سید حسن نصرالله، رهبر مقاومت اسلامی لبنان چندی پیش از زمینه سازی برای اجرای پروژه تجزیه برخی کشورهای عربی سخن گفت! این مفهوم را رهبر انقلاب اسلامی ایران و مقتدی صدر و برخی دیگر از اندیشمندان نیز متذکر شدند تا جایی که برخی عربها از پروژه ای بنام برنامه «سایس پیکوی دو» نیز سخن به میان آوردند!
*علیرضا کمیلی
«و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین» - قرآن کریم / منافقون / 8
اشاره:
سید حسن نصرالله، رهبر مقاومت اسلامی لبنان چندی پیش از زمینه سازی برای اجرای پروژه تجزیه برخی کشورهای عربی سخن گفت! این مفهوم را رهبر انقلاب اسلامی ایران و مقتدی صدر و برخی دیگر از اندیشمندان نیز متذکر شدند تا جایی که برخی عربها از پروژه ای بنام برنامه «سایس پیکوی دو» نیز سخن به میان آوردند! (1)
در همین شرایط حساس که بیش از همیشه امت اسلامی در آن به وحدت نیازمند است می بینیم که با استفاده از بستر رشد تکنولوژی رسانه ای، سر و خفای شیعه و سنی، در دسترس همگان قرار گرفته و حتی توسط برخی جاهلان، مستند به نرم افزارهای تولید شده، در شبکه های ماهواره ای به طور علنی نشان داده شده و برای بینندگان بیان می گردد.
اشاره:
سید حسن نصرالله، رهبر مقاومت اسلامی لبنان چندی پیش از زمینه سازی برای اجرای پروژه تجزیه برخی کشورهای عربی سخن گفت! این مفهوم را رهبر انقلاب اسلامی ایران و مقتدی صدر و برخی دیگر از اندیشمندان نیز متذکر شدند تا جایی که برخی عربها از پروژه ای بنام برنامه «سایس پیکوی دو» نیز سخن به میان آوردند! (1)
در همین شرایط حساس که بیش از همیشه امت اسلامی در آن به وحدت نیازمند است می بینیم که با استفاده از بستر رشد تکنولوژی رسانه ای، سر و خفای شیعه و سنی، در دسترس همگان قرار گرفته و حتی توسط برخی جاهلان، مستند به نرم افزارهای تولید شده، در شبکه های ماهواره ای به طور علنی نشان داده شده و برای بینندگان بیان می گردد.
این اقدامات تا جایی «تصویر ذهنی» مسلمانان نسبت به یکدیگر را تغییر داده است که وقتی دو همسایه شیعه و سنی که سالها در کنار هم زیسته اند از پای این شبکه ها بلند می شوند، صبح هنگام، چپ چپ به هم می نگرند گویی که پس از سالها اسراری را نسبت به هم دانسته و تازه از حقیقت یکدیگر مطلع گردیده اند!
در این شرایط خطیر و با این وضعیت چه باید کرد؟ آیا علمایی که گاهاً از سر احساسات، اظهاراتی ناپخته و شتاب زده می نمایند، به سیره سلف خود عمل می کنند؟ آیا علمای شیعه و سنی جایگاه تاریخی خود را در این وضعیت می شناسند؟
در این مجال با بازخوانی مختصر یک «دوره تاریخی»، به یک «اصل اساسی» اشاره می کنیم تا بتوانیم مبنایی متقن در باب ضرورت مساله «وحدت اسلامی» بیابیم.
►استعماری که دیر به خانه ما رسید
►استعماری که دیر به خانه ما رسید
اولین دوره استعمار پس از شکل گیری رنسانس در غرب، عمدتا توسط ایتالیا، پرتغال، اسپانیا و انگلیس و فرانسه شکل گرفت. مردمان آمریکا، شرق آسیا و بخشهایی از آفریقا اولین قربانیان این پدیده شوم بودند. با آغاز صنعتی شدن غرب در اوایل قرن هجدهم، دور جدید استعمار غربی خصوصا با محوریت انگلیسی ها و فرانسوی ها به اکثر نقاط جهان تسری یافت. مسلمانان اما بخاطر اینکه اکثریت آنها در قالب سه امپراطوری بزرگ گورکانیان در شبه قاره هند، صفویه در ایران بزرگ و عثمانی در بخشهایی از خاورمیانه، شمال آفریقا و حتی جنوب شرقی اروپا زندگی می کردند، از گزند این دست اندازی ها در امان مانده بودند.
