آنچه حزب الله در لبنان تجربه کرده است الگوی خوبی برای این مساله است. شیعه با اینکه از نظر جمعیتی بزرگترین اقلیت این کشور محسوب می شود ولی نمی تواند حائز پنجاه درصد آراء شود و همچنین ساختار قانون اساسی لبنان دست او را بسته است. لذا برای در دست داشتن قدرت و جلوگیری از فشار و تهدید داخلی یا خارجی شیعیان و نیز غیرشیعیان، باید با دیگر اقلیت های همسو یا همفکران معتدل خود هم پیمان شود که دوستی قوی و موثر با برخی از اهل سنت و نیز مسیحیان لبنان از جمله آنهاست.
از سوالاتی که در برابر شیعیان بالجمله در سراسر جهان بعنوان یک جزء از این کل و شیعیان در اکثر کشورها بعنوان جزئی از کشورهای خودشان وجود دارد این است که برنامه شان برای تقویت نفوذ و قدرت شان در آینده چیست؟
متاسفانه باید اذعان کرد که عمده ما در برابر این سوال پاسخ شفافی نداریم و این مساله ناشی از فقدان وجود استراتژی مشخص در میان جامعه شیعه و حتی مسلمانان است! این نکات همگی برای اقلیت های سنی نیز قابل صدق است.
دو پاسخ بی نتیجه!
برخی البته به این سوال پاسخهایی ابتدایی می دهند. جماعتی که بیشتر متعلق به طیف سنتی می باشند، ساده دلانه تصور می کنند که برنامه آتی شیعه برای قدرت گرفتن بیشتر آن است که «پروژه تشییع اهل سنت» را ادامه دهد با این آرزو که بتواند جمعیت اش را به اکثریت جهان اسلام بدل کرده و به قدرت تبدیل شود! فارغ از بررسی دقیق ابعاد مساله و خطرهایی که برای وحدت جهان اسلام می تواند داشته باشد، پر واضح است که این استراتژی از هم اینک شکست خورده است و باید مراقب بود که چند مثال جزئی و موردی که قابل تعمیم نبوده و درصد قابل توجهی نیز محسوب نمی شوند، ما را به وادی که نتیجه جدی در بر ندارد نکشاند!
عده ای که اساسا در میدان واقع زندگی نمی کنند هم درگیری و رقابت با سایرین از مسلمان تا غیرمسلمان را پیشه خودساخته و حصاری دور خود کشیده اند که منجر به هیچ دستاوردی در آینده نخواهد شد!
باید هم پیمان یافت
اما اکثریت معقول که خصوصا تجربه زیست اجتماعی با سایرین را داشته باشد می داند که وقتی جمعی در کشوری اقلیت است راهی جز ایجاد پیمان های جدید با همفکران و همراهان خود ندارد که خود این امر مستلزم نوعی تعامل و تعایش اجتماعی است. چرا که آن همراهان لاجرم عقاید یا باورهایی متفاوت از ما دارند که صرفا می توان بر سر برخی مشترکات فکری، اجتماعی یا سیاسی با آنان همراه شد و از تمایزات چشم پوشید.
آنچه حزب الله در لبنان تجربه کرده است الگوی خوبی برای این مساله است. شیعه با اینکه از نظر جمعیتی بزرگترین اقلیت این کشور محسوب می شود ولی نمی تواند حائز پنجاه درصد آراء شود و همچنین ساختار قانون اساسی لبنان دست او را بسته است. لذا برای در دست داشتن قدرت و جلوگیری از فشار و تهدید داخلی یا خارجی شیعیان و نیز غیرشیعیان، باید با دیگر اقلیت های همسو یا همفکران معتدل خود هم پیمان شود که دوستی قوی و موثر با برخی از اهل سنت و نیز مسیحیان لبنان از جمله آنهاست.
اگر این عقلانیت وجود نداشت معلوم نبود که صهیونیست ها یا جریانات افراطی چه بلایی بر سر سلاح مقاومت و شیعیان مظلوم این کشور می آوردند! بازخوانی تاریخ گذشته لبنان و دوران ذلت شیعه، عبرتی مناسب برای اهل تامل و تدبر است!
وحدت اسلامی راهبرد قدرت یابی
شیعیان مستقر در کشورهای دارای اکثریت مسلمان نیز راهبردی جز ایجاد پیمان با جریانات معتدل اهل سنت ندارند. از این منظر «وحدت اسلامی» نه یک شعار سیاسی یا مساله فقهی جزئی که راهبردی اجتماعی برای ایجاد قدرت و عزت در جوامع اسلامی است.
از همین روست که بعنوان مثال شیعه 20 درصدی پاکستان اگر بخواهد در مقابل آمریکا که حامی اصلی جریانات افراطی و تکفیری است بایستد، باید خود را به قدرت برساند. قدرتی که اینک در دستان آلوده نیروهای وابسته به عربستان و آمریکاست! حال آنکه اکثریت بدنه مردم پاکستان را اسلامگرایان معتدلی تشکیل می دهند که مخالف تندورها می باشند و خود نیز قربانی عملیاتهای تروریستی آنها شده اند.
ایجاد ائتلاف های ناشی از رفتار صادقانه و ایجاد اعتماد عمیق، تنها راهبردی است که می تواند جریانات اعتدالی شیعه و سنی را به قدرت رسانده و افراطیون وابسته به خارج را طرد نماید. چیزی که متاسفانه تا کنون کمتر اتفاق افتاده است!
اروپایی ها برای قدرت جمع شدند
اروپایی ها پس از دو جنگ جهانی خانمان سوز که به کشته شدن دهها میلیون تن منجر شد، با وجود همه اختلافات زبانی، فرهنگی، سیاسی و... به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهند در دنیا عرض اندام داشته باشند باید یک موضع از میان آنها شنیده شود فلذا اتحادیه اروپا را تشکیل دادند تا بتوانند بعنوان رقیبی برای ابرقدرتهای دارای کشورهای پهناور محسوب شوند.
عمده کشورهای کوچک اروپایی که نیمی از آنها از استان خراسان بزرگ نیز کوچک تر بودند، اگر بخواهند هم نمی توانند یک قدرت جهانی باشند چرا که سرمایه اجتماعی و فیزیکی لازم را در اختیار ندارند لذا راهی جز هم پیمانی با همسایگان خود بر سر منافع مشترک نداشته و ندارند.
اسلام با وحدت حفظ می شود
ذکر این نکته خالی از لطف نیست که وحدت اسلامی نه برای قدرت یافتن اقلیت ها که برای قدرت یافتن مسلمانان است چرا که اگر خطری متوجه بخشی از بدنه اسلام بشود قطعا همگان از آن متضرر خواهند شد.
از همین رو بود که علما و مراجع بزرگ شیعه با وجود اختلافات مذهبی، در هنگامه حمله استعمار ایتالیا به لیبی و نیز در زمان جنگ جهانی اول، حکم وجوب دفاع از سرزمین های امپراطوری بزرگ عثمانی را صادر کردند چرا که می دانستند وقتی استعمار غربی وارد کشورهای اسلامی می شود، تر و خشک با هم خواهد سوخت و دیدیم همان شد که نباید می شد!
پس از فروپاشی و تضعیف صفوی و عثمانی چه در ایران شیعه و به دست رضاخان وابسته به انگلیس و چه در ترکیه سنی و به دست آتاتورک غربگرا، چادر از سر زن مسلمان کشیده شد و پوشیدن لباس روحانیت نیز ممنوع اعلام شد!