شکوفایی فقه در جامعه اسلامی به اوایل قرن دوم هجری برمیگردد که کتابت حدیث آغاز می شود و نیازهای مردم نیز گسترش پیدا می کنند. البته فقه نزد شیعیان از زمان رسول الله (ص) شروع می شود.
*محمد سرکشیکیان
همانطور که گفته شد تا زمان حضور پیامبر(ص) به علت گستردگی محدود جامعه اسلامی و حضور شخص پیامبر(ص) مرجع سوالات و مسائل شخص پیامبر(ص) بود و اختلاف صحابه با رجوع به ایشان برطرف می گشت. اما پس از رحلت ایشان چنین مرجع مورد اتفاقی وجود نداشت. لذا اگر برای کسی سوالی پیش می آمد، به سراغ اصحاب می رفت و برای او خیلی هم فرق نداشت کدام صحابه باشد و به اولین نفری که می رسید یا همان چند نفر مشهور صحابه ای که بودند، ازآنها سوال می کرد. بر فرض از عبدالله بن مسعود سوال می کرد، سوال بعدی را از امیرالمومنین(ع) می کرد، سوال بعدی را از ابوموسی اشعری می کرد. البته مرجع سوالات شیعیان مشخص بود و به امام حاضر در هر زمانی مراجعه می کردند که در این مقاله مورد بحث ما نیست. به خاطر دستوری که خلیفه دوم داده بود، اصحاب هم در مدینه بودند و حق خروج نداشتند. بعد از خلیفه دوم و برداشتن منع حضور اصحاب در مدینه، اصحاب در شهرهای مختلف پخش شدند. بخشی به شام، بخشی به مصر، بخشی به عراق و ... رفتند.
همانطور که گفته شد تا زمان حضور پیامبر(ص) به علت گستردگی محدود جامعه اسلامی و حضور شخص پیامبر(ص) مرجع سوالات و مسائل شخص پیامبر(ص) بود و اختلاف صحابه با رجوع به ایشان برطرف می گشت. اما پس از رحلت ایشان چنین مرجع مورد اتفاقی وجود نداشت. لذا اگر برای کسی سوالی پیش می آمد، به سراغ اصحاب می رفت و برای او خیلی هم فرق نداشت کدام صحابه باشد و به اولین نفری که می رسید یا همان چند نفر مشهور صحابه ای که بودند، ازآنها سوال می کرد. بر فرض از عبدالله بن مسعود سوال می کرد، سوال بعدی را از امیرالمومنین(ع) می کرد، سوال بعدی را از ابوموسی اشعری می کرد. البته مرجع سوالات شیعیان مشخص بود و به امام حاضر در هر زمانی مراجعه می کردند که در این مقاله مورد بحث ما نیست. به خاطر دستوری که خلیفه دوم داده بود، اصحاب هم در مدینه بودند و حق خروج نداشتند. بعد از خلیفه دوم و برداشتن منع حضور اصحاب در مدینه، اصحاب در شهرهای مختلف پخش شدند. بخشی به شام، بخشی به مصر، بخشی به عراق و ... رفتند.
شکل گیری مکاتب فقهی
در این زمان مردم می دانستند که اگر یک سوالی داشتند مثلا در کوفه باید از امام علی (ع) و عبدالله بن مسعود سوال کنند و همین طور مصری ها و شامی ها و ... . صحابه در مساجد می نشستند و حوزه درسی داشتند و کم کم تشکیل یک سری مکتب ها را دادند. مکتب ها کم کم پیشرفت کرد، شاگردان اولیه، برای خود حلقه های اولیه تشکیل دادند و صاحب تالیف و نظر شدند. در کنار حوادث سیاسی که در شرف وقوع بود، مرزبندی ها یک مقدار روشن تر شد، بینش اعتقادی یک جور، سیاسی یک جور و فقهی یک جور. مردم پس از فوت صحابه، به تابعین(کسانی که صحابه پیامبر را دیدند ولی خود پیامبر را ندیدند) مراجعه می کردند. این روند تا اواخر قرن اول ادامه داشت تا اینکه مکاتب پیشرفت کرده و اوایل قرن دوم شکل مذهب را به خود گرفتند.
شکل گیری مذاهب فقهی
مذهب یعنی سیستم فقهی با یک چهارچوب مشخص در نحوه استنباط احکام که چه چیزی معتبر هست چه چیزی نیست؟ بر فرض کسی سخنی را از پیامبر نقل کرد آیا از صحبت ایشان می توان استنباط فقهی کرد یا خیر؟ آیا به خبر واحد می توان اخذ کرد یا نه؟ با قرآن چطور باید رفتار بشود؟ صحبت های صحابی ارزشش چقدر است؟ سخنان تابعین ارزشش چقدر است؟ اینها بخواهد مدون بشود به عنوان چهارچوب و دستورالعمل کلی و آیین نامه ای تقریبا از اوایل قرن دوم شروع میشود.
