او بهترین انسان است. ما منافقین را به نشانی دشمنی با علی می شناختیم. زاهدتر از علی بن ابیطالب در دنیا ندیده ام
جناب ابوبکر:
هرکس دوست دارد به مردی بنگرد که نزد رسول خدا «ص» عظیم ترین منزلت را داشت و قرابتش نیز به آن جناب نزدیک تر و دخالتش در رفع حوایج آن جناب و بی نیازی خودش از دیگران بیشتر بود به این مرد یعنی علی نگاه کند.[1]
جناب عمر بن خطاب:
«او (علی «ع») مولای من است. زیرا پیامبر شرف را در ولایت علی می دید. لذا می گفت: نسبت به افراد شریف و با شخصیت محبت و دوستی از خود نشان دهید و در رابطه با حفظ آبروی خود از افراد پست و بی شخصیت بپرهیزید و برحذر باشید و دانسته باشید که هیچگونه شرفی به درجه تمامیت نرسید مگر به ولایت علی.»[2]
« مانند علی کسی حق دارد که تکبر ورزد و به خود ببالد. به خدا سوگند اگر شمشیر او نبود، اساس اسلام استوار نمی شد. و علاوه بر آن او داناترین فرد این امت در امر قضاست و با سابقه ترین و شریفترین آنان است. [3]
جناب عایشه:
به خدا قسم بین من و علی در قدیم مطلبی جز آنچه که بین زن و خویشان شوهرش می باشد وجود نداشته است ... و در نظر من او از نیکان است..[4]
جناب سعد بن ابی وقاص:
عامر پسر سعد بن ابی وقاص نقل می کند: معاویه پس از طواف کعبه در دارالندوه پدرم را پهلوی خود بر تخت نشاند و به پدرم گفت چه چیز تو را باز می دارد که به پسر ابوطالب ناسزا نمی گویی؟ پدرم از معاویه ناراحت شد و گفت: به خدا قسم مادام که من سه جمله از رسول خدا درباره او به یاد دارم او را ناسزا نمی گویم. برای اینکه اگر یکی از آن سه را درباره من فرموده بود از تمامی نعمتهای ارزنده بیشترش ارج می نهادم. اول اینکه شنیدم درباره علی که در بعضی از جنگها که او را جانشین خود کرد و به جنگ نبرد، علی غمناک شد و گفت: آیا مرا از فیض جهاد محروم می فرمایی؟ پیامبر فرمود: آیا راضی نیستی که نسبت به من به منزله هارون باشی نسبت به موسی، با این تفاوت که دیگر بعد از من نبوتی نیست؟
دوم اینکه شنیدم در روز فتح خیبر درباره او فرمود: فردا بیرق جنگ را به دست کسی می دهم که رسول خدا را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند. و چون فردا شد همه گردن کشیدیم شاید ما را صدا بزند و نزد خود بخواند ولی ناگهان فرمود: علی را نزد من بخوانید و چون او را خواندند درد چشم داشت. پس آب دهان در دیدگان او انداخت و رایت جنگ به به دست او داده و در نتیجه خدا قلعه را به دستش گشود.
سوم اینکه وقتی آیه « انما یرید الله ...» نازل شد علی و فاطمه و حسنین را نزد خود خواند و گفت: بارالها اینان اهل بیت منند.[5]
جناب طلحه:
علامه خوارزمی از ابی عامر انصاری روایت می کند که در لحظات آخر جان کندن طلحه در جنگ جمل نزد او رسیدم. او گفت: تو که هستی؟ گفتم از یاران امیرالمومنین علی. گفت دستت را بده تا با تو با امیرالمومنین بیعت کنم. من دست دراز کرده و او بیعت کرد.[6]
جناب عبدالله بن عمر:
از دنیا هیچ اندوه و تاسفی ندارم جز اینکه چرا به همراه علی با فئه باغیه (گروه سرکش) نجنگیدم.[7]
ابن عمر در جواب مردی که به او گفت: من علی را دشمن می دارم، فرمود: پس خدا هم به خاطر علی تو را دشمن می دارد.[8]
جناب ابوسعید خدری:
ما منافقین انصار را با دشمنی آنان با علی می شناختیم.[9]
جابر بن عبدالله انصاری:
او بهترین انسان است. [10] ما منافقین را به نشانی دشمنی با علی می شناختیم.[11] زاهدتر از علی بن ابیطالب در دنیا ندیده ام[12]
جناب عبدالله بن مسعود:
افضل اهالی مدینه علی بن ابی طالب است.[13]
پانوشت:
1 – کنزالاعمال، ج 13، ص 115
2 – المناقب الخوارزمی، ص 97
3 – طبقات ابن سعد، ج 2، ص 337
4 – کامل ابن اثیر، ج 3، ص 197
5 – صحیح مسلم، جلد 7، ص 120
6 – المناقب للخوارزمی، 112
7 – المستدرک، جلد 3، ص115
8 – المسندالجامع، جلد 10، ص 771
9 – فضائل الصحابه، ج2، ص 579
10 – فضائل الصحابه، ج 2، ص 564
11 – فضائل الصحابه، ج 2، ص 639
12 – مناقب للخوارزمی، ص 71
13 - فضائل الصحابه، ج 2، ص 646