عراق به عنوان همسایه غربی ما دارای اهمیت بالایی برای کشور ایران است. ما برای اینکه وارد بحث در مورد وضعیت کنونی عراق و جایگاه آن در امنیت ملی خودمان بشویم؛ باید عراق را بصورت کلی بشناسیم.عراق قبل از سرنگونی با عراق حین سرنگونی و عراق بعد از سرنگونی فرق دارد. عراق هم در وضعیت کشور خودمان، هم در ژئوپلیتیک اسلام و همچینین خارمیانه بسیار موثر است.
عراق قبل از سرنگونی
عراقی است که جزئی از تاریخ تمدن عربی اسلامی است( جغرافیای عراق مورد نظر است) قبل از اینکه کشور عراق شکل بگیرد. هیچکس نمی تواند تمدن عربی اسلامی را بدون کشور عراق یا بدون منطقه بین النهرین فرض کند. حوادث بزرگی در این منطقه شکل گرفته از آشوری ها و بابلی ها تا حکومت های ابتدائی اسلام تا سال های دهه 800، 900 میلادی. کشور عراق بعد از فروپاشی عثمانی بر اساس یکسری تفاهمات بین المللی شکل گرفت. این عراق یک کشور خاص و دارای ذات اصلی خودش نیست، این جغرافیا حاصل توافقات بین المللی است که در کل مسیر تاریخ 90 ساله اخیر یعنی از سال 1920 تاکنون شاهد ورود نزاع های بین المللی و منطقه ایی در اینجا هستیم. عراق قبل از سرنگونی جزو سیاست های کلان امت عربی بود. در واقع نوک پیکان جبهه امت عربی در پهلوی جغرافیای ایران فارس و همچنین عقبه ی امت عربی بود در رویارویی با صهیونیست ها. در واقع عراق یکی از سه رکن مهم جامعه عربی بود! یعنی مصر، عراق، سوریه البته بعدها عربستان بعلت دینی و اقتصادی جای سوریه را گرفت. عراق در درون شاهد کودتاهای فراوان بوده. از عبد الکریم قاسم، عبد السلام عارف، حسن البکر تا صدام حسین، حداقل در 40 سال اخیر 5 کودتای بزرگ شکل گرفته. عراق کشوری است که یک اقلیت اهل سنت عرب بر یک اکثریت شیعه عرب و اقلیت کرد حاکم بوده. یک اسلام غیر سیاسی همیشه در عراق متداول بوده؛ در واقع مردم عراق یک جمعیت متدین اما غیر سیاسی بوده است. و همچنین عراق بعنوان سومین کشور تولید کننده انرژی نفت، یک قطب اقتصادی بزرگ تلقی می شد.
عراق حین سرنگونی تا 3 سال بعد
عراق در سال 2003 آغاز حرکت یکجانبه گرایانه آمریکا در خاورمیانه بود؛ یعنی نقطه ی آغاز ورود آمریکا و شروع بحث خاورمیانه جدید. فکر میکردند به عراق می آیند و یک الگوی دموکراتیک را مستقر کنند، که اولا الگویی برای کشورهای دیگر عربی باشد و از طرفی می گفتند ما وارد نقطه ای شدیم که به چپ برگردیم سوریه است و به راست بگردیم ایران است. یعنی دو کشوری که با آمریکای ها مسئله دارند. پس از لحاظ نظامی و امنیتی طرحشان سامان دادن به قلب جغرافیای خاورمیانه یعنی عراق، سوریه و ایران بود. از لحاظ سیاسی هم سعی در ارسال این الگو به کشورهای عربی داشتند. عراق اولین حکومت عربی بود که توسط غربی ها (آمریکا) سرنگون شد. این ویژگی های که در حال مرور آنها هستیم . همگی در تحلیل شرایط حال حاضر عراق موثر است. عراق کشوری است که در آن دموکراسی شکل گرفت؛ یعنی حاکمیت اکثریت بر اقلیت. یعنی کلیت عراق یک اکثریت عرب است. بر یک اقلیت کرد و ترکمن و از طرف دیگر یک اکثریت شیعه که در قبل از سقوط صدام تحت سلطه یک اقلیت اهل سنت عرب بودند.