تحرکات روسیه تزاری، انگلیس و فرانسه آغاز شده بود. تلاشهای انگلیسی ها به ثمر نشست و نهایتا به فروپاشی گورکانیان در 1857 و اشغال هندوستان تا سال 1947 انجامید که پس از آن نبنگلادش و پاکستان نیز از این کشور جدا گردید!
امپراطوری صفوی هم روی به زوال بود و خصوصا با طلوع قاجارها هر روز بخشی از آن آب می رفت! اقدامات سخت گیرانه صفویان خصوصا در دوره شاه اسماعیل اول گرچه به یکدست سازی مذهبی بخشی از ایران انجامیده بود ولی از ماهیت متکثر فرهنگی که در طول تاریخ در ایران بزرگ وجود داشت، کاسته و با مهاجرت مسلمانان غیرشیعه به اطراف این امپراطوری ضربه پذیری آن را زیاد کرد و محوریت تبادل فرهنگی ایران زمین با جهانیان را نیز کاهش داد.
تلاشهای استعمارگران در تحریک دو امپراطوری بزرگ اسلامی به ثمر نشست و این قدرت بجای اینکه صرف تقویت مسلمانان برای رشد علمی و نظامی و آمادگی برای حمله احتمالی سربازان اروپایی مجهز به ابزارهای جدید نظامی شود، به کاستن از توان طرفین منجر شد و نهایتا در جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی هم نفس های آخرش را کشید و از 1918 تکه تکه کردن این پیکره بزرگ آغاز شد. از اولین تبعات تلخ این فروپاشی، اشغال مستقیم خاستگاه ادیان ابراهیمی و پاره تن اسلام، فلسطین عزیز بود.
همچنین گرچه اندکی دیر شده بود و خیانت برخی اقلیتها همچون شریف حسین در عربستان نیز مضاعف گردید ولی در ابتدای حمله متفقین به عثمانی در جنگ جهانی اول، علمای همه فریقین از جمله علمای بزرگ شیعه همچون آخوندخراسانی، محمد کاظم طباطبایی یزدی، محمدحسین حائری و... حکم جهاد با استعمار اروپایی را صادر کردند.
اینان گرچه تحت فشار مذهبی قرار داشتند اما تباین کلی شان با استعمار غربی را بر اختلافات شان با عثمانی ها ترجیح نداده و وجوب حمایت از حکومت مرکزی را اعلام داشتند. (2) البته دیری نگذشت که عثمانی دوام نیاورد و از آن پس تا امروز تبعات آن مساله بر پیکره عالم اسلام باقی ماند تا جایی که امروز، آمریکایی ها براحتی به اشغال کشورهای اسلامی می پردازند و آب هم از آب تکان نمی خورد!
استراتژی عزت و قدرت اسلام
امپراطوری صفوی هم روی به زوال بود و خصوصا با طلوع قاجارها هر روز بخشی از آن آب می رفت! اقدامات سخت گیرانه صفویان خصوصا در دوره شاه اسماعیل اول گرچه به یکدست سازی مذهبی بخشی از ایران انجامیده بود ولی از ماهیت متکثر فرهنگی که در طول تاریخ در ایران بزرگ وجود داشت، کاسته و با مهاجرت مسلمانان غیرشیعه به اطراف این امپراطوری ضربه پذیری آن را زیاد کرد و محوریت تبادل فرهنگی ایران زمین با جهانیان را نیز کاهش داد.
تلاشهای استعمارگران در تحریک دو امپراطوری بزرگ اسلامی به ثمر نشست و این قدرت بجای اینکه صرف تقویت مسلمانان برای رشد علمی و نظامی و آمادگی برای حمله احتمالی سربازان اروپایی مجهز به ابزارهای جدید نظامی شود، به کاستن از توان طرفین منجر شد و نهایتا در جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی هم نفس های آخرش را کشید و از 1918 تکه تکه کردن این پیکره بزرگ آغاز شد. از اولین تبعات تلخ این فروپاشی، اشغال مستقیم خاستگاه ادیان ابراهیمی و پاره تن اسلام، فلسطین عزیز بود.
