از نظر عقیده اکثر اهل سنت پیرو ابومنصور ماتریدی و ابوالحسن اشعری هستند(اکثر احناف و شافعیان)، تقریبا پیرو مکتب معتزله باقی نمانده است و کمی هم اهل حدیث در جهان داریم.
خلیل احمد سهارنپوری یکی از علمای دئوبندیه در این باره می گوید:
انّا بحمد الله ومشایخنا وجمیع طائفتنا مقلّدون للإمام ابی حنیفة فی الفروع ومتبعون لأبی الحسن الأشعری وابی منصور الماتریدی فی العقیدة، منتسبون إلی الطرق الأربعة الصوفیة العلیة.
ما ـ بحمدالله ـ و مشایخ ما و تمام طایفه ما در فروع پیرو امام ابوحنیفه ایم و در عقیده از ابوالحسن اشعری و ابومنصور ماتریدی پیروی می کنیم و منتسب به چهار طریق صوفیه عالی هستیم.
ولی وهابیان اشعری و ماتریدی را از علمای خلف میدانند و نه تنها هرگونه تقلید را از ایشان حرام میدانند بلکه شدیداً با عقاید ایشان به مخالفت پرداخته اند و کتاب هایی در رد و حتی تکفیر ایشان نوشته اند. سپس به همین بهانه همه مسلمانان و پیروان ایشان را اهل بدعت و از اسلام خارج دانسته و به تکفیرشان می پردازند. البته وهابیون حتی حنابله که اکثرا اهل حدیث هستند را نیز اهل بدعت و کافر میدانند و با نگاهی به تاریخ مشخص میشود بیشتر کشتاری که در عربستان داشته اند حنابله اهل حدیث بوده اند.
اینک به نمونه هایی از این مخالفت ها اشاره می کنیم:
1. تهاجم به ماتریدیه
الف) نسبت کفر صریح به عقاید ماتریدیه
شمس سلفی می گوید:
انّه لاشک فی انّ العقیدة الماتریدیة انّما حدثت فی الإسلام فی القرن الرابع زمن الإمام أبی منصور الماتریدی (333ه .ق)، ولم یکن قبل ذلک وجود لهذه العقیدة فیخیر القرون. فلا ریب فی انّها عقیدة بدعیة واهلها مبتدعون... اعتقدت الماتریدیة عقائد هی کفر صریح عند سلف هذه الأمة وائمة السنة... وهذه الأمثلة حجج قاطعة ناصعة علی انّ الماتریدیة من فرق اهل البدع ولیسوا باهل السنة المحضة...
شکی نیست که عقیده ماتریدیه در اسلام از قرن چهارم زمان امام ابومنصور ماتریدی (333 ه .ق) پدید آمد و قبل از آن زمان اثری از این عقیده در بهترین قرن ها نبود. و شکی نیست که آن عقیده عقیده ای است بدعت گذاشته شده و اهل آن همگی بدعت گزارند... و ماتریدیه معتقد به عقایدی هستند که همگی نزد گذشتگان این امت و پیشوایان سنت، کفر صریح می باشد... و این مثال ها حجت های قطعی و روشنی است بر اینکه ماتریدیه از فرقه های بدعت گزارند و اهل سنت خالص نمی باشند...
ب) نسبت مخالفت با فطرت و عقل به عقاید ماتریدیه
شمس سلفی می گوید:
اعتنق الماتریدیة عقائد خالفوا بسببها المعقول الصریح والمنقول الصحیح والفطرة السلیمة والاجماع بل اجماع جمیع بنی آدم وحماقات لا تقرّها عقل ولا نقل ولا فطرة ولا اجتماع ولا لغة ولا عرف...
ماتریدیه عقایدی را قبول کرده اند که به سبب آنها با عقل صریح و نقل صحیح و فطرت سلیم و اجماع، بلکه اجماع اولاد آدم مخالفت نموده اند، و این عقاید حماقاتی است که عقل و نقل و فطرت و اجماع و لغت و عرف بر آن اقرار نمی کند...
ج) اتهام تحریف قرآن به ابومنصور ماتریدی
او درباره ابومنصور ماتریدی می گوید:
وقد رأیت للامام ابی منصور الماتریدی تحریفاً عجیباً وتخریفاً غریباً لم اجده عند غیره من المعطلة ـ فیما اعلم ـ یندهش المسلم منه وترعد فرائصه...
من از امام ابومنصور ماتریدی تحریف عجیب و خرافه غریبی دیدم که نزد دیگران از معطله ـ در آنچه می دانم ـ یافت نکرده ام، امری که مسلمان از آن به وحشت افتاده و بدنش می لرزد...
د) ادعای خروج ماتریدیه بر احادیث صحیح السند و متواتر
شمس سلفی در فصل مستقلی می گوید:
فی بیان خروج الماتریدیة علی احادیث النزول الصحیحة المحکمة المتواترة الصریحة...
در بیان خروج ماتریدی ها بر احادیث نزول است که به طور صحیح و محکم و متواتر و صریح نقل شده است...
ه ) نسبت تأثر احناف ماتریدی از جهمیه
شمس سلفی به احناف ماتریدی نسبت می دهد که از گروه جهمیّه متأثر بوده و عقاید آنها تخیلی است.
او در این باره می گوید:
ولکن الحنفیة الماتریدیة لسبب تأثّرهم ببیئة الجهمیة تخیّلوا من صفات الله تعالی ما یلیق بالمخلوقین، فکان هذا هو الدافع لهم علی التفویض او التأویل...
ولی حنفی های ماتریدی به جهت تأثیرپذیری آنها از محیط جهمیّه درباره صفات خدای متعال چیزهایی را تخیل کرده اند که لایق مخلوقات خدا است و این باعث شده که آنها به تفویض یا تأویل کشیده شوند...
و) اتهام به کوثری از متکلمان ماتریدی حنفی
شمس سلفی وهابی درباره کوثری می گوید:
وقد علم اهل عصره انّ الکوثری نسیج وحده فی الخیانة والتدلیس والتلبیس والتحریف... أمّا تعلیقات الکوثری فی الردّ علی نونیة الإمام ابن القیم فهی اغور کتاباته فی الضلال والاضلال والتلبیس والخیانة والتحریف والشتائم لأئمة الاسلام...
معاصران او می دانند که کوثری به تنهایی بر خیانت و تدلیس و شیطنت و تحریف ساخته شده است... امّا تعلیقات کوثری در ردّ بر نونیه امام ابن قیم، گمراه کننده ترین کتاب های او در ضلالت و گمراهی و شیطنت و خیانت و تحریف و دشنام دادن به بزرگان اسلام به حساب می آید...
و نیز درباره کوثری می گوید:
... فالکوثری فی هذا الصدد قبوری محض، خرافی بحت، یجوز تحت ستار التوسل بناء القبب والمساجد علی القبور، بل الصلاة الیها والاستغاثة بالاموات وغیرها من الشرکیات ویطعن فی حدیث علی فی هدم القبور المشرفة وحدیث جابر فی النهی عن تجصیص القبور.
... پس کوثری در این مورد قبوری و خرافی محض است که زیر چتر توسل، ساختن قبه ها و مساجد بر قبور را جایز می داند، بلکه نماز خواندن به طرف آنها و استغاثه به اموات و دیگر امور شرکی!! را جایز دانسته و در حدیث علی در مورد تخریب قبور مشرفه و حدیث جابر در نهی از گچ کاری کردن قبور، طعن وارد کرده است.
ز) اتهام ورود افکار کفرآمیز به عقاید ماتریدیه و اشاعره
شمس سلفی می گوید:
من المؤسف المحزن المبکی انّ کثیراً من عقائد الجهمیة الأولی الخطیرة التی حکم لأجلها سلف هذه الأمة وائمة السنة علی هؤلاء الجهمیة بالکفر والزندقة والالحاد، قد دخل علی الحنفیة الماتریدیة والأشعریة الکلابیة.
از امور تأسف آمیز که باعث حزن و گریه می شود اینکه بسیاری از عقاید مؤسسان فرقه جهمیه که پیشینیان این امت و امامان سنت به جهت آنها به جهمیه نسبت کفر و زندقه و الحاد داده اند داخل افکار حنفی های ماتریدی و اشاعره کلابی شده است.
ح) ادعای گول خوردن مردم از عقاید ماتریدیه
شمس سلفی می گوید:
وقد بقی امر الماتریدیة مستوراً علی کثیر من الناس انخدعوا بهم، وان لم یخف علی المحققین من اهل السنة المحضة، المتنبهین لتلبیس الملبسین وتدلیس المدلسین.
امر ماتریدیه بر بسیاری از مردم پوشیده مانده و لذا گول آنها را خورده اند، گرچه بر محققان از اهل سنت خالص که نسبت به تلبیس مغرضان و شبهه پراکنی مشککان آگاهند، مخفی نمی باشد.
ط) نسبت حماقت به عقاید ماتریدیه
او می گوید:
فیهم من یقول: انّ موسی (علیه السلام) لم یسمع کلام الله بل سمع صوتاً مخلوقاً فی الشجرة إلی آخر تلک الحماقات الکلامیة الماتریدیة.
در میان آنان کسانی هستند که می گویند: موسی (علیه السلام) کلام خدا را نشنیده، بلکه صدایی را شنیده که در درخت ایجاد شده است تا آخر آن حماقت های کلامی ماتریدیه.
2. تهاجم علیه اشاعره
الف) نسبت بدعت گذاری به ماتریدیه و اشاعره
شمس سلفی می گوید:
انّ الماتریدیة وزملاءهم الأشعریة فرقة مبتدعة کلامیة مناهل القبلة، ولیسوا من اهل السنة المحضة...
همانا ماتریدیه و دوستانشان اشاعره فرقه ای بدعت گزار کلامی از اهل قبله اند، و از اهل سنت خالص نمی باشند...
ب) نسبت خرافه و مخالفت با قرآن به عقیده اشاعره و ماتریدیه
او نسبت بطلان، خرافه و مخالفت صریح با قرآن و عقیده صحابه به عقیده اشعریه، دیوبندیه و کوثریه از ماتریدیه می دهد، آنجا که می گوید:
عقیدة الأشعریة والدیوبندیة والکوثریة من الماتریدیة ـ انّ رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) حی فی قبره حیاة دنیویة ـ عقیدة باطلة خرافیة مخالفة لصریح القرآن وعقیدة صحابة رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ...
عقیده اشاعره و دیوبندیه و کوثریه از ماتریدیه که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در قبرش زنده است و حیات دنیوی دارد، عقیده ای است باطل و خرافی و مخالف با صریح قرآن و عقیده صحابه پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می باشد...
او ادعا می کند که ابن تیمیه روی ماتریدیه و اشاعره را سیاه کرده است.
شمس سلفی در این باره می گوید:
ولقد أفحم شیخ الإسلام هؤلاء الماتریدیة والأشعریة لما ادعوا انّ اثبات العلو والاستواء والنزول وغیرها یستلزم التشبیه..
شیخ الاسلام ـ ابن تیمیه ـ روی این ماتریدیه و اشاعره را سیاه کرده است آنجا که ادعا کرده اند که اثبات علوّ و استواء و نزول و دیگر صفات برای خداوند مستلزم تشبیه است...
ج) اتهام تأثیرپذیری ماتریدیه و اشاعره از یهود
شمس سلفی ادعا می کند که تأویلات ماتریدیه و اشاعره از یهود گرفته شده است.
او در این باره می گوید:
تأویلات الماتریدیة وزملائهم الأشعریة مأخوذة عن شیوخهم المعتزلة... عن طالوت الیهودی الذی هو اول من صنّف فی القول بخلق التوراة وکان زندیقاً افشی الزندقة عن خاله، و أبی زوجه: لبید بن الأعصم الیهودی الذی سحر النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وکان یقول بخلق التوراة.
تأویلات ماتریدیه و دوستانشان اشاعره برگرفته از شیوخ معتزله و... از طالوت یهودی است که او اول کسی است که در قول به خلق تورات کتاب نوشته است، و او کافری بود که کفر را گسترش داد. و نیز برگرفته از دایی او و پدر همسرش لبید بن اعصم یهودی است که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را سحر کرد و قائل به خلق تورات بود.
1.المهند علی المضنّد، صص 29 و 30.
2. الماتریدیه وموقفهم من الاسماء والصفات، ج 3، ص 342.
3. الماتریدیه وموقفهم من الاسماء والصفات، ج 3، ص 341.
4. همان، ص 31.
5. همان، ص 33.
6. الماتریدیه وموقفهم من الاسماء والصفات، ج 1، ص 467.
7. همان، صص 340 و 341.
8. الماتریدیة وموقفهم من الاسماء والصفات الالهیة، ج 1، صص 343 و 344.
9. الماتریدیة وموقفهم من الاسماء والصفات الالهیة، ج 1، ص 180.
10. همان، ص 182.
11. همان، ص 273.
12. الماتریدیة وموقفهم من الاسماء والصفات الالهیة، ج 1، ص 395.
13. همان، ص 443.
14. الماتریدیة وموقفهم من الاسماء والصفات الالهیة، ج 1، ص 491.
15. همان، ج 2، ص 243.