در حال بارگذاری ...

از جمله مسائلی که مایه تاسف انسان می شود این است که وقتی برخی احادیث مهجور و مورد غفلت واقع شده ائمه علیهم السلام درباره رفتار با اهل کتاب یا حتی اهل سنت خوانده می شود بعضی از افراد استبعاد می نمایند و از سند آنها سوال می کنند!

از جمله مسائلی که مایه تاسف انسان می شود این است که وقتی برخی احادیث مهجور و مورد غفلت واقع شده ائمه علیهم السلام درباره رفتار با اهل کتاب مثل محبت به یهودیان یا حتی اهل سنت خوانده می شود بعضی از افراد استبعاد می نمایند و از سند آنها سوال می کنند! حال آنکه این رفتارها اموری هستند که آشنایان با مبانی عمیق دین، با آنها مانوس اند و نسبت به آنها تاکید دارند. این خود نشان از تغییر ارزشهای اجتماعی به سود جریانات سنتی است که قرائتی ناقص از دین ارائه نموده اند!
همه می دانیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، «رحمه للعالمین» بودند و شیعه بر این باور است که ائمه اطهار علیهم السلام دنباله رو ایشان می باشند فلذا آنان نیز «رحمه للعالمین» اند و طبعا نباید محبت ایشان به صاحبان ادیان یا مذاهب دیگر تعجب برانگیز بنماید! پس ریشه این تعجب ها چیست؟!
بسوی وحدت حداکثری مبتنی بر اشتراکات
طبیعی است که صاحبان همه عقاید خودشان را صاحب حق می دانند. تا اینجای مساله مشکل زا نیست ولی اگر اولا آنها دیگران را به کلی بی بهره از حق بدانند و همگان را تماما باطل شمرده و «نفی» کنند و در عرصه عمل نیز برای «طرد» دیگران تلاش نمایند، زندگی اجتماعی مخدوش شده و بدبینی و کینه جای صمیمیت و همزیستی خواهد نشست!
چنانچه می دانیم قرآن کریم، سعی می کند تا از هر اشتراکی با دیگران استفاده کند تا وفاق اجتماعی در برابر ظالمان را بیشتر نماید و حتی با کسانی که «نصیب من الحق» دارند در راستای اهداف مشترک همسویی ایجاد کند لذا می بینیم که به صاحبان سایر ادیان که طبعا آنان را منسوخ می دانیم چنین خطاب می کند که : «قل یآهل الکتاب تعالوا إلی کلمه سواء بیننا و بینکم ان لا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئا و لانتخد بعضنا بعضا اربابا من دون الله ...» (آل عمران/64) یعنی بر مبنای توحید که مساله مشترک مسلمانان و طرفداران سایر ادیان است وحدت قابل تحقق است چه رسد به مسلمانان که اشتراکات حداکثری دارند و تمایزات شان اندک است.
مدلول حقانیت طرد دیگری نیست
بنظر می رسد تفکری که چون خود را حق می پندارد دیگران را طرد می کند دچار یک نتیجه غلط از مقدمه خویش شده است یعنی طرد و نفی دیگران را نتیجه حقانیت خویش تصور کرده که مسیری غلط است! اتفاقا اگر تفکری بخواهد در جوامع انسانی مورد استقبال واقع شود باید کرامت انسانی را در قبال همگان مراعات نموده و الگویی مناسب را در عرصه عمل ارائه دهد والا با زنجیر نمی توان افراد را وادار به پذیرش یک فکر نمود حتی اگر آن فکر بهترین فکر باشد!
این همان ریشه رفتار مناسب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام با یهودی و مسیحی و سایر مسلمانان است. رفتار ایشان حتی با کفار نیز مهربانانه است چرا که می دانند راه هدایت به روی کسی باز می شود که گوش های خود را نبسته باشد و این امر با «محبت و تکریم» میسور می گردد.
ظالم از وحدت مستثنا شده است
چنانچه سیره اولیاء و آیات قرآن شهادت می دهد در این مسیر فقط یک استثنا وجود دارد و آن مصادیقی است که مانع هدایت بشریت می شوند. ظالمان و ستمگران تنها مواردی هستند که در صورت جحد در برابر حق، شایسته مبارزه اند و نمی توان وحدت با آنان را تصور نمود. از همین رو بود که امام خمینی حتی مستضعفان غیرمسلمان جهان را به شورش در مقابل ستمگران فرامی خواند و به دنبال وحدت با آنان نیز بود چرا که این یک سیره قرآنی است: «و مالکم لاتقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء والولدان الذین یقولون ربنا أخرجنا من هذه القریه الظالم أهلها ...» (نساء / 75)
طبعا این ظلم مصادیق متعددی دارد ولی بیشتر شامل کسانی است که به دنبال استثمار و استعمار سایرین در جهت اهداف خویش هستند و از این طریق «ابدیت» بسیاری را خراب می کنند!
پلورالیزم در حقانیت خیر، در رفتار آری!
در پایان نیز ذکر این نکته ضروری است که این تسامح عملی در اسلام هرگز به معنای پذیرش پلورالیزم در حقانیت نیست گرچه شامل سعادتمندی و اخلاقیات می شود. یعنی ما بر اساس احادیثی که به سعادتمندی عامه صحه می گذارند و نیز اصولی چون حجیت قطع و مساله قصور – نه تقصیر- می توانیم به سعادتمندی غیرخود نیز صحه بگذاریم و چنانچه در این مقال اشاره شد در اخلاقیات و رفتارهای عملی نیز اهل مدارا با غیرخود باشیم ولی قائل به حقانیت همه مسیرها و مکاتب نیستیم.
نکته مهم این است که باید مراقبت کنیم که این نگرش – چنانچه در برخی هست- در رفتار ما بروز نیافته و به نتیجه نامناسب طرد «دیگران» نیانجامد!


 




نظرات کاربران