اشاره: یکی از بخش هایی که در مجله الکترونیکی اخوت در نظر گرفته شده، طرح یک سوال یا مسئله و ارائه پاسخ های مختلف از افراد متفاوت با دیدگاه های مختلف است. این بار سوال ما این بود که راهکارهای افزایش تفکر وحدوی در حوزه های علمیه چیست. حجة الاسلام محسن فتاحی این طور به پرسش ما پاسخ داده است:
برای حلّ این سوال ابتدا باید حوزه علمیه را تعریف کرد.
حوزه علمیه متشکل است از مجموعه قوای علمی و فکری که توسط اندیشمندان و متفکران هر عصر تجدید حیات می کند و مانع از نفوذ اباطیل و خرافات به دین مبین اسلام می گردد و دائم در حال استخراج تفکرات اصیل اسلامی است. همچنین مجموعه ای از قوای عملی که توسط مجریان و دست اندرکاران امور، اعم از فضای رسانه ای و ایجاد موقعیت های اجتماعی و... فعالیت می کند. در حالت انفعالی مبانی اصیل اسلامی را با شرایط روز مطابقت داده و در صورت اعتلا و فعّال بودن خود محیط سازی برای فرامین اسلام می کند.
هرچند مسیر های فکری متعددی در حوزه های علمیه به فعالیت می پردازند، اما همیشه آن تفکری که قدرت عملیاتی شدن دارد پیروز میدان و سایه افکن بر تفکر عامه مردم است.
حوزه علمیه متشکل از نظرات و آراء متعدد است که غالب نظرات اندیشمندانه و متفکرانه آن به ندای رشد دهنده و ناجی امت اسلامی یعنی «وحدت» که از فعل و تقریر و قول مبارک حضرت رسول و ائمه اطهار علیهم السلام استخراج گشته اقرار دارند.
تعصب مذموم مهمترین عامل
اما اینکه ندای وحدت در عمل از آن تراوش نمی کند؟
عوامل متعددی می تواند در این پیامد نقش داشته باشد که در این مختصر توجه به اصلی ترین نقطه مشکل می باشد. اگر کسی داعیه آن داشته باشد که مجریان امر شرایط حساس زمانی را درک نمی کنند و یا به این نتیجه رسیده اند که وحدت حکمی موقت و لازم الاجراء در یک زمان خاص بوده، اساساً صحبت با این غافلان به سرانجام نمی رسد و بهتر آنکه ایشان را در خیالات و اوهام خود بینی رها کرد. چرا که اینان چشم دیدن اطراف خود را و گوش شنیدن فریاد مسلمین جهان را ندارند چه رسد به سخن قاصر ما.
اما بعد:
قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: آفَةُ الْعُلَمَاءِ ثَمَانِیَةٌ الطَّمَعُ وَ الْبُخْلُ وَ الرِّیَاءُ وَ الْعَصَبِیَّةُ وَ حُبُّ الْمَدْح و ...
تعصب مذموم آن است که: بجای آنکه رجوع به عقل شود و از آن برهان استخراج گردد تا پشتوانه ای برای عرفان باشد که همه اینها دستور قرآن است به عواطف و احساسات شخصی رجوع می شود و فهم شخصی بر کلام وحی ترجیح داده می شود و میل شخص مجری، مانع از نفوذ برهان در اندیشه و عرفان در عملش می گردد.
احساسات به جای عقلانیت
تعصب عاملین و مجریان اندیشه های حوزه علمیه احساسات و عواطف آنان را بر استدلال اندیشمندان و متفکران حوزه غالب کرده و مانع به ظهور و بروز رسیدن این مبانی شده.
چنانکه اندیشه هایی همچون اندیشه های حضرت امام (رحمة الله علیه) اوج وحدت اسلامی را نشان می دهد و این نه از آنجهت که ایشان حاکم جامعه اسلامی است بلکه از آنجهت است که عالمی است که در خدمت دین است نه آنکه دین را در خدمت خود گرفته باشد.
تعصب افراد باعث می شود قدرت تصمیم به احساسات واگذار شود و عواطف انسان، خویشتن را بر دیگران ترجیح میدهد، نتیجه آنکه متعصبین به تعصب مذموم، دین را در خدمت خود میگیرند.
مجریان امر در انتقال مفاهیم و نظرات آنچه به مزاجشان خوش نیامده باشد را نشر نمیدهند و حتی آن را نمی شنود! و زمانی که احساسات انسانی با عقل هدایت نشود، هر آنچه خود فهمیده را صحیح دانسته و لازم الاجرا می داند هرچند مستلزم مخالفت با معصوم گردد، که این امر، امر تازه ای نیست:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ هَاشِمٍ صَاحِبِ الْبَرِیدِ قَالَ: کُنْتُ أَنَا وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ وَ أَبُو الْخَطَّابِ مُجْتَمِعِینَ فَقَالَ لَنَا أَبُو الْخَطَّابِ مَا تَقُولُونَ فِیمَنْ لَمْ یَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ فَقُلْتُ مَنْ لَمْ یَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ فَهُوَ کَافِرٌ فَقَالَ أَبُو الْخَطَّابِ لَیْسَ بِکَافِرٍ حَتَّى تَقُومَ عَلَیْهِ الْحُجَّةُ فَإِذَا قَامَتْ عَلَیْهِ الْحُجَّةُ فَلَمْ یَعْرِفْ فَهُوَ کَافِرٌ فَقَالَ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا لَهُ إِذَا لَمْ یَعْرِفْ وَ لَمْ یَجْحَدْ یَکْفُرُ لَیْسَ بِکَافِرٍ إِذَا لَمْ یَجْحَدْ قَالَ فَلَمَّا حَجَجْتُ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فَأَخْبَرْتُهُ بِذَلِکَ فَقَالَ إِنَّکَ قَدْ حَضَرْتَ وَ غَابَا وَ لَکِنْ مَوْعِدُکُمُ اللَّیْلَةَ- الْجَمْرَةُ الْوُسْطَى بِمِنًى فَلَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَةُ اجْتَمَعْنَا عِنْدَهُ وَ أَبُو الْخَطَّابِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ فَتَنَاوَلَ وِسَادَةً فَوَضَعَهَا فِی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ لَنَا مَا تَقُولُونَ فِی خَدَمِکُمْ وَ نِسَائِکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ أَ لَیْسَ یَشْهَدُونَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَیْسَ یَشْهَدُونَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَیْسَ یُصَلُّونَ وَ یَصُومُونَ وَ یَحُجُّونَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَیَعْرِفُونَ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ قُلْتُ لَا قَالَ فَمَا هُمْ عِنْدَکُمْ قُلْتُ مَنْ لَمْ یَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ فَهُوَ کَافِرٌ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا رَأَیْتَ أَهْلَ الطَّرِیقِ وَ أَهْلَ الْمِیَاهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَیْسَ یُصَلُّونَ وَ یَصُومُونَ وَ یَحُجُّونَ أَ لَیْسَ یَشْهَدُونَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَیَعْرِفُونَ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ قُلْتُ لَا قَالَ فَمَا هُمْ عِنْدَکُمْ قُلْتُ مَنْ لَمْ یَعْرِفْ هَذَا الْأَمْرَ فَهُوَ کَافِرٌ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا رَأَیْتَ الْکَعْبَةَ وَ الطَّوَافَ وَ أَهْلَ الْیَمَنِ وَ تَعَلُّقَهُمْ بِأَسْتَارِ الْکَعْبَةِ قُلْتُ بَلَى قَالَ أَ لَیْسَ یَشْهَدُونَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص وَ یُصَلُّونَ وَ یَصُومُونَ وَ یَحُجُّونَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَیَعْرِفُونَ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ قُلْتُ لَا قَالَ فَمَا تَقُولُونَ فِیهِمْ قُلْتُ مَنْ لَمْ یَعْرِفْ فَهُوَ کَافِرٌ- قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ هَذَا قَوْلُ الْخَوَارِجِ ثُمَّ قَالَ إِنْ شِئْتُمْ أَخْبَرْتُکُمْ فَقُلْتُ أَنَا لَا فَقَالَ أَمَا إِنَّهُ شَرٌّ عَلَیْکُمْ أَنْ تَقُولُوا بِشَیْءٍ مَا لَمْ تَسْمَعُوهُ مِنَّا قَالَ فَظَنَنْتُ أَنَّهُ یُدِیرُنَا عَلَى قَوْلِ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ.
این است که بعضی از نزدیکان آن حضرت و پیروان ایشان حاضر به شنیدن کلام حق از لبان مبارک امام علیه السلام نمی شوند.
مجریان به نظرات متفکران توجه نمی کنند
حوزه علمیه نام اندیشمندان را یدک می کشد و نام متفکران را بر سردر خود برافراشته، اما مجریان، در عمل حاضر به شنیدن آراء آنان نیستند و به تعصبات شان پایبندند.
بارها از سوی بزرگان معاصر، حوزه علمیه مامور به اموری شده که در عمل خلاف آن از حوزه مشاهده گشته و این را نمی توان به هیچ گونه توجیه کرد مگر به نگرش اشتباه دست اندرکاران بروز و ظهور عملی حوزه علمیه. تخلف از مسیر حق برای آنانکه حق را قبول کرده اند توجیه پذیر نیست مگر به واسطه تعصب بر عقاید خود ساخته خویشتن. آنان که تصور و توهم شان بر آن است که خود، آگاهند؛ اگر در حوزه عمل و اجرا قرار گیرند حاضر به شنیدن و عملی کردن نظارات دیگران نیستند حتی آنان که اذعان به هدایت شان دارند و خود آنان را به علم می ستایند.
امور مخلوط به تعصب نه تنها به سر منزل مقصود نمی رسند که نتیجه عکس می دهد و لذا حضرت آیت الله خوئی در شرح نهج البلاغه در این قسمت از کلام مولای متقیان امیر المومنین این گونه می فرمایند:
(إنّ هذا الأمر) أى أمر المجلبین (أمر جاهلیّة) لأنّ قتلهم لعثمان کان عن عصبیّة و حمیّة لا لطاعة أمر اللّه ...
باید دانست که اگر به ناچار گریزی از تعصب نباشد، تعصب را در مکارم از صفات انسانی خرج کردن هنر است:
« إن کان لا بدّ من العصبیة فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال. »