در حال بارگذاری ...

علمای شیعه و سنی در ایران، می توانند الگویی از گفتگوی منطقی و اخلاقی در جهان اسلام ارائه کنند که هریک در عین اعتقاد عملی به وحدت، محکم از عقاید خود دفاع کنند و فتح باب جدیدی در این زمینه در جهان اسلام شکل دهند. اما چند شرط دارد: اول اینکه به مقدسات هم توهین نکنند. دوم اینکه همدیگر را تکفیر نکنند. سوم اینکه علمای باسواد بحث کنند نه جهّال. چهارم اینکه هدف بحث جدال و مراء نباشد. پنجم اینکه این مباحث به صورت منسجم جمع آوری و منتشر شود.

استاد حسن رحیم پور ازغدی 
 
علما باید نصیحت بشوند، نه اینکه نصیحت بکنند! 
پیامبر «ص» فرمود دو صنف در امت من وجود دارند که اگر اینها فاسد باشند جامعه فاسد می شود و اگر صالح باشند جامعه هم صالح می شود. این دو گروه علما و حاکمان هستند. امام خمینی «ره» می فرمود مردم هر شهری را که ببینید میفهمید که علمای آنها چگونهاند. اگر مردم یک جامعه خوباند یعنی علمای آنان خوب هستند و بالعکس. 
بیش از آنکه نیاز باشد علمای جهان اسلام مردم را نصیحت کنند، نیاز به این دارند که نصیحت بشوند! در پیدا شدن وضعیت 150 سال اخیر جهان اسلام که حکومت های سکولار و فاسد بر ملتهای مسلمان حکومت کردند، توده های مسلمان مقصر نبوده اند، علما مقصر بوده اند. علما در قبال حاکمان فاسد و دست نشانده کوتاهی کردند. 
علمای شیعه و سنی از یک طرف وظیفه مرزبانی از عقاید خود را بر عهده دارند و از طرف دیگر ضرورت شرعی و عقلی وحدت بین مذاهب اسلامی را بر عهده دارند. هردوی اینها وظیفه عالم است. اینکه ما چگونه از یک طرف مراقب دقیق ترین مرزهای معرفتی دین و مذهب باشیم و از یک طرف دیگر وحدتی باشیم، سوالی مهم و پیچیده است. 
ممکن است در قضیه وحدت افراط و تفریط صورت گیرد. ممکن است عده ای به نام وحدت ضروریات مذهب را کنار بگذارند. این کار اشتباه است. از طرف دیگر عده ای تحت عنوان اینکه ما می خواهیم مرزبان عقاید خود باشیم، رویکردهای ضدوحدتی و تکفیری به خود می گیرند که این هم اشتباه است. اگر واقع بینانه نگاه کنیم، از هردو سنخ روایات تکفیری و وحدتی در منابع شیعه و سنی وجود دارد. 
با روایات متناقض چه باید کرد؟ 

