در حال بارگذاری ...

برگی چند از کتاب خاطرات شیخ مصطفی رهنما

آخوندهای انگلیسی
وقتی در نجف بودم اشخاصی بودند در لباس آخوندی، ولی لات و اوباش بودند و در همه جا حضور داشتند و علیه مسلمین اهل سنت حدیث جعل میکردند و میانه اهل سنت و تشیع را به هم میزدند. حتی توهین های ناجور میکردند و به زعم من و با توجه به پیشینه استعماری در منطقه اینها را مزدور انگلیس خط می داد. این در حالی بود که وضع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی فوق العاده خراب بود و حکام عراق و ایران آلت دست انگیسها بودند، بعلت خفقان؛ مجتهدین بزرگ آن زمان هم نمی توانستند اینها را از حوزه علمیه تصفیه کنند زیرا هدفشان حفظ وضعیت کلی حوزه ها بود.


آغاز مسئله فلسطین و اقدامات ما
بعد از سال 1326 ش که فلسطین در اثر تقلای انگلیس و آمریکا در سازمان ملل تقسیم ظالمانه شد؛ موضوع مساعدت به فلسطین با پرچم داری آیت الله کاشانی و سخنرانی های مرحوم نواب و بنده مورد توجه قرار گرفت. کمک های مردمی نیز جمع آوری می شد. و بعد از اینکه برای ادامه تحصیل به نجف رفتم سعی کردم موضوع فلسطین را با مراجع در میان بگزارم. بعد از مدتی متوجه شدم که اقدامات فردی راه به جایی نمی برد و لذا به این فکر افتادم که یک گروه و تشکیلاتی درست کنم که در سطح جهان اسلام فعالیت کند؛ در منزل یکی از دوستان مجله اهلال مصر را خواندم که نوشته بود(جهان بوسیله بلوکهای کاپیتالیسم و کمونیسم اداره می شود) لذا اشک ریختم و تصمیم خودم را گرفتم و بالاخره در سال 1330 (جمعیت مسلم آزاد) را تاسیس کردم. و از هر مسلمانی در هر جای عالم عضویت میپذیرفتیم.


در مسلمانی تو باید شک کرد
در سن 25 سالگی که جوانی ناپخته بودم ولی دلم میخواست که حکومت اسلامی باشد و لذا به هر کسی که فکر میکردم میتواند کاری بکند مراجعه میکردم. به بوسیله آیت الله بدلا نامه ای برای آیت الله بروجردی فرستادم و گفتم: شما در مقابل شاه تکانی بخورید و برای طلاب در دروسشان مسائل اجتماعی و سایسی را هم بگنجانید. و خودم هم در مجله حیات مسلمین از همان شماره اول حمله به شاه و حکومت را سر لوحه کار خود قرار دادم. نوشتم: تو اگر مسلمانی و پادشاه مشروطه چرا آن پنج نفر علمای طراز اولی که طبق قانون اساسی باید در شورای ملی باشند، حضور نداشته اند؟ ودر شماره بعد نوشتم چون تو به وظایف خود عمل نمیکنی در مسلمانی تو باید شک کرد.

قبل از انقلاب برای فلسطین پول جمع کردیم

عید فطری بود در مسجد هدایت در خیابان اسلامبول با مرحوم طالقانی ،دکتر شریعتی و دکتر سحابی راجع به مسائل فلسطین صحبت میکردیم،پیشنهاد شد که فطریه های مردم را به مبارزان فلسطینی برسانیم و لذا دو کیسه برداشتیم و از مردم مبلغ شانزده هزار و پانصد تومان جمع کردیم و از طریق سفیر مصر به دست مبارزان رساندیم.



 
گوشت های قربانی برای فقرا
در سال 36 ش از طرف (جمعیت مسلم آزاد) به موتمر السلامی نامه ای فرستادیم. ما پیشنهاد کردیم که گوشتها و حیواناتی را که در ایام حج در آنجا توسط حاجیان ذبح می شود؛ جمع آوری کرده و برای تقویت و بهبود وضع اقتصادی مسلمین مورد بهره برداری قرار دهند. و سالها بعد متوجه شدم که چندیدن کارخانه در این جهت در آنجا احداث شده است.
شاید بتوان این روحیه وحدوی رهنما را در دوران کودکی جست! او که در کرمانشاه بدنیا آمده؛ یاد گرفته که چگونه بدون هیچ مشکلی با اهل سنت زندگی کند و پدر بزرگوارشان از جمله کسانی است که مورد احترام اهل تشیع و اهل تسنن بوده.

    




نظرات کاربران