«مسأله خلافت امروز مورد نیاز مسلمانان نیست که ما با هم دعوا کنیم، هر که بود امروز چه نتیجه ای به حال مسلمانان دارد؟ آنچه که امروز به حال مسلمانان مفید است، این است که بدانند احکام را باید از چه مأخذی اخذ بکنند.»
محمدرضا تمری
پس از اشغال فلسطین توسط انگلیس و صهیونیستها در سالهای بعد از جنگ جهانی اول و دوم و شکست اعراب از اسرائیل خطر تسلط اسرائیل بر کشورهای اسلامی به شدت زیاد شد. لذا اندیشه وحدت بین مذاهب به عنوان چاره کار یکی از دغدغه های علمای اسلام شد. دانشگاه جامع الازهر مصر، به دلیل قدمت تاریخی و عوامل محیطی و ظهور عالمانی چون سیدجمال الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده و شاگردان آنان که همگی منادی وحدت بین مسلمانان بودند و نیز حضور طلاب این مدرسه در جنگهای با اسرائیل و نزدیکی به سرزمین فلسطین، پیش از سایر مراکز علمی جهان ندای وحدت سر داد. این خواسته از سوی بسیاری از عالمان جهان اسلام مورد حمایت و تأیید قرار گرفت. از جمله این علما و بزرگان حضرت آیت الله بروجردی بودند.
بی فایده بودن بحث در باب خلافت بعد از پیامبر (ص)
ایشان از آغاز مرجعیت خویش به مسأله وحدت میان مذاهب اسلامی توجه خاصی داشتند و معتقد بودند که سامان دادن به این موضوع از وظایف هر عالم شیعی است. ایشان طرح بعضی از مباحث از جمله اینکه «چه کسی خلیفه بود و کلام بر حق است و کدام باطل»، را برای امروز جامعه اسلامی ، بحثی بی فایده است، و خطاب به عالمان شیعه می گفت «مسأله خلافت امروز مورد نیاز مسلمانان نیست که ما با هم دعوا کنیم، هر که بود امروز چه نتیجه ای به حال مسلمانان دارد؟ آنچه که امروز به حال مسلمانان مفید است، این است که بدانند احکام را باید از چه مأخذی اخذ بکنند.»[۱]
من آرزوها در این زمنیه داشتم!
شهید مرتضی مطهری در باب عشق و علاقه آیت الله بروجردی به وحدت مسلمانان می گوید :
« این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، می دانست که سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف چه اندازه تأثیر داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز سیاست های استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده را می کنند و بلکه آن را دامن می زنند و هم توجه داشت که دوری شیعه از سایر فرق سبب شده است که آن ها شیعه را نشناسند و درباره آن ها تصوراتی دور از حقیقت بنمایند
به این جهات بسیار علاقه مند بود که حسن تفاهمی بین شیعه و سنی برقرار شود که از طرفی وحدت اسلامی که منظور بزرگ این دین مقدس است، تأمین گردد و از طرف دیگر شیعه و فقه شیعه و معارف شیعه آن طور که هست به جامعه تسنن که اکثریت مسلمانان را تشکیل می دهند معرفی شود، از حسن تصادف چند سال قبل از زعامت و ریاست معظم له که هنوز ایشان در بروجرد بودند «دارالتقریب بین المذاهب اسلامیه» به همت جمعی از روشنفکران سنی و شیعه تأسیس شده و معظم له در دوره زعامت خود تا حد ممکن با این فکر و با این مؤسسه کمک و همکاری کرد.
برای اولین بار بعد از چند صد سال، بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی شیخ عبدالمجید سلیم و بعد از فوت او شیخ محمود شلتوت مفتی حاضر و رئیس جامع الازهر، روابط دوستانه برقرار شد و نامه مبادله گردید... معظم له عاشق و دلباخته این موضوع بود و مرغ دلش برای این موضوع پر می زد ، عجیب این است که از دو منبع موثق شنیدم که در حادثه قلبی اخیر که منجر به فوت ایشان شد، بعد از حمله قلبی اول که عارض شد، مدتی بیهوش بوده اند بعد به هوش آمدند، قبل از آنکه توجهی به حال خود بکنند و در این موضوع حرفی بزنند، موضوع تقریب مذاهب و وحدت مسلمانان را مطرح می کنند و می گویند من آرزوها در این زمینه داشتم .» [۲]
تشکر رئیس الازهر از آیت الله بروجردی
آیت الله بروجردی از تأسیس و توسعه دارالتقریب حمایت کرد. ایشان در درس خارج فقه خود در بعضی مواقع فتاوی علمای عامه را بیان می کرد و می فرمود سیر تاریخ فقه اسلامی با مطالعه در فتاوی علمای عامه روشن تر می شود. به همین منظور حاج شیخ محمدتقی قمی را به عنوان نماینده خود به مصر فرستاد به عنوان یک عالم شیعی در مرکز علمای اهل سنت مصر با رؤسای الازهر ارتباط داشتند و نامه ها مبادله می کردند.
