روی کره زمین شهیدی نیست که همچون حسین «رضی الله عنه» دل ها به عشقش بتپد و قلب ها لبریز از مهر و محبت وی و جان ها شیدای وی شود و از غیرت و فداکاری او به جوش و خروش درآید، چه دل ها، قلب ها و جان های شیعیان مسلمان و چه مسلمانان غیر شیعه و حتی دل ها و جان های بسیاری از غیرمسلمانان!
شخصیت امام حسین «ع» آن قدر باعظمت است که افراد آزاده از هر مذهب و یا دین و آیینی را مجذوب خود می کند. «سید ابوالاعلی مودودی»، «سید قطب»، «مولانا ابوالکلام آزاد» و «اقبال لاهوری» از علمای بزرگ اهل سنت نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
کتاب « فلسفه نهضت حسینی» اثری است که در آن مقاله های این افراد درباره قیام امام حسین «ع» با ترجمه و توضیحات استاد سید هادی خسروشاهی گردآوری و از سوی نشر کلبه شروق منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب به نقل از سید قطب، اندیشمند بزرگ اهل سنت آمده است: ««حسین «رضی الله عنه» از یک سو با آن شکل بزرگ و سترگ شهید می شود و البته از سوی دیگر شهادت او فاجعه بسیار عظیمی است، ولی آیا همچون شهادتی پیروزی است یا شکست؟... به صورت ظاهر و با معیار کوچک انسان، این امر شکست به شمار می آید، ولی در اصل حقیقت و با معیار بزرگ الهی، پیروزی است، زیرا روی کره زمین شهیدی نیست که همچون حسین «رضی الله عنه» دل ها به عشقش بتپد و قلب ها لبریز از مهر و محبت وی و جان ها شیدای وی شود و از غیرت و فداکاری او به جوش و خروش درآید، چه دل ها، قلب ها و جان های شیعیان مسلمان و چه مسلمانان غیر شیعه و حتی دل ها و جان های بسیاری از غیرمسلمانان! چه بسا شهیدی که اگر هزار سال زنده می ماند، نمی توانست عقیده و دعوتش را یاری دهد و پیروز کند، آن گونه که با شهادت خود عقیده و دعوتش را یاری داده و پیروز کرده و نمی توانسته است با هیچ سخنرانی ای مفاهیم والا و بالا را در دل ها به ودیعت بنهد و هزاران نفر را به انجام کارهای بزرگ و سترگ برانگیزد، آن گونه که حسین (ع) با واپسین قیام و سخنرانی خود چنین کرده و آن را با خون خود نوشته است و سرمشق و انگیزه حرکت و نهضت و قیام فرزندان و نوادگان ـ آیندگان ـ شده است و در واقع برانگیزاننده جنبش و قیام در خط سیر سراسر تاریخ در میان همه نسل ها شده است.
پیروزی کدام است؟ و شکست کدام؟ ما نیازمند مراجعه به شکل ها، صورت ها، انواع و اقسام ارزش ها و معیارها هستیم، پیش از آن که بپرسیم وعده یاری و پیروزی خدا در دنیا بر پیغمبران خود و مؤمنان چگونه و کجا بوده است؟»
در بخشی از کتاب به نقل از مولانا ابوالکلام آزاد آمده است: « «سیدالشهدا، امام حسین (ع) علیه رژیم متجاوز اموی نبرد مقدسی را آغاز و از بیعت با آن سلطه استبدادی امتناع کرد. حسین(ع) میراث مقدسی از خود برای نسل های آینده باقی گذاشت، به این معنی که مسلمانان هیچ گاه نباید تسلیم زور و خودکامگی شوند که به قیمت آزادی فطری بشر تمام می شود. تلاش و کوشش در این راه مستلزم تجهیزات قوای انسانی یا تهیه پول و موادی از آن قبیل نیست که به میزان قدرت و سیطره ای که دشمن یا دستگاه استبدادی در اختیار دارد، شخص به عهده بگیرد.
حسین بن علی (ع) دارای یک قدرت نظامی و جنگی نبود، بلکه پشتیبانان و یاران وی یک گروه کوچک بی سلاح بودند، ولی کسی که پای در سنگر حق پرستی می گذارد، به نتایج و عواقب کار نمی اندیشد. نتیجه و محصول جهاد و تلاش در اختیار قدرتی است که همیشه طرفدار حق و عدالت است. ستمگری بالاخره دچار بازگشت و شکست می شود و با وجود غلبه و برتری عدد و منابع قدرت دچار مأیوس و افسرده خواهد شد. در آن گونه موارد بر اثر تلقین شیطان که در ذهن مدافعان حقیقت شک و تردید ایجاد می کند، انسان تسلیم محافظه کاری و گرفتار تردید می شود که آیا نتیجه عمل و اقدام تا آن حد ارزش دارد که کسی جان خویش را نثار کند؟ این تردید در صورت دقت به سهولت بر طرف خواهد شد. صرف نظر از نمونه های جهاد، حادثه صحنه کربلا نمونه درخشنده و فروزنده ای از نبرد شجاعانه ای است که به وسیله 62 تا 72 مرد صورت گرفته است، آن هم مردانی با اسلحه کم در برابر قوای عظیم یک دولت. درست است که نهضت حسین به ظاهر خویشان و نزدیکانش را گرفتار شدیدترین مشکلات، شکنجه ها، گرسنگی و تشنگی کرد و آن ها یکی پس از دیگری در خاک و خون غلتیدند و حتی آن قدر توانایی نبود که مقداری نان و آب برای آنان تهیه شود، با این حال حسین (ع) خود را تسلیم اراده خدای متعال نمود و آن همه زخم های سنگین را در بدنش تحمل کرد، ولی در بوته آزمایش پیروز و موفق شد و سر بریده اش به عنوان پرچم پیروزی جاودانه ماند.»
همچنین در این کتاب شعری از اقبال لاهوری در رثای امام حسین «ع» آمده است:
«هر که پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
مؤمن از عشق است و عشق از مؤمن است
عشق را ناممکن ما، ممکن است
عقل را سرمایه از بیم و شک است
عشق را عزم و یقین لاینفک است
آن شنیدستی که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس پرور چه کرد؟
آن امام عاشقان پور بتول
سرو آزادی ز بستان رسول
الله الله بای بسم الله پدر
معنی ذبح عظیم آمد پسر
بهر آن شهزاده خیرالملل
دوش ختم المرسلین نعم الجمل
سرخ رو عشق غیور از خون او
شوخی این مصرع از مضمون او
در میان امت آن کیوان جناب
همچو حرف قل هو الله در کتاب
موسی و فرعون و شبیر و یزید
این دو قوت از حیات آید پدید
زنده حق از قوت شبیری است
باطل آخر داغ حسرت میری است
چون خلافت رشته از قرآن گسیخت
حریت را زهر اندر کام ریخت
خاست آن سر جلوه خیرالامم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانه ها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد
موج خون او چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون غلتیده است
پس بنای لا اله گردیده است
مدعایش سلطنت بودی اگر
خود نکردی با چنین سامان سفر
دشمنان چون ریگ صحرا لاتعد
دوستان او به یزدان هم عدد
سرّ ابراهیم و اسمعیل بود
یعنی آن اجمال را تفصیل بود
عزم او چون کوهساران استوار
پایدار و تند سیر و کامکار
تیغ بهر عزت دین است و بس
مقصد او حفظ آئین است و بس
ما سوی الله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ لا چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل خون کشید
نقش الا الله بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
ز آتش او شعله ها اندوختیم
شوکت شام و فر بغداد رفت
سطوت غرناطه هم از یاد رفت
تار ما از زخمه اش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
ای صبا ای پیک دورافتادگان
اشک ما بر خاک پاک او رسان »