روایاتی هم در منابع شیعه و هم در منابع اهل سنت وجود دارد که با تمسک به آنها می شود تمام مذاهب اسلامی را تکفیر کرد. از طرف دیگر روایاتی که توصیه به تساهل و وحدت می کند بسیار است. با این دو دسته از روایات و با این دو دسته تکلیفی که بر عهده علماست، چه باید کرد؟ 
باید همان کاری را انجام داد که خود حضرت امیر «ع» انجام داد. حضرت امیر «ع» هم مرزبان عقاید است و هم رعایت کننده وحدت. ایشان که خودش صاحب حق است می فرماید به خاطر امت اسلام و به دلیل وصیتی که پیامبر «ص» به من کردند سکوت کردم. پیامبر «ص» به من فرمود: ای علی نسبت امام به مردم، نسبت کعبه به مردم است. کعبه نزد مردم نمی رود، مردم نزد کعبه می آیند. اگر بعد از من مردم بر تو اجماع کردند، بپذیر وگرنه بر سر این قضیه درگیر نشو. 
ما یک مقام نظر داریم و یک مقام عمل که باید این دو را از هم تفکیک کرد. در مقام نظر برای فهم حق و باطل باید به حجت شرعی رجوع کرد. هرکس آنچه را که برایش حجت شد که حق است می پذیرد و آنچه به نظرش درست نیست را نمی پذیرد. هرکس برای عقیده اش حجت داشته باشد ماجور است. ما نمی گوییم که تمام عقاید درست است، بلکه می گوییم که کسی که برای عقیده خود تلاش درست و صادقانه کرده است ماجور است. 
در روایات ما هست که اگر دو مجتهد دو نظر متفاوت دادند، هر دو ماجورند. آن که نظر درست داده است دو اجر دارد و آن که نظرش درست نبوده یک اجر دارد. یک اجر برای تلاش صادقانه ای است که برای فهم حکم خدا انجام داده است. لذا نفس تلاش صادقانه برای فهم مسائل پاداش دارد. 
گفتگو آری، جدال خیر 
البته در مسائل نظری باید گفتگوی دقیق و انتقادی اما دوستانه، اخلاقی و نه با جدال و مراء و در بین علما و نه بین عوام صورت گیرد. در کلیات و جزئیات باید بحث شود. اصلا کار علما همین است. این بحث ها قبلا هم وجود داشت. منظور کسی که کتاب خلاف می نوشت، جدال و مراء نبود. بحث های جدلی که برای خراب کردن و مچ گیری همدیگر صورت می گیرد، همان جدالی است که پیامبر «ص» و اهل بیت «ع» افراد را از شرکت در این بحث ها، حتی اگر حق با آنها باشد، نهی کرده اند. 
بسیاری از بزرگان ما مانند شیخ مفید، سید مرتضی و ... از همان صدر عصر غیبت کبری در درس فقه خود، آرای فقهی سایر مذاهب را بیان می کردند و در نهایت نظر خود را که صحیح می دانستند بیان می کردند. علامه حلی رسما درس فقه سایر مذاهب را برگزار می کرد. آنقدر ایشان به منابع اهل سنت اشراف داشت که بعضی علمای اهل سنت نظر فقهی مذهب خودشان را از ایشان می پرسیدند! متاسفانه این رسم خوب در حوزه های شیعه تعطیل شده است. بین اهل سنت هم الان این رسم وجود ندارد، در حالی که در گذشته این رسم وجود داشته است. 
اما در مقام عمل با کسانی که عناد دارند جای تسامح نیست. برای عنود حق و باطل مطرح نیست و می خواهد بدعت بگذارد و دین خدا را منحرف کند. معصومین «ع» فرموده اند در برابر این افراد یک قدم عقب نروید. باید در برابر کسانی که می خواهند فتنه راه بیندازند و مرزهای دین را جابه جا کنند ایستاد. پیامبر «ص» فرمود اگر علما ببینند که عده ای دارند دین خدا را منحرف می کنند و او سکوت کند، لعنت خدا بر او باد. 
می شود با خواندن گزینشی و تقطیعی آیات قرآن یک مسلمان را تکفیر کرد و این کار راحتی است. شبکه های ماهواره ای با همین کار جوانان را گمراه می کنند. چه رسد به روایات که در آن ها جعلیات زیاد است. هم در منابع اهل سنت و هم منابع شیعه. در روایات شیعه و سنی اسرائیلیات وجود دارد. لذا با تقطیع و گزینش آنها می توان به راحتی به اسم مرزبانی از عقائد اسلامی، فتنه طائفی و مذهبی راه انداخت. 
