در حال بارگذاری ...

اسلام از آغاز شکل گیری خود میان دو ساحت تفکیک قائل شد: یکی ساحت مناسبات اجتماعی و روابط ظاهری اجتماعی و دیگری ساحت درون و ایمان و ارتقای کمالی. یکی از آموزه های مبنایی دین که از طریق آن این دو ساحتی بودن به دست می آید، آموزه تفکیک میان «اسلام» و «ایمان» است.

حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد مبلغی

تفکیک «اسلام» از «ایمان»
اسلام از آغاز شکل گیری خود میان دو ساحت تفکیک قائل شد: یکی ساحت مناسبات اجتماعی و روابط ظاهری اجتماعی و دیگری ساحت درون و ایمان و ارتقای کمالی. یکی از آموزه های مبنایی دین که از طریق آن این دو ساحتی بودن به دست می آید، آموزه تفکیک میان «اسلام» و «ایمان» است.
«اسلام» امری است که با شهادتین تحقق پیدا می کند. مربوط به عرصه ظاهر و مناسبات اجتماعی است. دفعتا ایجاد می شود و مراتب ندارد. یا «اسلام» وجود دارد یا وجود ندارد. بین این دو میانه ای نیست. اسلام ذومراتب نیست و نمی توان گفت که این اسلام در مرتبه بالاتری از آن یکی است. اگر «اسلام» را به «ایمان» معنا کنیم، آنگاه مراتب و ضعیف و قوی دارد.
«ایمان» برعکس «اسلام» امری ذومراتب است. لذا می شود که اسلام باشد ولی ایمان نباشد: « وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ» یعنی کسی شهادتین را گفته باشد ولی ایمان به قلبش رسوخ نکرده باشد. دین اسلام هم بر اساس همان ظاهر با آن فرد برخورد می کند. چون ما خط کشی نداریم که میزان ایمان قلبی او را اندازه گیری کنیم. «ایمان» چیزی است بین خدا و بنده اش. لذا همه مکلف هستند در مناسبات ظاهری و اجتماعی، همین معنا از اسلام را مدنظر قرار دهند. البته «اسلام» پیش شرط «ایمان» است. نمیشود کسی مسلمان نباشد ولی مومن باشد.

تحقق «ایمان» منوط به شرایط خاصی است
طبیعت «ایمان» اینگونه است که باید شرایط و زمینه هایی ایجاد شود تا ایمان محقق گردد. ارتقا و تکامل ایمان هم به شرایط ویژه فکری، اجتماعی، تهذیبی و ... منوط است. روایتی از امام صادق «ع» با این مضمون وجود دارد که ایشان می فرماید ایمان ده درجه است و کسی که در درجه بالاتری از ایمان قرار دارد، حق ندارد درجه پایین تر خود را به حساب نیاورد.
ایمانی که در آیه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» آمده به معنای ایمان قلبی راسخ نیست، بلکه به معنای ظاهری ایمان است. لذا تمام مسلمین با هم برادرند بدون اینکه احراز ایمان شده باشد. امام علی «ع» در روایتی در نهج البلاغه به مردم زمان خود که همه شیعه نبودند و حتی بعضی از آنان عثمانی بودند، خطاب می فرماید: «أَنتم إِخوان عَلی دین الله» این روایت حضرت امیر «ع» تفسیر آیه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» است. پس همه مسلمانان فارغ از شیعه یا سنی بودن با یکدیگر اخوت و برادری دارند.
لذا باید در اطلاق ها میان «اسلام» و «ایمان» تفکیک قائل شد. همچنین باید دانست که در بعضی مواقع «ایمان» هم به همان معنای «اسلام» اطلاق میشود. مومنین در «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» به معنای این نیست که فقط تعداد قلیلی در جامعه که ایمان حقیقی دارند برادرند، بلکه به معنای تمام مسلمین است. خیلی از کسانی که در اطراف پیامبر «ص» بودند، ایمان واقعی نداشتند و حتی بعضی از آنان منافق بودند، ولی پیامبر این برادری و اخوت را میان همه به اجرا گذاشت.

مناسبات اجتماعی بر منبای «اسلام»
نکته بعدی این است که «اسلام» برای تنظیم و صورت بندی مناسبات ظاهری و اجتماعی است. ما نمی توانیم احکام «اسلام» را بر ایمان به معنای واقعی حمل کنیم. احکام حبّ ورزیدن و تناصح و خیرخواهی داشتن مربوط به اسلام است، یعنی تمامی جامعه مسلمین. متاسفانه الان بسیاری از شیعیان فقط برای خودشان تناصح و خیرخواهی دارند و اهل سنت هم برای خودشان. این چیزی است که در دل تاریخ ایجاد شده و غلط است. ما موظف به این هستیم که هرکسی که می گوید من مسلمان هستم – ولو احراز ایمان از او نداشته باشیم -، را دوست بداریم و خیرخواه او باشیم.
از نظر شیعه ایمان اقوی و اکمل در گرو اعتقاد شیعی است، اما این بدان معنا نیست که احکام مربوط به «اسلام» را مصادره کنیم. ما نباید احکام مسلمان بما هو مسلمان را به نفع شیعیان مصادره کنیم. این برخلاف سیره پیامبر اکرم «ص» و امام علی «ع» است. این بزرگواران با اجرای احکام «اسلام» بر همه مسلمانان، جامعه واحد و متحدی شکل دادند و ما با مصادره کردن این احکام، امت اسلامی را پاره پاره می کنیم. یعنی یک دیوار دور شیعه می کشیم و آن را از سایر مسلمین جدا می کنیم. این باعث سوءظن و بدبینی نسبت به سایر مسلمانان می شود. این سوءظن به اصل اسلام ضربه می زند. البته این مسئله منحصر به تشیع نیست، در اهل سنت هم رویکردهای این چنینی وجود دارد. متاسفانه این رویکردها که باعث تکه تکه شدن امت اسلام شده است، این عقیده را بوجود آورده که «اسلام نمیتواند جامعه را اداره کند!».

«ایمان» مبنای تشکیل امت نیست
«اسلام» مبنای تشکیل «امت» است اما «ایمان» مبنای تشکیل امت نیست. اگر ایمان را مبنای تشکیل امت بگذاریم، کل امت اسلامی متشکل از پنج، شش نفر خواهد شد! مضاف بر اینکه به دلیل نداشتن معیار برای فهم مومن بودن یا نبودن، معلوم نیست که آن چند نفر معدود چه کسانی هستند! نکته اینجاست که «اسلام» می آید تا با ایجاد حبّ و برادری، زمینه «ایمان» را فراهم کند. اول باید «اسلام» جامعه ای تشکیل بدهد و مناسباتی ایجاد کند تا زمینه برای شکل گیری و ارتقای «ایمان» آماده شود.

 
 




نظرات کاربران (1)