طبق این طرح که نخستین بار در سال 2007 توسط پراور مشاور نخست وزیر رژیم صهیونیستی ارائه شد دهها هزار ساکن صحرای نقب که در 36 روستای این منطقه که از نظر صهیونیستها به رسمیت شناخته نمیشوند زندگی میکنند باید این روستاها را ترک کنند و این منطقه بیابانی وسیع را تحویل رژیم غاصب صهیونیستی دهند.
با فروپاشی امپراتوری عثمانی و آغاز ورود مهمانان خودخوانده به سرزمین فلسطین همزمان گروهی دیگر که ساکنان اصلی این منطقه بودند با افزایش فشارها وادار به ترک خانه ها و روستاهای اجدادی خود شدند. عده ای با دیدن کشتار گروهی روستا به روستا و عده ای با نابودی زمینهای زراعی خود و عده ای براثر سختیهای دهها ایست و بازرسی مسیر روزانه خود تا محل کار مجبور به مهاجرت شدند و به این شکل اردوگاههای آوارگان فلسطینی در غزه و کرانه باختری و همچنین اردن و لبنان و سوریه مملو از جمعیت شد تا این افراد سندی زنده باشند مبنی بر اشغالگری صهیونیستها.
اما در این بین گروهی دیگر از فلسطینیها که در ابتدای اشغال فلسطین در مناطق جغرافیایی تحت اشغال صهیونیستها باقی ماندند جامعه ای شدند معروف به فلسطینیهای 48 که با وجود اعطاى تابعیت اسرائیلى توسط صهیونیستها همواره شهروندان درجه دو محسوب میشدند و همچنان سیاستهای محدود سازی و جابجایی جمعیتی به بهانه های مختلف بر آنها اعمال میشد که آخرین آنها طرح موسوم به پراور در مورد قبایل عرب صحرای نقب بود. طبق این طرح که نخستین بار در سال 2007 توسط پراور مشاور نخست وزیر رژیم صهیونیستی ارائه شد دهها هزار ساکن صحرای نقب که در 36 روستای این منطقه که از نظر صهیونیستها به رسمیت شناخته نمیشوند زندگی میکنند باید این روستاها را ترک کنند و این منطقه بیابانی وسیع را تحویل رژیم غاصب صهیونیستی دهند.
آپارتاید صهیونیستی مجری پراور
صحرای نقب که منطقه ای بیابانی با تراکم جمعیتی بسیار پایین میباشد نیمه جنوبی فلسطین را تشکیل میدهد که از نظر جغرافیایی در ادامه صحرای سینا قرار دارد. این منطقه اگرچه بعلت فقدان منابع حیاتی جمعیت ناچیزی را در خود جای داده از اهمیت بالایی برخوردار است. تاسیسات هسته ای دیمونا و بسیاری پایگاههای نظامی در این منطقه قرار دارند و دو مرز غزه و سینا در مجاورت آن قرار دارند و براین اساس این منطقه باید به کلی از سکنه تخلیه گردد. این سیاست در ابتدا و طی دهه های متمادی با فشار بر ساکنان عرب روستاهای نقب دنبال شد که طی آن تمامی هفتاد هزار ساکن این روستاها به بهانه سکونت در مناطق شناسایی نشده از حقوق خود محروم میشدند. براین اساس این افراد حق تحصیل نداشتند و از امکانات بهداشتی و درمانی محروم بودند و آب آشامیدنی و جاده های ارتباطی و خطوط مخابرات در اختیار آنها قرار نمیگیرد و این همان چیزیست که آپارتاید صهیونیستی و محروم کردن افراد از حقوق شهروندی براساس قومیت و مذهب خوانده میشود و رژیم صهیونیستی همواره در طول تاریخ به آن متهم بوده است.
اما طولانی شدن این روند و باقی ماندن تعداد زیادی اعراب در این منطقه اسرائیل را وادار کرد تصمیمات قهری اتخاذ کند. در سال 2007 این رژیم کمیته ای را مامور کرد تا برای روستاهای عرب نشین منطقه طرحی تهیه کند که خروجی این کمیته مبنی بر این بود که دهها هزار نفر ساکنین این منطقه هیچ حقی در سرزمین اجدادی خود ندارند و دو سال بعد کمیته پراور مامور شد که این توصیه ها را اجرایی کند که در این روند و در سالهای بعد دهها منزل و سرپناه اعراب بومی منطقه تخریب شد و این افراد به بهانه ساماندهی از دیار خود کوچانده شدند.