عثمانی
علمایی که تکلیف شان را فهمیدند
در اواخر حکومت عثمانی، علمای بصیر اسلام که بوی تفرقه و اختلاف و نیز گردن کشی های استعمار را حس می کردند اقدام به سلسله تلاشهایی برای وحدت امت اسلامی نمودند. سیدجمال الدین اسدآبادی توانست در هند، ایران، مصر و ترکیه جنبشهایی اسلامی که به مساله وحدت و عزت اسلام توجه داشته باشند را ایجاد کند. در هنگامه حمله انگلیسی ها به جنوب ایران و حمله ایتالیایی ها به لیبی نیز احکام جهاد با این استعمارگران که توسط علمای شیعه و سنی صادر شد نمادی از همصدایی دلسوزان اسلام بود.همچنین گرچه اندکی دیر شده بود و خیانت برخی اقلیتها همچون شریف حسین در عربستان نیز مضاعف گردید ولی در ابتدای حمله متفقین به عثمانی در جنگ جهانی اول، علمای همه فریقین از جمله علمای بزرگ شیعه همچون آخوندخراسانی، محمد کاظم طباطبایی یزدی، محمدحسین حائری و... حکم جهاد با استعمار اروپایی را صادر کردند.
اینان گرچه تحت فشار مذهبی قرار داشتند اما تباین کلی شان با استعمار غربی را بر اختلافات شان با عثمانی ها ترجیح نداده و وجوب حمایت از حکومت مرکزی را اعلام داشتند. (2) البته دیری نگذشت که عثمانی دوام نیاورد و از آن پس تا امروز تبعات آن مساله بر پیکره عالم اسلام باقی ماند تا جایی که امروز، آمریکایی ها براحتی به اشغال کشورهای اسلامی می پردازند و آب هم از آب تکان نمی خورد!
استراتژی عزت و قدرت اسلام
آنچه رفتار این عالمان بصیر را توجیه می کند و در رفتار ائمه بزرگوار ما از امام علی علیه السلام تا امام جعفر صادق علیه السلام و سایرین نیز مشهود است، در ذیل «استراتژی عزت و قدرت اسلام» قابل تحلیل است و الا اگر قرار باشد عینک جزئی نگری بر چشم بگذاریم، دهها و صدها مشکل عملی و اعتقادی در رفتار حاکمان عثمانی خواهیم یافت که هرگز قابل تحمل نیستند، اما سلف صالح علمای شیعه به خوبی می فهمیدند که وقتی پای استعمار به کشورهای مسلمان باز بشود چطور جان و مال و ناموس و منابع مادی و معنوی آنان به تاراج خواهد رفت و از همین رو هیچ امان نامه ای را امضا نکرده و به هیچ وعده و لبخندی دل خوش نداشته و از هیچ وعیدی نهراسیدند.
حیف که آن تلاشها ثمر نداد و امت اسلامی به دست غارتگران غربی افتاد و ذلت مسلمانان تا جایی پیش رفت که در همین کشور شیعه ایران شرایط به گونه ای بود که «اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او می کنند، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست می کنند و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی، شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد!»(3) جالب اینجاست که طیف های سنتی شیعیان که امروز یک صدا به «وهابیت شناسی و وهابی ستیزی» مشغول شده اند و بعضا این را بهانه ای برای سنی ستیزی نیز قرار داده اند!، خود در تاریخ وهابیت خوانده اند که آنان پس از کشتار سنی های عربستان و شیعیان کربلا، توسط عثمانی ها سرکوب شدند و اتفاقاً بروز اصلی این فرقه منحرف، دقیقاً پس از فروپاشی عثمانی و با میدان داری انگلیسی ها و پس از انتقال خاندان هاشمی به اردن و سپردن عربستان به این جریان آغاز گردید!
مستضعف و مستکبر یا سنی و شیعه؟
در ذیل همین تجربه تاریخی بود که حضرت امام خمینی با تمسک به آموزه های قرآنی، دوگانه «شیعه - سنی» را به دوگانه «مستضعف - مستکبر» بدل نمود تا کسانی فکر نکنند شاه ایران چون شیعه است ولو ژاندارم آمریکایی ها باشد و یار و یاور اشغالگران قدس (4) ترجیح دارد بر آن مجاهد فلسطینی که دست بسته نماز می خواند و جانش را برای اعتلای کلمه لااله الا الله و آزادسازی قدس شریف نثار می کند!