عراق بعد از سرنگونی صدام
عراق بعد از سرنگونی بر اساس آراء اکثریت است؛ چون بطور طبیعی اکثریت شیعه هستند، اولین حکومت شیعه عربی است که در منطقه شکل گرفت. عراق کشوری است که اولین بار در خاورمیانه یک فدرالیزم قومی در آن شکل گرفت. عراق جدید یک نطام پارلمانی است، یعنی پذیرش تقسیم قدرت. البته بعضی ها امارات را نیز نوعی از این الگو می دانند! اما آن فدرال؛ فدرال قومی نیست. 7 شیخ عشیره هستند که آنها کشور را اداره میکنند. در عراق مردم پارلمان را انتخاب می کنند و درون پارلمان هم هیئت دولت و رئیس جمهور انتخاب می شود. اما در سطح جغرافیا که نگاه کنیم یک انتخابات دیگر، انتخابات شوراها است. در عراق استان ها و استاندارها دارای یک قدرت قابل توجهی هستند. یعنی همانطور که در ایران شورای شهر داریم. در عراق شورای استان داریم؛ و شورای استان قدرت انتخاب استاندار و اجرای سیاست های حکومت مرکزی و تخصیص بودجه ها را دارد. درواقع نیمچه فدرالی است. یعنی تمرکز زدایی در عراق شکل گرفته .و این بخلاف آن دورانی است که قدرت کاملا متمرکز در بغداد در دست یک جریان خاص بود. البته هم اکنون این توزیع کثیر قدرت در عراق مشکلات و موانعی را نیز بوجود آورده است. عراق اولین جایی است که آمریکا مفتضحانه ترین شکست را در یک قرن اخیر از لحاظ نظامی، تبلیغاتی و امنیتی متحمل شده. ما وقتی آمریکا را بررسی میکنیم. آنها همیشه قضیه ویتنام را بیان میکنند؛ ولی کیست که نداند که ویتنام با حمایت شوری، آمریکا را شکست داد. اما در عراق چه کسی و چه جریانی و چه تفکری، آمریکایی ها را اینگونه مفتضحانه با 150 هزار نظامی شکست می دهد؟ و حاصل این عراقی که آمریکای ها باقی گداشتند وجود یک جریان قوی تروریزم مرکب از(القاعده+بعث) است.
عراق بعد از سرنگونی بر اساس آراء اکثریت است؛ چون بطور طبیعی اکثریت شیعه هستند، اولین حکومت شیعه عربی است که در منطقه شکل گرفت. عراق کشوری است که اولین بار در خاورمیانه یک فدرالیزم قومی در آن شکل گرفت. عراق جدید یک نطام پارلمانی است، یعنی پذیرش تقسیم قدرت. البته بعضی ها امارات را نیز نوعی از این الگو می دانند! اما آن فدرال؛ فدرال قومی نیست. 7 شیخ عشیره هستند که آنها کشور را اداره میکنند. در عراق مردم پارلمان را انتخاب می کنند و درون پارلمان هم هیئت دولت و رئیس جمهور انتخاب می شود. اما در سطح جغرافیا که نگاه کنیم یک انتخابات دیگر، انتخابات شوراها است. در عراق استان ها و استاندارها دارای یک قدرت قابل توجهی هستند. یعنی همانطور که در ایران شورای شهر داریم. در عراق شورای استان داریم؛ و شورای استان قدرت انتخاب استاندار و اجرای سیاست های حکومت مرکزی و تخصیص بودجه ها را دارد. درواقع نیمچه فدرالی است. یعنی تمرکز زدایی در عراق شکل گرفته .و این بخلاف آن دورانی است که قدرت کاملا متمرکز در بغداد در دست یک جریان خاص بود. البته هم اکنون این توزیع کثیر قدرت در عراق مشکلات و موانعی را نیز بوجود آورده است. عراق اولین جایی است که آمریکا مفتضحانه ترین شکست را در یک قرن اخیر از لحاظ نظامی، تبلیغاتی و امنیتی متحمل شده. ما وقتی آمریکا را بررسی میکنیم. آنها همیشه قضیه ویتنام را بیان میکنند؛ ولی کیست که نداند که ویتنام با حمایت شوری، آمریکا را شکست داد. اما در عراق چه کسی و چه جریانی و چه تفکری، آمریکایی ها را اینگونه مفتضحانه با 150 هزار نظامی شکست می دهد؟ و حاصل این عراقی که آمریکای ها باقی گداشتند وجود یک جریان قوی تروریزم مرکب از(القاعده+بعث) است.