آیت الله بروجردی توسط نماینده خود پیامی به رئیس الازهر ، حاج شیخ عبدالمجید سلیم دادند و ایشان در پاسخ به نامه ضمن ادای احترام فرآوان، آیت الله بروجردی و تشکر نوشت :
«همکاری شما در این جهاد بزرگ خدایی را بسیار بزرگ می شمارم. زیرا شما با علم و دانش و مقام و نفوذی که در ایران و غیر ایران دارید، همیشه در راه اصلاح امر ملت اسلامی کار می کنید. فکر تقریب مذاهب اسلامی از توجه و عنایت شما بسیار بهره مند بوده از کمک ها و مساعدت های پر ارزش شما در مناسبات مختلف برخوردار بوده است.»[۳]
شیفتگی رییس الازهر به کتاب شیخ طوسی
آیت الله بروجردی کتاب نفیس «المبسوط» تألیف شیخ طوسی را برای شیخ عبد المجید سلیم یکی از شیوخ الازهر و از اعضای «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة» و رئیس لجنه فتوایی الازهر اهدا کرده بود و او پس از مطالعه این کتاب چنان تحت تأثیر قرار گرفته بود که در اواخر عمر گفته بود: «چه آن موقع که مفتی سرزمین مصر بودم، و چه بعد از آن که عضو لجنه فتوا بودم برای نظر دادن در مسایل حتما قبل از رفتنم، کتاب «المبسوط» را مطالعه می کردم»
ترس از نابودی زحمات چندساله
آیت الله بروجردی با درک صحیح از موقعیت جهان اسلام ، سعی می کرد از عواملی که وحدت مسلمانان را به خطر می اندازد جلوگیری کند به عنوان نمونه : زمانی که آیت الله بروجردی رحلت کردند آقای قمی در ایران نبود ما در آن موقع روابط ایران و مصر به دلیل اختلافات محمدرضا شاه و جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر قطع شده بود. لذا ایشان در همان حال کسالت فرمودند:
« شیخ محمدتقی وقتی آمد به ایران، به او بگویید پیغام مرا به شیخ شلتوت برساند و بین ایران و مصر را اصلاح کند، می ترسم زحمات چندین ساله ام از بین برود.» [۴]
آیت الله بروجردی تلاش می کرد تا در حوزه زعامت خود نقطه اختلافی آغاز نگردد.
آیت الله منتظری در خاطرات خود می نویسد: «حجت الاسلام آقای وکیلی - خدا رحمتش کند- اشعاری گفته و فقه را به شعر درآورده بود که چاپ هم شده است، در اولش راجع به عمر و ابوبکر چیزهایی نوشته بود، کتاب را به آیت الله بروجردی نشان داده بود، آقای بروجردی گفته بود این کتاب از کتب ضاله است حق نداری منتشر کنی، این قسمتها را برو عوض کن؛ ایشان عقیده نداشت که کتابی چاپ کنیم و در آن به عمر و ابوبکر لعن کنیم.»[۵]
نتیجه فعالیت های تقریبی آیت الله بروجردی
سرانجام تلاش ها و کوشش های آیت الله بروجردی در نزدیکی مذاهب و معرفی مکتب اهل بیت به نتیجه رسید و در اثر این فعالیت ها و اقدامات بود که شیخ شلتوت – رئیس الازهر و مفتی اعظم مصر تشیع را به رسمیت شناخت و فتوا داد که: « آئین اسلام هیچ یک از پیروان خود را ملزم به پیروی از مکتب معینی ننموده، بلکه هر مسلمانی می تواند از هر مکتبی که به طور صحیح نقل شده و احکام آن در کتب مخصوص به خود مدون گشته پیروی نماید و هر کسی که مقلد یکی از مکتب های چهارگانه باشد، می تواند به مکتب دیگری ، هر مکتبی که باشد منتقل شود .
مکتب جعفری معروف به مذهب امامی اثنی عشری، مکتبی است که شرعا پیروی از آن مانند پیروی از مکتب های اهل سنت جایز می باشد. بنابراین سزاوار است که مسلمانان این حقیقت را دریابند و از تعصب ناحق و ناروایی که نسبت به مکتب معینی دارند، دوری گزینند. زیرا دین خدا و شریعت او تابع مکتبی نبوده و در احتکار و انحصار مکتب معینی نخواهد بود بلکه همه ( صاحب مذهبانی که ) مجتهد بوده، اجتهادشان مورد قبول درگاه باری تعالی است و کسانی که اهل نظر و اجتهاد نیستند، می توانند از هر مکتبی که مورد نظرشان است تقلید نموده و از احکام فقه آنان پیروی کنند و در این مورد فرقی میان عبادات و معاملات نیست.»[۶]
منابع:
1 - اباذری ، عبدالرحیم ، آیت الله بروجردی ( آیت اخلاص ) ، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی ، تهران ، 1383 ، ص 65
2 - مطهری ، مرتضی ، تکامل اجتماع ، انتشارات صدرا ، تهران ، 1372- صص 205-204
3 - حسینیان ، روح الله ، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران ( 1320 – 1340 ) ، ص 390
4 - علی آبادی ، محمد ، الگوی زعامت ، انتشارات لاهیجی ، قم ، 1379 ، ص 149
5 - خاطرات آیت الله منتظری، ج1، ص 154- 156
6 - بی آزار شیرازی ، عبدالکریم ، پیشین ، صص 245-244