با تاسف فراوان باید اذعان کرد که این تفکر همچنان در میان ما رواج دارد و از همین روست که برخی، اهمیت استراتژیک مساله فلسطین را درنمی یابند و حتی آن را با بحرانهای برخی مناطق شیعه نشن مقایسه می نمایند! حال آنکه اساساً مساله فلسطین بدلیل تبدیل شدن اسرائیل به نماد قدرت غرب در منطقه، ماهیتی تمدنی یافته و پیروزی یا شکست اسلام یا غرب در این موضوع، آینده ژئوپلتیک منطقه را تعیین خواهد کرد.
باید بتوان الگوی عملی ارائه کرد
امروز که دیگر چیزی بنام امپراطوری های اسلامی وجود ندارد، در راستای استراتژی مذکور، باید جهت ایجابی حرکت را ایجاد «تمدن اسلامی» دانست و طبعا تا موانع آن برداشته نشود تحقق آن دور از ذهن می نماید. اگر اروپایی ها که در دو جنگ جهانی، دهها میلیون نفر از یکدیگر کشتند به این نتیجه رسیدند که این مجموعه کشورهای کوچک اگر کنار هم نایستند و یک حرف نزنند قدرت کافی برای پیگیری منافع شان را نخواهند داشت و در رقابت با سایر ابرقدرتها عقب می مانند، طبعا مسلمانان نیز پس از سپردن کار به دست حکام اسلامگرای سالم و غیروابسته، باید به سمت تشکیل «اتحاد جماهیر اسلامی» بروند.
انقلاب اسلامی که مؤلفه های گفتمانی آنرا حاکمیت مردم، اجرای شریعت اسلام، ضدیت با سلطه غرب و دشمنی با اسرائیل تشکیل می داد توانست بعنوان اولین اقدام موفق اسلامگرایان پس از فروپاشی عثمانی، کارآمدی خود را نیز در عمل اثبات نماید. در پی این موفقیت نسبی است که رشد همین مؤلفه های گفتمانی را بوضوح می توان در آنچه به عنوان «بیداری اسلامی» مطرح است مشاهده کرد.
اگر جریان چپ عربی پس از پیروزی جمال عبدالناصر در جنگ سال 1956 علیه انگلیس، فرانسه و اسرائیل توانست خود را در عرصه عمل ثابت نماید و تا شکست در جنگ شش روزه سال 1967 گفتمان غالب جهان اسلام بود، انقلاب اسلامی نیز با موفقیت های علمی و عملی خود و نیز تقویت مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین توانست کارآمدی خویش را در عرصه عمل ثابت کرده و «امید» به آینده را زنده نمایند. از همین روست که اینک بیش از همیشه زمینه بازگشت مجدد اسلام به قدرت مهیا شده است.
البته می دانیم که دشمن بیکار ننشسته و به بهانه رخدادهایی چون «بحران سوریه» شکاف میان مذاهب اسلامی را بیشتر نموده است ولی در آن سو، بیداری مردم نیز به بالاترین حد خود رسیده و امروز بهتر از همیشه می توان زمینه قدرت یابی اسلامگرایان را مهیا نمود. همین هراس از موفقیت های آتی اسلامگرایان است که به کودتا علیه آنان در مصر میانجامد و چنان سرکوب فرعونانه ای را رقم می زند.
تعایش، تصاویر ذهنی را پاک می کند
فرصتی که امروز در ایران مهیاست و با این مساله ارتباط مستقیم دارد، مهاجرت اهل سنت ایران به همه شهرهای بزرگ کشور مانند سایر هموطنان، بخاطر امکانات بیشتر آنهاست. این مساله، فرصت تمرین تعایش و همدلی شیعه و سنی در ایران را مهیا نموده و بتدریج می تواند زمینه تبادلات فرهنگی با سایر مسلمانان جهان را نیز ایجاد نماید.
اصل همزیستی مسالمت آمیز و لزوم دوری از تنش و درگیری، دو هم خوابگاهی را چه در یک اطاق باشند و چه در اطاقهای مجاور، به این وامی دارد که از انجام هر عملی که دیگری را تحریک می کند دوری جویند ولی ما حاضر نیستیم بخاطر عزت اسلام، از اختلافات جزئی دست برداریم و به تحریک برادر مسلمان خویش دست نزنیم و اینچنین است که افراطیون میدان دار می شوند!
آیا آن چندهزار شاگرد مؤسس مکتب جعفری اگر حس می کردند که ایشان نسبت به مقدسات اهل سنت توهین روا می دارد یا آنان را طرد می کند، آنچنان عاشقانه در اطراف ایشان حلقه می زدند؟ آیا تعابیر محبت آمیز حضرت صادق علیه السلام نسبت به برخی بزرگان مکاتب اربعه اهل سنت، جز با این تحلیل که حفظ اصل اسلام و قدرت یافتن آن «دغدغه اصلی» ائمه ما بوده است قابل توجیه است؟ (5)
چیزی که می تواند تا حد خوبی از تصاویر ذهنی ساخته شده توسط رسانه ها بکاهد، مدلی است که ائمه طاهرین ما توصیه نموده اند که «به مریض های شان سر بزنید، بر جنازه های شان حاضر شوید، در مساجدشان نماز بخوانید و...» که می توان آن را «نظریه تعایش» نامید.(6) این چهارچوب رفتاری آب سردی بر آتشهای افروخته شده جهال و جاسوسان است و گرچه در ابتدا بخاطر وجود برخی بدبینی ها و نارضایتی ها کند پیش برود ولی تنها ابزار اثبات عملی برادری است.
طبعا در ذیل همین نظریه علاوه بر «عدم تحریک و توهین مذهبی»، «عدم تلاش برای تغییر مذهب یک مسلمان»، «عدم وجود تبعیض و لزوم اعتماد برابر»، «پرهیز از دیگری سازی و طرد تندروهای طرفین توسط اکثریت معتدل هر مذهب» و... نیز مورد توجه قرار خواهند داشت که همگی از مصادیق پوییدن سیره اهل بیت علیهم السلام می باشند.
در پایان این حدیث امام جعفر صادق علیه السلام رئیس مکتب جعفری را از وسائل الشیعه تقدیم دوستداران واقعی ایشان می نماییم:
«محمد بن علی بن الحسین بإسناده عن زید الشحّام ، عن أبی عبدالله ( علیه السلام ) ، أنه قال : یا زید ، خالقوا الناس بأخلاقهم ، صلوا فی مساجدهم ، وعودوا مرضاهم ، واشهدوا جنائزهم ، وإن استطعتم أن تکونوا الائمة والمؤذنین فافعلوا فانکم إذا فعلتم ذلک قالوا : هؤلاء الجعفریة ، رحم الله جعفرا ، ما کان أحسن ما یؤدب أصحابه ، وإذا ترکتم ذلک قالوا : هؤلاء الجعفریة ، فعل الله بجعفر ، ما کان أسوأ ما یؤدب أصحابه .» : « ای زید! با مردم (اهل سنت) بر اساس اخلاقیات شان رفتار کنید. در مساجدشان نماز بگذارید و به عیادت مریض های شان بروید و بر جنازه مردگان شان حاضر شوید و اگر توانستید که امام یا موذن باشید بشوید . اگر شما چنین رفتار کنید خواهند گفت اینها جعفری هستند خدا جعفر را رحمت کند چه خوب یارانش را تربیت کرده است .و اگر اینگونه نباشید خواهند گفت اینها جعفری هستند خدا جعفر را لعنت کند چقدر بد یارانش را تربیت کرده است .»
پانوشت:
(1) :مقاله امت اسلامی در میانه تمدن سازی یا تجزیه مجدد، سایت اخوت
(2) : ر.ک به کتاب تاملی بر مساله وحدت اسلامی از دیرباز تا دیروز، محمدحسین امیراردوش، نشر مجمع تقرییب
(3) روح الله الموسوی الخمینی، چهارم خرداد 1342
(4) مقاله همکاری رژیم شاه با اسرائیل در طرحهای نظامی منطقه ای، سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی/ یا ر.ک به کتاب ایران و رژیم صهیونیستی از همکاری تا منازعه، محمد حاجی یوسفی، نشر دانشگاه امام صادق علیه السلام
(5) : ر.ک به کتاب پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت، حجه الاسلام مهدی مسائلی، نشر سپیده باوران
(6) ر.ک به مقاله نظریة التعایش فی الاسلام، حجه الاسلام و المسلمین احمد مبلغی، سایت امت واحده
مستضعف و مستکبر یا سنی و شیعه؟
در ذیل همین تجربه تاریخی بود که حضرت امام خمینی با تمسک به آموزه های قرآنی، دوگانه «شیعه - سنی» را به دوگانه «مستضعف - مستکبر» بدل نمود تا کسانی فکر نکنند شاه ایران چون شیعه است ولو ژاندارم آمریکایی ها باشد و یار و یاور اشغالگران قدس (4) ترجیح دارد بر آن مجاهد فلسطینی که دست بسته نماز می خواند و جانش را برای اعتلای کلمه لااله الا الله و آزادسازی قدس شریف نثار می کند!