توافقنامه ایی نانوشته
مثلا در لبنان توافق کردند که رئیس جمهور از مسیحیان باشد و رئیس مجلس از شیعیان و نخست وزیر از اهل سنت. ولی در عراق چنین چیزی در قانون اساسی آورده نشده است. در عراق جمعیت و وزن گروه ها و جریان های سیاسی به گونه ای است که همه ی تصمیمات با توافق انجام می شود. اکنون در 2 دوره توافق شده که رئیس جمهور کرد باشد. و وقتی که ریاست دولت به اکثریت شیعه سپرده می شود؛ بطور نانوشته به اهل سنت ریاست مجس را می دهند. در واقع بالانس قدرت به گونه ای است که علارغم اینکه شیعیان اکثریت هستند، به دلایل مختلف که بنظر می رسد(اول آمریکا و دوم تروریسم) باعث شده که شیعه نتواند از قدرت اکثریتی خود استفاده بکند. مثلا از 5 وزارتخانه(وزارت کشور و نفت به شیعیان) (وزارت دفاع و اقتصاد به اهل سنت) (و وزارت خارجه به کردها) میرسدعراق در 30 سال اخیر، در جوامع بین المللی یک کشور منفور و متجاوز شناخته میشد. اما در حال حاظر نظام بین الملل با آن تعامل خوبی دارد. بطور مثال بعد از حمله عراق به کویت، عراق بعنوان تحدید کننده صلح بین الملل شناخته شد. از سال 1991 تا 2013 عراق تحت فصل 7 سازمان ملل بعنوان تحدید بین المللی بود و البته از سال 2003 تا 2013 علی رغم سقوط صدام حسین؛ عراق کماکان زیر فصل 7 بود تا اینکه اخیرا خارج شد و جدیدا روابط مناسبی با جهان عرب دارد مثلا در سال گذشته رئیس اتحدیه عرب بود. عراق علی رغم داشتن 1 میلیون نیروی امنیتی و نظامی، ولی بشدت از لحاظ نظامی ضعیف است. در یک روز انفجار در هفت منطقه بغداد پایتخت عراق، انجام می شود، و 50 نفر کشته و 300 نفر زخمی می شوند. از لحاظ سیاسی تنشهای بین جریانات شیعه و سنی و کرد بسیار زیاد است. این یک نمای کلی از عراق است.
در عراق از لحاظ جمعیتی چه میگذرد؟
55 تا 60 درصد شیعه/20 تا 25 درصد اهل سنت/20 درصد کرد/البته آمارها متفاوت است. چون در زمان بعث آمارگیری صحیحی نشده بود؛ و اگر هم می شد امدتا مردم پنهانکاری می کردند. این آمار بر اساس انتخابات این چند سال اخیر است. جریانات شیعه عمدتا عرب هستند. 9 استان جنوبی عراق تقریبا 85% شیعه عرب هستند. البته در استان دیاله کرد شیعه هم داریم. در کرکوک و در شمال غربی عراق هم یکسری ترکمن شیعه داریم.از لحاظ ویژگی اجتماعی امدتا عشایری هستند. که بر ذهن و فکرشان تاثیر دارد.از لحاظ مذهبی بسیار عرفی هستند. مثلا عزاداری اربعین و 28 صفر و شهادت امام کاظم و... بسیارپرشور برگزار میکنند. اما بعلت حاکمیت بعث در طول این چند سال، این جامعه کاملا درونگرا عمل میکند. یک حاکمیت قوی اطلاعاتی توسط اقلیت بعث باعث شده جامعه شیعه درونگرا عمل کند. و تا حدودی باعث شکل گیری یکسری ذهنیت ها شده است. رکن اصلی شیعه پایگاه مرجعیت است که در نجف وجود دارد. و با توجه به ویژگی عراق در 100 سال اخیر یک مرجعیت غیر سیاسی را به ارمغان آورده است. (البته توجه داشته باشیم غیر سیاسی نه ضد سیاسی) چون مرجعیت نجف(آیت الله سیستانی) در تمام جریان های مذهبی و جمعیتی تاثیرگذاری زیادی دارد.
