با شروع جنگ در کردستان نظر جهاد سازندگی این بود که راه موفقیت در کردستان جنگ نیست بلکه خدمت است. و این شد که علیرغم تبلیغات وسیع ضدانقلاب، هنوز که هنوز است خاطره خوش خدمت جهاد در ذهن مردم کرستان باقی مانده
«جهاد سازندگی» نامی است که برای خیلی ها خاطرات خیلی خوشی را به ذهن متبادر می کند. از روستایی های محرومی که طعم خدمات بی منت بچه های جهاد را چشیدند تا رزمندگانی که تلاش بی وقفه جهادی ها برای مهندسی جنگ را به چشم می دیدند. سراغ دو تن از اعضای جهاد سازندگی که سابقه حضور در مناطق سُنّی نشین برای خدمت رسانی داشتند رفتیم تا از خاطرات خود از اهل سنت آن منطقه برای ما بگویند. انتظار اینکه اجازه بدهند که اسم شان منتشر شود را هم نداشتیم!
جنگ نه، خدمت!
با شروع جنگ در کردستان نظر جهاد سازندگی این بود که راه موفقیت در کردستان جنگ نیست بلکه خدمت است. و این شد که علیرغم تبلیغات وسیع ضدانقلاب، هنوز که هنوز است خاطره خوش خدمت جهاد در ذهن مردم کرستان باقی مانده. خدمت یعنی جاده کشیدن تا روستاهای صعب العبور، یعنی برق رسانی، یعنی آبرسانی، یعنی آگاه سازی مردم در زمینه کشاورزی برای افزایش تولید و... این ذهنیت خوب مردم نسبت به جهاد یک شبه بدست نیامد، بلکه آرام آرام شکل گرفت.
چرا جهاد محبوب دلها شد؟
چه شد که جهاد محبوب دلها شد؟ دلیلش را با یک خاطره می گویم: روزی یکی از اهالی کردستان آمد پیش من و گفت یک نامه برایم بنویس. آخر خودش سواد نداشت. گفتم چرا به فلانی که یکی از همکارهای مان بود، نمیدهی؟ گفت: او که سواد ندارد؟! با تعجب گفتم سواد ندارد؟! او دانشجوی پزشکی است. تعجب کرد و گفت او که مثل کارگرها دارد کار میکند!
به دلیل همین اخلاص و پاکی بچه های جهاد بود که جهاد در دل اهل سنت کردستان جا باز کرده بود. جهاد رفته بود برای کار کردن با دلها، بدون ذره ای توقع.
هم خدمت به مردم، هم خدمت به جبهه ها
ما در جهاد اینقدر با برادران اهل سنت چفت شده بودیم که دیگر چیزی به اسم گروه اهل سنت و یا شیعه در جهاد معنی نداشت! ما در کنار هم می نشستیم و در کنار هم کار می کردیم، فارغ از اینکه چه کسی شیعه است و چه کسی سُنّی. حتی مسئولین رده بالای جهاد از اهل سنت بودند. الان هم مسئول جهاد کردستان سُنّی است.
یکی از وظایف جهاد در کردستان ساختن جاده برای رساندن نیروها به خط مقدم جبهه بود. با توجه به اینکه جهاد برای این کار میتوانست جاده ها را طوری بکشد که مسیر کوتاهی طی بشود، اما اولویت جهاد کشیدن جاده از کنار روستاها و وصل کردن روستاها به یکدیگر بود تا علاوه بر کمک به جبهه، خدمتی هم به مردم منطقه صورت بگیرد. الان هم مشاهده می کنید که همان جاده هایی که جهاد ساخت بازسازی و استفاده می شود.
امام: شرکت در نماز جمعه اهل سنت واجب است
امام(ره) گفته بود شرکت در نماز جمعه اهل سنت واجب است. برای همین همه بچه های جهاد کردستان بر خود واجب می دانستند که در نماز جمعه اهل سنت شرکت کنند. بعد فهمیدیم که امام جمعه ای که در نمازش شرکت می کردیم که در زبان محلی به او ماموستا می گفتند، شهید شده است.
بچه های جهاد فهمیده بودند که چه کار باید بکنند تا حرف امام درباره وحدت شیعه و سنی روی زمین نماند. روی اشتراکات تکیه می کردیم و نمی خواستیم هویت شیعی خود را بر منطقه تحمیل کنیم. مثلا بچه ها روی دیوار مسجد بزرگ کردستان عکس گنبد خضرا پیامبر را یک طرف و عکس کعبه را طرف دیگر کشیده بودند. ماموستای منطقه و اهالی حسابی از این کار خوشحال شده بودند.
دفاع مردم از جهاد در برابر ضدانقلاب
مردمِ اهل سنت آنجا ما را دوست داشتند. چون به آنها خدمت می کردیم. آنها اگر از عملیاتهای نیروهای ضدانقلاب مثل کومله و دموکرات علیه ما مطلع می شدند، ما را خبر می کردند. مثلا می گفتند که فردا قرار است حمله شود. لذا فردا برای کار به اینجا نیایید.
عقاید مردم مذهبی بود و با دیدگاه های مارکسیستی کومله همخوانی نداشت. در سردشت معلم اهل سنتی داشتیم که بخاطر اینکه درس توحید می گفت شهیدش کردند. یک روز کومله ها وارد مدرسه شدند، درحالی که او مشغول درس توحید بود. به او گفتند این چی است که درس میدهی؟ او هم گفته بود: درس خدا . بعد به بچه ها گفته بود اینها خدا را قبول ندارند. همان جا بود جلوی چشم بچه ها او را به رگبار بستند.