نباید تفاوت ها را به ستیز تبدیل کرد. البته باید بر سر عقاید ماند و تفاوت را انکار نکرد. هیچ اشکالی ندارد که علمای دو مذهب مختلف با هم بحث کنند و در آخر بحث هم نظرشان عوض نشود. نفس صحبت کردن برای ایجاد تفاهم عمل صحیحی است، حتی اگر به نتیجه نینجامد. 
جاهلان سخنگویان مذاهب شده اند! 
متاسفانه الان در جهان اسلام جاهلان سخنگویان مذاهب شده اند نه علما. مصیبت ما این است که علما سکوت می کنند و جاهلان حرف می زنند. امام صادق«ع» می فرماید: اگر جاهلان سکوت کرده بودند و اگر عالمان در وقت نیاز سخن گفته بودند، بشریت سرنوشت دیگری داشت. 
اگر فرهنگ مردم به وسیله علما بالا برود، فتنه های مذهبی پا نخواهد گرفت. البته علمای ایران وظیفه خود را به خوبی عمل کرده اند. علمای شیعه و سنی در ایران، می توانند الگویی از گفتگوی منطقی و اخلاقی در جهان اسلام ارائه کنند که هریک در عین اعتقاد عملی به وحدت، محکم از عقاید خود دفاع کنند و فتح باب جدیدی در این زمینه در جهان اسلام شکل دهند. اما چند شرط دارد: اول اینکه به مقدسات هم توهین نکنند. دوم اینکه همدیگر را تکفیر نکنند. سوم اینکه علمای باسواد بحث کنند نه جهّال. چهارم اینکه هدف بحث جدال و مراء نباشد. پنجم اینکه این مباحث به صورت منسجم جمع آوری و منتشر شود. 
هر حرف حقی را در هر زمانی نباید گفت 
باید دقت کنیم که حرف حق را چه زمانی می زنیم. هر حرف حقی را در هر زمانی نمی توان بیان کرد. مثلا الان که بیداری اسلامی رخ داده است، یک مرتبه مسئله شهادت حضرت زهرا «س» را مطرح کنیم! درست است که حق است ولی الان زمان دعوا بر سر این حق نیست. 
کِی بگوییم؟ چه بگوییم؟ چگونه بگوییم؟ به کدام مخاطب بگوییم؟ ملاحظه این تدابیر از شرایط عقلی و شرعی بحث در محافل تخصصی است. متاسفانه ادب گفتگو و بحث کردن بین ما وجود ندارد، حتی بین شیعه و شیعه. 
خیلی وقت ها روسای مذاهب با هم گفتگو می کردند ولی پیروانشان همدیگر را تکفیر می کردند. بحث های دینی هرچه از سطح علما فاصله گرفته و به سطح عوام می آید، خشن تر و سطحی تر و تفرقه آمیزتر می شود. چون عوام با منابع دینی سر و کار ندارند. هرچه افراد عالم تر باشند، بحث ها برادرانه تر و وحدت آفرین تر خواهد شد. در نیشابور در یک زمان مسلم بن حجاج صاحب صحیح مسلم و محمد بن کرام رهبر جریان کرامیه و فضل بن شاذان از بزرگان شیعه و محمد بن مسعود تمیمی عیاشی صاحب تفسیر عیاشی و ... همه با هم در یک شهر و در یک محله با هم زندگی می کردند و حتی گاهی جلسات درس و شاگردان مشترک داشتند. 
جنگ مذهب نه، جنگ قدرت و سیاست 
اگر از میان علما کسانی بوده اند که برخورد تفرقه آمیز داشته اند، به این دلیل است که ظاهر او عالم است ولی برخوردش عوامانه است. استراتژی کلی ما در جهان اسلام باید برخورد علمی با مسائل باشد. همیشه جنگ مذاهب، در واقع جنگ قدرت و سیاست بوده است. هیچ گاه دو عالم دلسوز پیروان خود را به جنگ با پیروان مذهب دیگر دعوت نکرده اند. سیاستمداران بوده اند که مذهب را دستاویزی برای منافع خود قرار می دادند. مثل جنگ سوریه که آن را تبدیل به جنگ شیعه و سنی کرده اند. در سوریه بحث مقابله با صهیونیزم بود که تبدیلش کردند به دعوای شیعه و سنی. در حالی که حکام سوریه علوی اند نه شیعه و اصلا مذهبی هم نیستند!  
 

 

 

گفتارهایی دیگر از استاد رحیم پور ازغدی: 

 

 
 
 
 
 
 




نظرات کاربران