جرایانات سیاسی شیعه
سه جریان بزرگ داریم:
مجلس اعلای عراق به ریاست عمار حکیم
حزب الدعوه به ریاست نوری مالکی
جریان مقتدی صدر
جریان مجلس اعلا و حزب الدعوه چون پایگاه مبارزاتی زیادی داشتند و دارند، با جریان مقتدی صدر تفاوت زیادی دارند. جریان مقتی صدر از درون عراق شکل گرفته؛ توسط آیت الله محمد صادق صدر که توسط حزب بعث شهید شدند. اما حزب الدعوه و مجلس اعلای عراق جرایان های بیرونی عراق هستند.جریان صدر تقریبا عربی به مسائل نگاه میکند.
جریانات خرد دیگری هم وجود دارد؛ مثل جریان فضیلت که رئیسش آقای یعقوبی (رئیس دفتر سابق سید محمد باقر صدر) بوده که از جریان صدر جدا شده وجریان اصلاح الوطنی که از حزب الدعوه جدا شده و... نکته قابل توجه این است که آمریکای ها از سال 2003 تاکنون خیلی تلاش کردند که در بین جریان اکثریت شیعه، جریانات غیر سلامی را نفوذ بدهند و دارای پایگاه مردمی کنند، تا اینکه دارای رای بشوند، که بتوانند آنها را بعنوان نمایندگان شیعه وارد رفتارهای سیاسی بکنند و نمایندگی شیعه عراق را از دست اسلامگرا ها در بیاورند. ولی تاکنون موفق نشده اند.
سه جریان بزرگ داریم:
مجلس اعلای عراق به ریاست عمار حکیم
حزب الدعوه به ریاست نوری مالکی
جریان مقتدی صدر
جریان مجلس اعلا و حزب الدعوه چون پایگاه مبارزاتی زیادی داشتند و دارند، با جریان مقتدی صدر تفاوت زیادی دارند. جریان مقتی صدر از درون عراق شکل گرفته؛ توسط آیت الله محمد صادق صدر که توسط حزب بعث شهید شدند. اما حزب الدعوه و مجلس اعلای عراق جرایان های بیرونی عراق هستند.جریان صدر تقریبا عربی به مسائل نگاه میکند.
جریانات خرد دیگری هم وجود دارد؛ مثل جریان فضیلت که رئیسش آقای یعقوبی (رئیس دفتر سابق سید محمد باقر صدر) بوده که از جریان صدر جدا شده وجریان اصلاح الوطنی که از حزب الدعوه جدا شده و... نکته قابل توجه این است که آمریکای ها از سال 2003 تاکنون خیلی تلاش کردند که در بین جریان اکثریت شیعه، جریانات غیر سلامی را نفوذ بدهند و دارای پایگاه مردمی کنند، تا اینکه دارای رای بشوند، که بتوانند آنها را بعنوان نمایندگان شیعه وارد رفتارهای سیاسی بکنند و نمایندگی شیعه عراق را از دست اسلامگرا ها در بیاورند. ولی تاکنون موفق نشده اند.
