پیش از اینکه این ستمکار سرکش شما را ترور کرده و ناموستان را بر باد دهد و قبل از آنکه در دیوار محکم دین رخنه کند او را خلع نمایید. شما وظیفه دشواری ندارید. فقط به مردم ابلاغ کنید اطاعت این ستمکار حرام است. او هم وقتی خود را ذلیل و تنها ببیند، اطرافیانش از گردش پراکنده شده، ارتشیان وی را میرانند و کودکان سنگ بارانش می کنند.
بسم الله الرحمن الرحیم
ای قرآنیان، ای نگهبانان ایمان، ای پیشتیبانان دین، ای یاوران شرع مبین، ای لشگریان پیروز خدا و سرکوب کنندگان گمراهان، جناب حاج میرزا حسن شیرازی، و جناب حاج میرزا حبیب الله رشتی، و جناب میرزا ابوالقاسم کربلایی، و جناب حاج میرزا جواد آقا تبریزی، و جناب حاج سید علی اکبر شیرازی، و جناب حاج شیخ هادی نجم آبادی، و جناب میرزا حسن آشتیانی، و جناب سیدطاهر زکی صدرالعلماء، و جناب حاج محسن عراقی، و جناب حاج شیخ محمد تقی اصفهانی و جناب حاج ملامحمدتقی بجنوردی و سایر رهبران ملت و روسای دین و علمای بزرگوار که نائبان ائمه طاهرین هستند. (خدا اسلام و مسلمین را به وجودشان عزیز کرده، دماغ کفار سرسخت را به خاک بمالد – آمین)
از مدت ها پیش دول اروپا با اشتیاق و حرص وافری می خواهند کشور ایران را زیر نفوذ خود درآورند. این ها هروقت فرصتی یافته و مجالی پیدا نموده اند، با نیرنگ و دسیسه ( به طوری که موجب تنفر و تهییج احساسات عمومی نشود) کوشیده اند در نقاط مختلفه کشور برای خود نفوذی تولید و زمینه حکومت نمودن بر آنجا را فراهم سازند، ولی ضمنا هم می دانند علما فریب شان را نمی خورند و در مقابل اراده آنها تسلیم نمی شوند. زیرا که توده، دل بسته به علما و گوش به فرمان روسای دینی است. هرچه بگویند می پذیرد و هرکجا بایستند در نظر توده فرمان علما ردشدنی نیست و هرچه بخواهند تغییرپذیر نخواهد بود. علما هم پیوسته همت خود را صرف نگاهبانی دین نموده، نه غفلت می ورزند، نه فریفته می شوند، نه مغلوب هوا و هوس خواهند شد. اروپایی ها نیز از موقعیت علما مطلع بوده و پیوسته منتظر تحول و مراقب فرصتند. راستی هم اروپایی ها خوب پیش بینی کرده اند.
زیرا هرگاه علما با ابهتی که در نظر عوام دارند نباشند، توده عامی با میل و رغبت به کفار پیوسته و برای اینکه خود را از چنگ این دولت نجات دهد، زیر پرچم آنها در می آید. از چنگ دولتی ورشکسته ای که قدرت خود را از دست داده، از چنگ دولتی که انصاف را فراموش کرده و سازش با ملت را پشت گوش انداخته، دولتی که از اقتدار و نفوذ خود نه شرافتی تحصیل کرده و نه جانی را حفظ نموده، نه باری از دوش ملت برداشته است.
روی همین موازنه است که در هر نقطه ای که علما کم شده، قدرت اروپاییان در آنجا بیشتر گردیده به حدی که شوکت اسلام را در هم شکسته، نام دین را در آنجا محو ساخته اند. پادشاهان هند و فرمانروایان ماوراء النهر کوشیدند تا علما را کوچک کنند، ولی روی قانون طبیعی و خداداده نتیجه شومش به خودشان برگشت. افغانی ها هم کرارا جز به نیروی علما نتوانستند کشور خود را از دستبرد اجانب و هجوم انگلیس ها حفظ کنند.