فقه حنفی
اولین مکتب فقهی که تشکیل می شود توسط ابوحنیفه نعمان بن ثابت ملقب به «امام الأعظم»(۸۰ - ۱۵۰ه.ق) فقیه و متکلم نامدار کوفه و پایه گذار مذهب حنفی است. ابوحنیفه از نظر سِنّى جزو اتباع تابعین است ولى چون چند تن از صحابه، از جمله انس بن مالک را دیده و از آنها روایتِ حدیث کرده، او را از تابعین شمرده اند. اجداد ابوحنیفه ایرانی تبار از اهالی کابل (ایران قدیم و افغانستان فعلی) بودند. او در کوفه متولد شد و مدت 18 سال در حلقه درس حماد بن ابی سلیمان (م 120 ه.ق) به فراگیری فقه به روش ابراهیم نخعی که خود شاگرد عبدالله بن مسعود است، پرداخت.
مبارزات ابوحنیفه
در فاصله سالهای(۱۲۱-۱۳۲ ق) که حکومت اموی واپسین سالهای خودرا می گذراند، ابوحنیفه به عنوان فقیهی مخالف با فساد دستگاه حکومت، با دیدگاههای اعتقادی خاص خود، بسیار مورد توجه جناحهای مخالف حکومت، غیر از خوارج، قرار گرفت. در سال ۱۲۹ ق امویان از وی خواستند که مسند قضا را بپذیرد، وی درخواست ایشان را با وجود فشاری که بر وی وارد آوردند رد نمود، و به مکه فرار نمود، در سالهای پایانی حاکمیت امویان، وی در مکه زیست و به گسترش آراء فقهی خود پرداخت. با پیروزی عباسیان به کوفه بازگشت و با حیله ای لفظی از بیعت با خلیفه سرباز زد. وی حکومت را از آن بنی هاشم می دانست و از قیام زید حمایت می کند و حتی قیام ایشان را تشبیه به روز بدر می کند.
مخالفت خاموش ابوحنیفه، زمانی آشکار شد که در ۱۴۵ ق ابراهیم بن عبدالله حسنی از امامان زیدی در بصره برضد خلافت منصور قیام کرد و ابوحنیفه نفوذ خود را در تأیید این قیام به کار گرفت. در سالهای پایانی عمر ابوحنیفه، منصور پذیرفتن منصب قضا را بر وی الزام کرد، اما وی از پذیرش منصب قضا ابا ورزید و با این مبارزه منفی مشروعیت حکومت عباسی را زیر سوال می برد.
درآخرین روزهای زندگانی ابوحنیفه، منصور او را به بغداد فراخواند و به حبس افکند و ابوحنیفه پس از روزی چند در حبس درگذشت. ابو زهره معتقد است که ابوحنیفه بر اثر تازیانه های منصور، جان سپرد، ولی بعداً این نظریه را رد می کند و می گوید که مدت ها بعد در سال ۱۵۰ هجری از دنیا رفت. زفربن هذیل برآن بود که ابوحنیفه رادرزندان زهر خورانیده اند. پیکر ابوحنیفه، پس از آنکه حسن بن عُماره بجلی، محدث کوفی برآن نماز گزارد، در مقبره خیزران بغداد مدفون گردید. برمدفن وی در ۴۵۹ق قبه ومدرسه ای برپا گردید واکنون محله ای که مقبره درآن واقع است، به نام«حی الاعظمیه»خوانده می شود.
عقل گرایی حنفیّه
مختصات فکری عبدالله بن مسعود چیست؟ عبدالله بن مسعود در صحابه موجود بعد از پیامبر به صحابه عقلی معروف است. در مقابل کسانی که نقل گرا هستند. طبق این تاثیری که بر شاگردانش دارد فقه ابوحنیفه بیشتر تابع عقل است.
ابوحنیفه در پذیرش خبر واحد بسیار سخت گیر است. چندین شرط برای پذیرش خبر واحد می گذارد از جمله اینکه: 1) حدیث موردنظر مخالف با اصول و قواعد اجماعى و قیاس نباشد. 2) مفاد آن اگر درباره موضوع مورد ابتلاى همگان است، نامأنوس نباشد. 3) با دلیل قوی تر متعارض نباشد. 4)راوى برخلاف روایتش عمل نکرده باشد. 5) در عهد صحابه استناد به آن ترک نشده باشد. 6) برخى از اصحاب برخلاف آن عمل نکرده باشند. 7) راوى آن از نظر عدالت، ضبط، حفظ، فقاهت و اجتهاد شناخته شده باشد. این امر را معلول عواملى از جمله تأثیرپذیرى او از کسانى چون امام على(علیه السلام) و ابن مسعود که در نقل احادیث پیامبر سخت گیر بودند و فتاوا و اقوال آنان در آن زمان در کوفه رواج داشت، مدون نبودن احادیث، رواج جعل حدیث در کوفه، و پرهیز و ترس ابوحنیفه و پیروانش از دادن نسبت دروغ به پیامبر اکرم(ص)، دانسته اند.