جرایانات کرد
کردها در طول سال ها علیه صدام مبارزه کردند و نقش موثری در جهت سرنگونی صدام داشتند. رابطه شان با شیعه خوب بوده و توانستند پل بین المللی مبارزان عراقی باشند به بیرون. لذا نظام بین الملل قبل از اینکه شعیان را به رسمیت بشناسد، کردها را به رسمیت شناخت. بنابراین مطالباتشان را بیشتر توانستند محقق کنند. ضمن اینکه از سال 1991 که آمریکا به عراق حمله کرد و سه استان اربیل و دهوک و سلیمانیه را بعنوان یک منطقهsave heaven و سپس پرواز ممنوع شد. 10 سال قبل از اینکه صدام حسین سرنگون بشود، یک حکومت خود مختار در این مناطق شکل دادند، لذا کردها از اینکه پایگاه جغرافیای برای تحقق مطالباتشان برخوردار بودند. در حال حاظر کردها یک منطقه فدرال دارای نخست وزیر، قوه قضائیه و نیروی نظامی، امنیتی مستقل هستند. و البته در بغداد هم سهیم هستند.(رئیس جمهور ، معاون نخست وزیر، معاون رئیس پارلمان، رئیس ستاد ارتش.) البته آنها بدنبال مطالبه جغرافیای دیگری نیز هستند. یعنی چه؟ یعنی بغیر از این سه استان میگویند: ما جغرافیای دیگری هم داشتیم که رژیم صدام سعی کرد ما را جابجا کند و عرب ها را آورده. در واقع میگویند(تعریب) یعنی جغرافیا را عربی کرده. رشد عظیم اقتصاد کردها، در سه استان که 36 هزار کیلومتر مربع با حدود 5 میلیون نفر جمعیت هست، 13% کل بودجه عراق به کردها اختصاص دارد. سال گذشته 108 میلیارد دلار بودجه عراق بود که حدودا 17 تا 18 میلیارد دلار بودجه این سه استان بود. و فراتر از این کردها این 36 هزار کیلومتر را به 22 بلوک تقسیم کردند و همه ی این بلوک ها را با یک سیاست باز در اختیار شرکت های غربی قرار دادند که این شرکت ها شروع به حفاری برای چاه نفت کردند و الان به نفت رسیدند. و الان بر اساس توافق رسمی دولت نوری مالکی با کردها آنها موظف هستند روزی 250 هزار بشکه تولید کنند. و برنامه شان این است که تا سال 2016 به 1 میلیون بشکه برسند. البته در اختیار دولت قرار میدهند و دولت بعدا پول آنها را می دهد. الان اتفاق جدید این است که میخواهند لوله نفت و گاز مستقل به ترکیه بزنند. از لحاظ سیاسی هم دو جریان بزرگ وجود دارد: 1. حزب دموکرات کردستان به رهبری مسعود بارزانی. 2. اتحادیه میهنی کردستان به ریاست جلال طالبانی و اینها سالها بر علیه یکدیگر جنگیدن و همدیگر را کشته اند. اما از زمان ورود آمریکای ها بشدت با هم متحد شدند و توانستند به بسیاری از مطالباتشان برسند. با سه اهرم: وحدت درونی، حمایت ضمنی آمریکا، ضعف دولت مرکزی. در یک تقسیم کار اتحادیه میهنی پست ریاست جمهوری دارد و مسعود بارزانی ریاست اقلیم کردستان. به علت فساد اداری تا حدودی جریانات اپوزیسیون شکل گرفته و تا الان 30% آرای مردم را جذب کردند که این جریان سوم هم اسلامگرا و غیر اسلامگرا هستند.
کردها در طول سال ها علیه صدام مبارزه کردند و نقش موثری در جهت سرنگونی صدام داشتند. رابطه شان با شیعه خوب بوده و توانستند پل بین المللی مبارزان عراقی باشند به بیرون. لذا نظام بین الملل قبل از اینکه شعیان را به رسمیت بشناسد، کردها را به رسمیت شناخت. بنابراین مطالباتشان را بیشتر توانستند محقق کنند. ضمن اینکه از سال 1991 که آمریکا به عراق حمله کرد و سه استان اربیل و دهوک و سلیمانیه را بعنوان یک منطقهsave heaven و سپس پرواز ممنوع شد. 10 سال قبل از اینکه صدام حسین سرنگون بشود، یک حکومت خود مختار در این مناطق شکل دادند، لذا کردها از اینکه پایگاه جغرافیای برای تحقق مطالباتشان برخوردار بودند. در حال حاظر کردها یک منطقه فدرال دارای نخست وزیر، قوه قضائیه و نیروی نظامی، امنیتی مستقل هستند. و البته در بغداد هم سهیم هستند.(رئیس جمهور ، معاون نخست وزیر، معاون رئیس پارلمان، رئیس ستاد ارتش.) البته آنها بدنبال مطالبه جغرافیای دیگری نیز هستند. یعنی چه؟ یعنی بغیر از این سه استان میگویند: ما جغرافیای دیگری هم داشتیم که رژیم صدام سعی کرد ما را جابجا کند و عرب ها را آورده. در واقع میگویند(تعریب) یعنی جغرافیا را عربی کرده. رشد عظیم اقتصاد کردها، در سه استان که 36 هزار کیلومتر مربع با حدود 5 میلیون نفر جمعیت هست، 13% کل بودجه عراق به کردها اختصاص دارد. سال گذشته 108 میلیارد دلار بودجه عراق بود که حدودا 17 تا 18 میلیارد دلار بودجه این سه استان بود. و فراتر از این کردها این 36 هزار کیلومتر را به 22 بلوک تقسیم کردند و همه ی این بلوک ها را با یک سیاست باز در اختیار شرکت های غربی قرار دادند که این شرکت ها شروع به حفاری برای چاه نفت کردند و الان به نفت رسیدند. و الان بر اساس توافق رسمی دولت نوری مالکی با کردها آنها موظف هستند روزی 250 هزار بشکه تولید کنند. و برنامه شان این است که تا سال 2016 به 1 میلیون بشکه برسند. البته در اختیار دولت قرار میدهند و دولت بعدا پول آنها را می دهد. الان اتفاق جدید این است که میخواهند لوله نفت و گاز مستقل به ترکیه بزنند. از لحاظ سیاسی هم دو جریان بزرگ وجود دارد: 1. حزب دموکرات کردستان به رهبری مسعود بارزانی. 2. اتحادیه میهنی کردستان به ریاست جلال طالبانی و اینها سالها بر علیه یکدیگر جنگیدن و همدیگر را کشته اند. اما از زمان ورود آمریکای ها بشدت با هم متحد شدند و توانستند به بسیاری از مطالباتشان برسند. با سه اهرم: وحدت درونی، حمایت ضمنی آمریکا، ضعف دولت مرکزی. در یک تقسیم کار اتحادیه میهنی پست ریاست جمهوری دارد و مسعود بارزانی ریاست اقلیم کردستان. به علت فساد اداری تا حدودی جریانات اپوزیسیون شکل گرفته و تا الان 30% آرای مردم را جذب کردند که این جریان سوم هم اسلامگرا و غیر اسلامگرا هستند.
اهل سنت
درست است که در عراق ما شاهد حکومت بعثی های سنی مذهب بودیم ولی این حکومت نماینده اهل سنت نبود. فقط نماینده یک طایفه و تفکری به اسم بعث بود. اهل سنت بخشی در جنوب عراق(بصره-زبیر-فاو) و بخشی در شمال عراق(الانبار-نینوا-صلاحدین-دیاله) هستند. جمعیتشان عشایری است؛ جغرافیای لم یزرع دارند، اما آب عراق از مناطق اهل سنت می گذرد. رهبری مذهبی قوی ندارند و تکثیر خیلی زیادی دارند. بدلیل اینکه: جریان بعث اجازه ورود جریان اسلامگرای اهل سنت را نمی داد و ساخت علمای اهل سنت یک ساخت متمرکز مثل حوزه نجف نبوده.
مثلا در شیعه رهبری سیاسی با (نوری مالکی، مقتدی صدر، عمار حکیم) و مرجعیت دینی با آیت الله سیستانی است. اما در اهل سنت مرجعیت دینی متمرکز نداریم. این اتفاقات و اعتراضات اخیر را هم که تجمعات متفرق حول محور ماموستاها و مولوی های اهل سنت بود. این یکی از نقاط ضعف اهل سنت عراق است. اما در بعد سیاسی باز هم دچار مشکل هستند، زیرا در زمان صدام، تنها حزب، حزب بعث بوده و الان که حزب بعث وجود ندارد و یک فعالیت زیر زمینی وجود دارد و موثر هم نیست. البته احزاب زیادی شکل گرفتند ولی بدلیل تکثر اختلافات هر روز در حال توافقات جدید می باشند و نو به نو می شوند.از سال 2005 اولین حزب، حزب اسلامی عراق بود که اهل سنت بودند.
اما در حال حاظر دو نفر رهبری بخش های مختلف اهل سنت را بعهده دارند.
1. عصامه نجیفی اهل موصل رئیس مجلس کنونی عراق که نام لیستش متحدون است.
2. صالح مدلل رئیس دفتر اقتصادی خانم سجاده(زن صدا حسین) که الان بعنوان معاون آقای نوری مالکی در حال حاظر کار میکند و جبهه ای دارد به اسم حوار الوطنی که جدیدا اسمش را گذاشته العتلاف العربیه.
بهر حال در عراق یک نظام دموکراتیک شکل گرفته که بصورت مسالمت آمیز در حال چرخش است. مشکل عراق این است که بدلیل تکثرات زیاد هویت ملی شکل نگرفته است. نقاط جغرافیای تنش زا در آن بسیار است/ تروریست ها در آن بسیار فعال هستند/اقتصاد خوب و قابل رشدی دارند/ به نظام بین المللی هم بازگشته اند.
درست است که در عراق ما شاهد حکومت بعثی های سنی مذهب بودیم ولی این حکومت نماینده اهل سنت نبود. فقط نماینده یک طایفه و تفکری به اسم بعث بود. اهل سنت بخشی در جنوب عراق(بصره-زبیر-فاو) و بخشی در شمال عراق(الانبار-نینوا-صلاحدین-دیاله) هستند. جمعیتشان عشایری است؛ جغرافیای لم یزرع دارند، اما آب عراق از مناطق اهل سنت می گذرد. رهبری مذهبی قوی ندارند و تکثیر خیلی زیادی دارند. بدلیل اینکه: جریان بعث اجازه ورود جریان اسلامگرای اهل سنت را نمی داد و ساخت علمای اهل سنت یک ساخت متمرکز مثل حوزه نجف نبوده.
مثلا در شیعه رهبری سیاسی با (نوری مالکی، مقتدی صدر، عمار حکیم) و مرجعیت دینی با آیت الله سیستانی است. اما در اهل سنت مرجعیت دینی متمرکز نداریم. این اتفاقات و اعتراضات اخیر را هم که تجمعات متفرق حول محور ماموستاها و مولوی های اهل سنت بود. این یکی از نقاط ضعف اهل سنت عراق است. اما در بعد سیاسی باز هم دچار مشکل هستند، زیرا در زمان صدام، تنها حزب، حزب بعث بوده و الان که حزب بعث وجود ندارد و یک فعالیت زیر زمینی وجود دارد و موثر هم نیست. البته احزاب زیادی شکل گرفتند ولی بدلیل تکثر اختلافات هر روز در حال توافقات جدید می باشند و نو به نو می شوند.از سال 2005 اولین حزب، حزب اسلامی عراق بود که اهل سنت بودند.
اما در حال حاظر دو نفر رهبری بخش های مختلف اهل سنت را بعهده دارند.
1. عصامه نجیفی اهل موصل رئیس مجلس کنونی عراق که نام لیستش متحدون است.
2. صالح مدلل رئیس دفتر اقتصادی خانم سجاده(زن صدا حسین) که الان بعنوان معاون آقای نوری مالکی در حال حاظر کار میکند و جبهه ای دارد به اسم حوار الوطنی که جدیدا اسمش را گذاشته العتلاف العربیه.
بهر حال در عراق یک نظام دموکراتیک شکل گرفته که بصورت مسالمت آمیز در حال چرخش است. مشکل عراق این است که بدلیل تکثرات زیاد هویت ملی شکل نگرفته است. نقاط جغرافیای تنش زا در آن بسیار است/ تروریست ها در آن بسیار فعال هستند/اقتصاد خوب و قابل رشدی دارند/ به نظام بین المللی هم بازگشته اند.
تاثیرات عراق بر جمهوری اسلامی
عراق دوران بعث دو تاثیر بر ما داشت:1. در خارج، پان عربیسم/و شخصیت ماجراجوی صدام 2. در داخل، بعث گرا و مخالف اسلامگراها و دارای ساختار نظامی. این عراق برای ما تحدید جدی بود هم در داخل به شیعیانی که نزدیک ما بودند ظلم میکرد و تفکر پان عربیسمش ضد فارس بود و از جهت توسعه طلبی بدنبال توسعه عرضی بود.
عراق دوران بعث دو تاثیر بر ما داشت:1. در خارج، پان عربیسم/و شخصیت ماجراجوی صدام 2. در داخل، بعث گرا و مخالف اسلامگراها و دارای ساختار نظامی. این عراق برای ما تحدید جدی بود هم در داخل به شیعیانی که نزدیک ما بودند ظلم میکرد و تفکر پان عربیسمش ضد فارس بود و از جهت توسعه طلبی بدنبال توسعه عرضی بود.