با تاسف فراوان باید اذعان کرد که این تفکر همچنان در میان ما رواج دارد و از همین روست که برخی، اهمیت استراتژیک مساله فلسطین را درنمی یابند و حتی آن را با بحرانهای برخی مناطق شیعه نشن مقایسه می نمایند! حال آنکه اساساً مساله فلسطین بدلیل تبدیل شدن اسرائیل به نماد قدرت غرب در منطقه، ماهیتی تمدنی یافته و پیروزی یا شکست اسلام یا غرب در این موضوع، آینده ژئوپلتیک منطقه را تعیین خواهد کرد.
باید بتوان الگوی عملی ارائه کرد
امروز که دیگر چیزی بنام امپراطوری های اسلامی وجود ندارد، در راستای استراتژی مذکور، باید جهت ایجابی حرکت را ایجاد «تمدن اسلامی» دانست و طبعا تا موانع آن برداشته نشود تحقق آن دور از ذهن می نماید. اگر اروپایی ها که در دو جنگ جهانی، دهها میلیون نفر از یکدیگر کشتند به این نتیجه رسیدند که این مجموعه کشورهای کوچک اگر کنار هم نایستند و یک حرف نزنند قدرت کافی برای پیگیری منافع شان را نخواهند داشت و در رقابت با سایر ابرقدرتها عقب می مانند، طبعا مسلمانان نیز پس از سپردن کار به دست حکام اسلامگرای سالم و غیروابسته، باید به سمت تشکیل «اتحاد جماهیر اسلامی» بروند.
انقلاب اسلامی که مؤلفه های گفتمانی آنرا حاکمیت مردم، اجرای شریعت اسلام، ضدیت با سلطه غرب و دشمنی با اسرائیل تشکیل می داد توانست بعنوان اولین اقدام موفق اسلامگرایان پس از فروپاشی عثمانی، کارآمدی خود را نیز در عمل اثبات نماید. در پی این موفقیت نسبی است که رشد همین مؤلفه های گفتمانی را بوضوح می توان در آنچه به عنوان «بیداری اسلامی» مطرح است مشاهده کرد.
اگر جریان چپ عربی پس از پیروزی جمال عبدالناصر در جنگ سال 1956 علیه انگلیس، فرانسه و اسرائیل توانست خود را در عرصه عمل ثابت نماید و تا شکست در جنگ شش روزه سال 1967 گفتمان غالب جهان اسلام بود، انقلاب اسلامی نیز با موفقیت های علمی و عملی خود و نیز تقویت مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین توانست کارآمدی خویش را در عرصه عمل ثابت کرده و «امید» به آینده را زنده نمایند. از همین روست که اینک بیش از همیشه زمینه بازگشت مجدد اسلام به قدرت مهیا شده است.
البته می دانیم که دشمن بیکار ننشسته و به بهانه رخدادهایی چون «بحران سوریه» شکاف میان مذاهب اسلامی را بیشتر نموده است ولی در آن سو، بیداری مردم نیز به بالاترین حد خود رسیده و امروز بهتر از همیشه می توان زمینه قدرت یابی اسلامگرایان را مهیا نمود. همین هراس از موفقیت های آتی اسلامگرایان است که به کودتا علیه آنان در مصر میانجامد و چنان سرکوب فرعونانه ای را رقم می زند.
تعایش، تصاویر ذهنی را پاک می کند
فرصتی که امروز در ایران مهیاست و با این مساله ارتباط مستقیم دارد، مهاجرت اهل سنت ایران به همه شهرهای بزرگ کشور مانند سایر هموطنان، بخاطر امکانات بیشتر آنهاست. این مساله، فرصت تمرین تعایش و همدلی شیعه و سنی در ایران را مهیا نموده و بتدریج می تواند زمینه تبادلات فرهنگی با سایر مسلمانان جهان را نیز ایجاد نماید.
اصل همزیستی مسالمت آمیز و لزوم دوری از تنش و درگیری، دو هم خوابگاهی را چه در یک اطاق باشند و چه در اطاقهای مجاور، به این وامی دارد که از انجام هر عملی که دیگری را تحریک می کند دوری جویند ولی ما حاضر نیستیم بخاطر عزت اسلام، از اختلافات جزئی دست برداریم و به تحریک برادر مسلمان خویش دست نزنیم و اینچنین است که افراطیون میدان دار می شوند!