به رغم این توجیهات، انتقادات بسیارى به ویژه از سوى اهل حدیث، به ابوحنیفه و پیروانش وارد شده است. مثلا برخى رجالیان و محدّثان حکم به فسق ابوحنیفه داده و نام وى را در شمار «ضعفاء و متروکین» آورده اند. ابن خلدون تعداد احادیث منقول از ابوحنیفه را حدود هفده عدد دانسته، اما برخى دیگر، احادیث روایت شده از او را بیشتر شمرده اند.
بجای این، ابوحنیفه در مواردی که حکم شرعی را از کتاب و سنت بدست نمی آورد بر قیاس(استفاده از عقل در استنباط احکام) تکیه می کرد.
(برای شناخت ادله استنباط احناف به پیوست مراجعه کنید.)
مکتب کلامی احناف
ابوحنیفه اگرچه بیشتر در مقام فقیهى صاحب مکتب شناخته شده، داراى اندیشه ها و آراى کلامى نیز بوده است. البته مکتب کلامى حنفیه، چنانکه در ادامه دیده مى شود، مستقلا ادامه نیافته و کم و بیش در فرقه هاى دیگر مستحیل شده است. ابوحنیفه از فعالان محافل علمى و اعتقادى کوفه بوده و در فرصتهاى گوناگون با صاحبان اندیشه هاى مختلف به مناظره مى پرداخته است. بسیارى از نویسندگان، از مکاتب مختلف، ابوحنیفه را جزو مرجئه دانسته اند و با توجه به وجود احادیثى در مذمت و تکفیر مرجئه، او را از دایره اهل سنت خارج دانستند. با گذشت زمان و نزدیکى گروههاى موسوم به اهل سنّت، ارجاء ابوحنیفه، ارجاء السنة نامیده شد و اتهام ارجاء از وى دفع گردید.
با توجه به آرا و نظرات ابوحنیفه مشخص میشود که ایشان را نمیتوان از مرجئه دانست چرا که ضمن مشابه زیاد به آنها اختلافات بارزی نیز دارد. در میان احناف گرایش های کلامی متفاوتی شکل گرفت ولی با ظهور فرقه ماتریدیه(اواخر قرن سوم) و گسترش آن از قرن پنجم به بعد، بر دیگر گرایشهاى حنفى غلبه یافت و به مثابه مهمترین وارث مکتب اعتقادى ابوحنیفه، به حیات خود ادامه داد.
(برای مطالعه بیشتر به پیوست مراجعه کنید. همچنین مقاله کلام ماتریدی (بزودی) مطالعه کنید.)
تدوین و ترویج فقه حنفی
در پیش برد چهارچوبی که ابوحنیفه مشخص می کند، دو شاگردش تاثیر بسزایی نسبت به دیگر شاگردان داشته اند.
یکی قاضی ابویوسف یعقوب بن ابراهیم کوفی (م ۱۸۲) است که بیشتر اجرایی بوده است تا علمی. ابویوسف در زمان خلافت مهدى (حک : 158ـ169) و هادى عباسى (حک : 169ـ170) قاضى بغداد و در زمان هارون الرشید (حک : 170ـ193) قاضى القضات شد. او نخستین کسى بود که در دستگاه خلافت عهده دار این منصب گردید.
از آنجا که عزل و نصب قاضیان از وظایف قاضى القضات بود، با انتصاب ابویوسف، در بیشتر مناطق جهان اسلام حنفیان بر مسند قضا نشستند و احکام قضایى را طبق مذهب خود صادر مى کردند. این امر از یک سو سبب انتشار آراى حنفیان شد و از سوى دیگر، فقه حنفى را وارد مرحلهاى جدید ساخت و آن را با واقعیتهاى موجود در جامعه روبه رو کرد. به علاوه، ضرورت پاسخگویى به مسائل جدید که در عرصه قضا و افتا مطرح مى شد، به توسعه فقه حنفى انجامید.
شاگرد دیگر، محمد بن حسن شیبانی (م ۱۸۹) است که وجهه علمی داشته است و حلقه درس پررونقى داشت. وی که اندکى نزد ابوحنیفه و سپس نزد ابویوسف درس خواند، اصلى ترین تدوین کننده فقه ابوحنیفه بود و تألیفات بسیارِ او سهم جدّى در نشر و توسعه مذهب حنفى داشت. افزون بر این، شش کتاب او که ظاهرالروایة نامیده مى شود، از مهمترین منابع حدیثى و فقهىِ حنفیان است. همینک احناف از این دو شاگرد تعبیر به صاحبین(دو یار ابوحنیفه) می کند. از دیگر شاگردان مشهور ابوحنیفه، ابوالهذیل، زفر بن هذیل بن قیس کوفی (م ۱۵۸) و حسن بن زیاد (م ۲۰۴) را می توان نام برد.
(برای شناخت تاریخچه و طبقات فقهاى حنفى به پیوست مراجعه کنید)
قسمت دوم: