج مرض ها، نخست آنها را شناخت.»
از همین روی، موضوع کتاب را می توان «آسیب شناسی جامعه اسلامی و ارایه راهکارهای اصلاحی درباره آن» دانست که بخش نخست یعنی آسیب شناسی به طور خلاصه بیان شده، اما در باب راهکار پیشنهادی توضیح بیشتری آمده است.
نویسنده به چهار علت اصلی برای بروز این بیماری ها اشاره می کند:
۱) غرور مسلمین به حقانیت خود که صرفا توهمی از داشتن حقانیت است بدون آن که تلاشی برای احقاق آن صورت پذیرد و اینچنین است که عرصه را دیگران اشغال کرده و اوضاع را در دست گرفته اند، حال آن که قرآن مجید با اسلام انفرادی مناسبت ندارد، چرا که تولید نمازگزار و اقامه نماز را هم بر دوش ما گذارده و نمی فرماید از زنا تحرز نما که منع از وقوع زنا را هم از وظایف ما مقرر داشته است.
۲) ناامیدی از ظهور سعادت دینی و دنیوی که همین ناامیدی به احساس نکردن تکلیف و بی تفاوتی انجامیده و مانع حرکت شده است.
۳) افتراق مسلمین و انفصام خیط اخوت (بریدگی رشته برادری) از میانه آنها، که به واسطه اختلاط با اجانب حاصل شده و می رود که به انعدام(نابودی) منجر شود!
۴) نداشتن بیت المال که گسترش اسلام به عِده و همچنین بودجه (عُده) نیازمند است و از همین روی، اخماس و زکوات تعبیه شده اند.
ایشان پس از آوردن این موارد چهارگانه، علة العلل ضعف مسلمانان را جهل به «مرام اسلام» می دانند که بر پایه حدیث شریف «انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی»، دو بخش این مرام عبارتند از: حفظ اختصاص حکومت مطلقه به قرآن مجید و حفظ اختصاص ولایت مطلقه به مقام مقدس حضرت حجت بن الحسن «عج» که رسیدن به این دو مرام، بسته به استحکام روابط مذهبی و دوری گزیدن از آسیب های نامبرده است.
راهکار خروج مسلمانان از ضعف
معظم له در این مرحله وظایفی را برای معتقدان به مرام اسلام می آورند شامل دو اصل بسط معارف و حقایق دیانت (به منزله خیط نبوت و ولایت) و توسعه اجتماعات مذهبی برای دوستی متدینان (به منزله خیط اخوت، رشته برادری) که تحصیل آنان باعث تقویت نیروی اسلام خواهد شد و در زیر آن، چهارده وظیفه جزیی تر را نیز نام می برند که می تواند همچون راهکارهای عملیاتی و مرامنامه یک حزب یا به تعبیر ایشان جمعیت باشد و ذکر آنها قابل توجه خواهد بود.
1) ترغیب مردم به علما، تشویق محصلان علوم دینی و بازسازی امر معاش آنها و ایجاد مؤسسات آموزش اخلاق و عقاید و احکام.
2) استحکام اتحاد بین علما برای جلوگیری از تشتت مقلدان ایشان.
3) تأسیس مجلات دینی برای ترویج مذهب و افعال و افکار جمعیت.
4) تظاهر به شرع، ترک محرمات، تعظیم شعایر و حضور در اجتماعات اسلامی.
5) اقتصاد در امر معیشت و ترک دنیازدگی.
6) ایجاد شرکت های اقتصادی مبتنی بر قواعد علمی برای تجارت مشروع و صناعت و زراعت و ترویج لباس های اسلامی.
7) ایجاد صندوق قرض الحسنه و جلوگیری از نزول خواری.
8) ایجاد کار برای بیکاران و کمک به فقرا.
9) دفاع از افراد جمعیت در حوادث.
10) حضور در سختی های مسلمانان و دیگر معاشرات آنان.
11) حضور یک شب در هفته در مرکز مخصوص جمعیت برای فراگیری مهمات مذهبی و گفت وگو.
12) التزام هر نفر برای هدایت یک نفر که ملتزم به این موارد باشد.
13) ارجاع اختلافات میان افراد جمعیت به هیأت رئیسه.
14) تشکیل بیت المال از خمس و زکات و دیگر منابع با رعایت قواعدی که از حیف و میل جلوگیری کند و صرف آنها با رعایت اولویت ها.
جایگاه سیاست در دین اسلام
بخش دوم کتاب با نام «الشذرة الثانیة»، شامل ۲۳ معرفت است که با توضیح ابعاد سیاسی دین آغاز می شود و با شرح و بسط مفهوم اخوت اسلامی و ارکان و ابعاد آن ادامه می یابد.
ایشان در آغاز، سیاست را تعریف می کند تا از تعاریف تحریف شده رایج مصون بمانند و آن را «تدبیر در جریان مصالح نوعیه و منع از تحقق مفاسد آنها» می دانند که همان اداره اجتماع و جلوگیری از بروز مشکلات برای مردمان است که بعد فردی اش را «تدبیر منزل» می نامیم. سپس این مفهوم را در اقسام گوناگون دستور ها و احکام اسلامی تطبیق می کنند و از آنجا که در هر امر، وجهی از تدبیر اجتماعی و یا دست کم فردی که مصلحت واقع بشر را مدنظر داشته، وجود دارد، نتیجه می گیرند که همه آنها سیاسات الهیه اند؛ از جمله آنها، حدود و دیات اند و مثال قصاص نفس را می آورند که هرچند اعدام فرد رخ می دهد، اما نتیجه جاری شدن آن حکم در سطح پیامدهای اجتماعی آن، به خاطر حب بقا و حب ذات، مانع ارتکاب بیشتر آن در دیگران می شود، برای همین، نتیجه نهایی حفظ نفوس و اینچنین است که «و فی القصاص حیوة یا أولی الألباب»
پس همه احکام اسلامی چه از جهت مصالح اجتماعی و اجرایی شان و چه از باب جنبه عبودیت و داشتن مصالح و جلوگیری از مفاسد برای نوع بشر سیاسات الهیه اند و «اغلب احکام واقعیه نیز مشتمل است بر سیاست مثل طهارت و صوم و صلات و زکات و جهاد و بنا بر تحقیق، می توان گفت که دین اسلام، دین سیاسی است»
راه تحقق این اهداف عالی نیز وجود دو عنصر عِده و عُده است و از آنجا که مسأله مربوط به اجتماع است و نه فرد، باید از عِده آغاز کرد و «لا عِدة إلا بالأخوة، زیرا که عدد هرچند برتر از نهایت بوده باشد، ولی تا جایی که مرتبط نشوند به خیط اخوت، در حکم غیریت و مباینت است» و مَثل اخوت مَثل نخ تسبیح است که تا نباشد، حرکت و جنبش یک مهره به حرکت و جنبش دیگری منجر نخواهد شد و از همین روی، پیامبر اکرم(ص) نیز تا رشته محکم برادری را میان بسیاری از مسلمانان ایجاد نکردند، توفیق نیافتند. برای همین اخوت از احکام سیاسیه الهیه است برای اجرای مقاصد اسلامیه.
نویسنده محترم از این پس به شرح و گسترش مفهوم اخوت، نقش و ارکان آن می پردازند که بحثی لطیف و پرطراوت است، در عین آن که مبادی حرکت سیاسی اجتماعی اسلام را تشکیل می دهد. معظم له با استناد به آیات «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا» و «واذکروا نعمة الله علیکم إذ کنتم أعداء فألف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا»، این نکته اساسی را مورد توجه قرار می دهند که خداوند عالم، قرآن مجید را که حبل الله است از عرش الرحمن نازل فرموده بر عرش اخوت انسان، تا فهمیده شود که مستقر قرآن و نوامیس الهیه، جامعه اخوت مسلمین است، البته نمی توان قرآن را به انفراد نگهداری کرد.
چهار رکن برادری اسلامی
سخن از این پس در توضیح عرش اخوت است که چون هر تختی را چهار گوشه و چهار پایه است، اخوت را نیز زوایا و ارکانی است: انس که بر پایه وفاق و یکرویی است، کمال که بر پایه اتحاد و یگانگی است، عزت که بر پایه تواضع و فروتنی است، عون که بر پایه فتوت و جوانمردی است و نشانه های اینان در حدیثی که شرایط اخوت را ذکر می کند، آمده است: «أولها أن تکون سریرته و علانیته لک واحدة والثانیة أن یری زینک زینه و شینک شینه و الثالثة أن لایغیره علیک مال و لا جاه و الرابعة أن لا یمنعک شیء تناله بقدرته و الخامسة و هی مجمع هذه الخصال أن لا یسلمک عند النکبات»
خلاصه آن که با توجه به فطرت الهی انسان، عشق را صفت ذاتیه او می شمارند و از همین روی، انسان را انسان نامیده اند که کثیرالانس و شدیدالانس است؛ «المومن آلف مألوف» و چون انس بر یکرنگی استوار است و انسان با منافق دورو انس نخواهد گرفت، در مذمت نفاق، آیه و روایه بسیار آمده است.
برادری که زشتی تو را زشتی خود بداند و زینت تو را زینت خود، که این حال جز با یگانگی حاصل نمی شود، در رفع نقص و ایجاد کمال در تو تلاش خواهد کرد و همچنین کسی که تغییر شرایطش در رفتار با تو تغییری نمی دهد، دارای فروتنی است و برای تو حفظ عزت خواهد کرد و چه بسا در تو ایجاد عزت نماید.
از آنجا که رفع همه نیازهای مادی به انفراد ممکن نیست، احتیاج و نیاز انسان، مبنای تعاملات اجتماعی و روابط آنان با یکدیگر را می سازد و این حس تمدنی، با رفع احتیاج دو طرفه انجام می پذیرد، اما حس تدین که به واسطه زحمات انبیا در بشر ایجاد شده، مقتضی قیام به حاجت برادر است، ولو حاجتی در مقابل آن نبوده باشد لذا ناموس عون بر قائمه همت عالیه انسانیت مقرر گردیده و اینجاست که می توان نتیجه گرفت برادر، کسی است که بر پایه یکرنگی با تو انس می گیرد و بر پایه یگانگی، به تکمیل نقص و رفع جهل تو می پردازد و بر پایه فروتنی، تو را عزیز می دارد و بر پایه جوانمردی، تو را یاری می دهد.
علم و عمل دو بال سعادت دنیوی و اخروی
ایشان در این بخش، نکاتی را درباره عقب ماندگی علمی مسلمانان می آورند که ناشی از ترک علم و عمل است: «انسان علاوه بر آن که عاشق کمال است، در معاش و معاد خویش محتاج علم و عمل است لذا مورد عنایت قوه عاقله و عامله شده» و چه احمقند آنهایی که گمان می کنند، دشمنان با آن پیشرفت علمی و صنعتی نوکرشانند و وابستگی خویش و حقارتشان در برابر آنان را نمی بینند که جا دارد بی حسی را به حس و بی غیرتی را به غیرت بدل کنیم و دشمنان را با سلاح علم ناکام گذاریم.
حال، این تذکر بجا را می آورند که چون فهمیدی زندگی موقت دنیوی، جز با علم و عمل اداره نمی شود، خواهی فهمید که زندگی آخرت هم بدون علم و عمل اداره نمی شود و لذا فرمود: «قد أفلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون»، «أی العالمون العاملون» فلذاست که شناخت مبدأ و معاد و بهره گیری از عالمان به آن عالَم، به علم و عمل مناسب آن و فلاح منجر می شود.