آیا آن چندهزار شاگرد مؤسس مکتب جعفری اگر حس می کردند که ایشان نسبت به مقدسات اهل سنت توهین روا می دارد یا آنان را طرد می کند، آنچنان عاشقانه در اطراف ایشان حلقه می زدند؟ آیا تعابیر محبت آمیز حضرت صادق علیه السلام نسبت به برخی بزرگان مکاتب اربعه اهل سنت، جز با این تحلیل که حفظ اصل اسلام و قدرت یافتن آن «دغدغه اصلی» ائمه ما بوده است قابل توجیه است؟ (5)
چیزی که می تواند تا حد خوبی از تصاویر ذهنی ساخته شده توسط رسانه ها بکاهد، مدلی است که ائمه طاهرین ما توصیه نموده اند که «به مریض های شان سر بزنید، بر جنازه های شان حاضر شوید، در مساجدشان نماز بخوانید و...» که می توان آن را «نظریه تعایش» نامید.(6) این چهارچوب رفتاری آب سردی بر آتشهای افروخته شده جهال و جاسوسان است و گرچه در ابتدا بخاطر وجود برخی بدبینی ها و نارضایتی ها کند پیش برود ولی تنها ابزار اثبات عملی برادری است.
طبعا در ذیل همین نظریه علاوه بر «عدم تحریک و توهین مذهبی»، «عدم تلاش برای تغییر مذهب یک مسلمان»، «عدم وجود تبعیض و لزوم اعتماد برابر»، «پرهیز از دیگری سازی و طرد تندروهای طرفین توسط اکثریت معتدل هر مذهب» و... نیز مورد توجه قرار خواهند داشت که همگی از مصادیق پوییدن سیره اهل بیت علیهم السلام می باشند.
در پایان این حدیث امام جعفر صادق علیه السلام رئیس مکتب جعفری را از وسائل الشیعه تقدیم دوستداران واقعی ایشان می نماییم:
«محمد بن علی بن الحسین بإسناده عن زید الشحّام ، عن أبی عبدالله ( علیه السلام ) ، أنه قال : یا زید ، خالقوا الناس بأخلاقهم ، صلوا فی مساجدهم ، وعودوا مرضاهم ، واشهدوا جنائزهم ، وإن استطعتم أن تکونوا الائمة والمؤذنین فافعلوا فانکم إذا فعلتم ذلک قالوا : هؤلاء الجعفریة ، رحم الله جعفرا ، ما کان أحسن ما یؤدب أصحابه ، وإذا ترکتم ذلک قالوا : هؤلاء الجعفریة ، فعل الله بجعفر ، ما کان أسوأ ما یؤدب أصحابه .» : « ای زید! با مردم (اهل سنت) بر اساس اخلاقیات شان رفتار کنید. در مساجدشان نماز بگذارید و به عیادت مریض های شان بروید و بر جنازه مردگان شان حاضر شوید و اگر توانستید که امام یا موذن باشید بشوید . اگر شما چنین رفتار کنید خواهند گفت اینها جعفری هستند خدا جعفر را رحمت کند چه خوب یارانش را تربیت کرده است .و اگر اینگونه نباشید خواهند گفت اینها جعفری هستند خدا جعفر را لعنت کند چقدر بد یارانش را تربیت کرده است .»
پانوشت:
(1) :مقاله امت اسلامی در میانه تمدن سازی یا تجزیه مجدد، سایت اخوت
(2) : ر.ک به کتاب تاملی بر مساله وحدت اسلامی از دیرباز تا دیروز، محمدحسین امیراردوش، نشر مجمع تقرییب
(3) روح الله الموسوی الخمینی، چهارم خرداد 1342
(4) مقاله همکاری رژیم شاه با اسرائیل در طرحهای نظامی منطقه ای، سایت موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی/ یا ر.ک به کتاب ایران و رژیم صهیونیستی از همکاری تا منازعه، محمد حاجی یوسفی، نشر دانشگاه امام صادق علیه السلام
(5) : ر.ک به کتاب پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت، حجه الاسلام مهدی مسائلی، نشر سپیده باوران
(6) ر.ک به مقاله نظریة التعایش فی الاسلام، حجه الاسلام و المسلمین احمد مبلغی، سایت امت واحده