حالا از وقتی که این شاه بی قیمت روی کار آمده، در تحقیر علما و سلب اختیارات آنها می کوشد و از فرط علاقه ای که به استبداد و توسعه دایره ظلم و تعدی و جور دارد، نفوذ کلمه علما را با امر و نهی های خود کم نموده، آنها را با خواری تمام از شهرستانها تبعید کرد و نگذاشت به ترویج دین قیام نمایند. دسته ای را از مراکز اقامت خودشان به طهران (کانون فتنه و ستم) آورد و آنان را مجبور به سکونت در این شهر نمود و همین که میدان برایش خالی شد، بندگان خدا را مقهور ساخت، شهرها را ویران نمود، از هیچ سیاهکاری خودداری نکرد، هر گناهی را علنا مرتکب شد، آنچه از خون فقرا و بیچارگان مکیده بود، صرف هوا و هوس خود ساخت، و اشک از چشمان یتیمان جاری کرد( ای اسلام بی یاور) حالا دیگر جنونش گل کرده و طمع پستش به هیجان آمده، نه دینی دارد که جلوگیرش باشد، نه عقلی که سرزنشش نماید، نه شرافت نفسی که مانعش بشود، پست فطرتی و ناپاک طینتی وادارش نموده که کشور اسلامی را به بهای اندکی بفروشد، اروپایی ها هم فهمیدند حالا وقت آن است که بدون جنگ و نزاع مالک ایران شوند. فهمیدند علمایی که از اسلام و قلمرو دین دفاع می کردند، قدرت خود را از دست داده و نفوذشان کاسته شده است. از این رو هر دولتی به طمع یک قطعه از این آب و خاک دهان گشود، ولی باز حق بر باطل یورش برده و مغلوبش ساخت و کوشش های دشمن را باطل کرد و ستم کاران ذلیل شدند.(1)
حق را باید گفت. شما پیشوایان با تصمیمی که گرفتید، اسلام را بزرگ نمودید و نام دین را بلند ساختید و دل ها را از هیبت خود پر نمودید. به طوری که بیگانگان عموما فهمیدند در مقابل اقتدار شما، در مقابل نیروی شما، مقاومت ممکن نیست. دانستند که شما دیوار کشور هستید و زمام ملت به دست شماست. ولی مصیبت بزرگ اینجا است که شیطان برای اینکه شکست خود را در این نبرد جبران نماید، به دماغ این مرد تبه کار خارج از دین انداخته است که علما را از شهرستانها تبعید نماید. او فهمیده است انجام اوامرش جز از طریق اطاعت افسران ارتش ممکن نیست و افسران هم مخالفت علما را نمی کنند و بد آنها را نمی خواهند، لذا در صدد برآمده است افسران ارتش را از کشور بیگانه تعیین نماید و به همین منظور ریاست شهربانی و فرماندهی هنگ قزاق را به کنت (و امثال او داده) آن زندیق و دوستان او هم می کوشند فرماندهان ارتشی را از کشور بیگانه بخواهند. شاه هم از فرط دیوانگی از این کار خوشحال شده و به آن می بالد. به خدا شاه با جنون و زندقه هم عهد گردیده، و متعهد شده است با خودسری و شرارت تمام دین را نابود سازد و شریعت را مضمحل کند و کشور اسلام را بدون چون و چرا به بیگانگان تسلیم نماید.
****
ای رهبران ملت، اگر این فرعون را به حال خودش بگذارید و جلو دیوانه بازی او را نگیرید و او را از تخت گمراهی پایین نکشید، کار می گذرد و علاج مشکل می شود و چاره غیرممکن میگردد. شما یاوران خدایید، جانهای شما که از شریعت خدایی سرشار است، شما را از هر هوا و هوسی که موجب دو تیرگی و اختلاف کلمه باشد نگاه می دارد، شیطان نمی تواند بین شما را به هم بزند، شما چون دستی هستید که خدا با آن از قلعه های محکم دین دفاع می نماید، و با این دست است که ارتش کفر و یاران زنادقه را دور می سازد. تمام مردم (به غیر از آن کسی که بنا است زیان کار و بدبخت باشد) فرمان بردار شمایند. اگر شما خلع این نادان را اعلان کنید، بزرگ و کوچک، بی نوا و توانگر اطاعت خواهند کرد.( خودتان همین روزها دیدید بنابراین محتاج نیست که دلیل بیاورم) به خصوص این موقع که در اثر این سلطنت جابرانه آمیخته به جهالت، سینه ها به تنگ آمده. سلطنتی که نتوانسته ارتشی آماده کند و نه شهری را آبادان نموده، فرهنگ را توسعه داده، نه نام اسلام را بلند ساخته، نه یک روز دل ملت در پناهش راحتی دیده، بلکه در عوض کشور را ویران و توده را ذلیل نموده و ملت را به گدایی انداخته و سپس گمراهی دامن گیرش شده و از دین بیرون رفته، استخوان مسلمانان را خرد ساخته و با خون شان خمیر کرده تا از آنها برای ساختن کاخ شهوت پست خود، خشت تهیه کند!
و در این مدت دراز، در این سالیان متمادی نتیجه ای که بر چنین حکومتی مترتب شده همین است. نابود باد این پادشاهی، واژگون باد این سلطنت، اگر این پادشاه خلع شود، ( و خلع وی هم با یک کلمه، کلمه ای که روی غیرت دینی از زبان اهل حق جاری می شود) آنکه جانشین وی خواهد بود، نمی تواند از فرمان شما سرپیچی کند و جز خضوع در پیشگاه شما مقدورش نیست، زیرا که او قدرت الهی شما را به چشم خود می بیند. قدرتی که به آن سرکشان را از تخت گمراهی پایین می کشند. ملت وقتی زیر سایه دین از داد برخوردار شود، رغبتش به شما زیادتر خواهد شد و گرد شما خواهد گردید، آن گاه همه در پناه خدا و حزب علما که دوستان خدا هستند در می آیند. هرکس خیال کند خلع این پادشاه جز با قشون و توپ و بمب ممکن نیست، خیال بیهوده ای کرده است. اینطور نیست، چون یک عقیده و ایمانی در مغز مردم رسوخ نموده و در دل آنها جا گرفته و آن عقیده این است که مخالفت علما مخالفت خداست. راستی هم همین طور است و پایه مذهب هم روی همین اعتقاد می باشد.
****
ای قرآنیان اگر شما حکم خدا را درباره این مرد غاصب ستمکار اجرا کنید، اگر بگویید به حکم خدا اطاعت این مرد حرام است، مردم از گردش پراکنده شده و خلع وی بدون جنگ و کشتار صورت می گیرد.
خدا برای اتمام حجت، قدرتی را که به شما ارزانی داشته نشان تان داد، آنهایی که ایمانشان محکم نبود، تا پیش از این واقعه در نفوذ کلمه و قدرت شما تردید داشتند. ملت مسلمان با شنیدن یک کلمه از شما در سرکوبی این فرعون و هامان او (صدر اعظم) متحد شدند(مسئله تنباکو).
ملل دیگر هم از این قدرت و نفوذ کلمه و سرعت تاثیر این فرمان متعجب گردیدند و کفار مبهوت ماندند. این قدرتی است که خدا به شما داده تا با آن دین و حوزه اسلام را نگهداری کنید. در این صورت آیا سزاوار است با داشتن چنین نیرویی دین را واگذارده، یا در کمک نمودن به شریعت سستی نمایید؟! ابدا! ابدا!
حالا وقت زنده نمودن مراسم دینی و گرامی ساختن مسلمانان فرارسیده است. پیش از اینکه این ستمکار سرکش شما را ترور کرده و ناموستان را بر باد دهد و قبل از آنکه در دیوار محکم دین رخنه کند او را خلع نمایید. شما وظیفه دشواری ندارید. فقط به مردم ابلاغ کنید اطاعت این ستمکار حرام است. او هم وقتی خود را ذلیل و تنها ببیند، اطرافیانش از گردش پراکنده شده، ارتشیان وی را میرانند و کودکان سنگ بارانش می کنند.
ای علما! شما و پیروانتان از حالا در خطر بزرگی هستید، شما به نیروی حقیقت شاخ این فرعون را شکستید و با شمشیر دین بینی اش را بریدید، ولی او منتظر است فرصتی یافته و انتقام خود را از شما بگیرد. از این رو نباید یک روز مهلتش بدهید، نباید بگذارید یک زمام کار را به دست بگیرد. پیش از اینکه جراحتش بهبود یابد، او را خلع کنید. ای مردان علم مبادا در خلع این مرد تردید داشته باشید. مردی که غاصبانه سلطنت یافته، مردی که کارش فسق و فرمانش ستم است. مردی که پس از مکیدن خون های مسلمانان و خرد کردن استخوان فقرا و برهنگان و تهیدست نمودن ملت، جنونش گل کرده و درصدد برآمده کشوری را که مایه عزت اسلام و پایگاه دین است، به اجانب بدهد. مردی که از فرط نادانی درصدد برآمده است نام کفر را بلند ساخته و زیر پرچم شرک درآید.
باز می گویم وزرا، فرماندهان، عموم طبقات ارتش و پسران این ستمکار سرکش منتظر دستور شما هستند. دیگر کاسه صبرشان لبریز شده، منتظرند یک کلمه از شما بشنوند و این فرعون را خلع نموده، بندگان خدا را از زیان او آسوده کنند و پیش از آنکه دین را به باد داده و لکه ننگ را به پیشانی آنها بچسباند، خویش را از شرش حفظ نمایند.
والسلام علیکم و رحمه الله برکاته
جمال الدین حسینی
پانوشت:
1 – اشاره به واقعه رژی و حکم مرحوم میرزا به حرمت استعمال تنباکو است که موجب برچیده شدن بساط خارجی ها و لغو امتیاز آنها گردید.